משכיל לדוד בהיותו במערה תפלה קולי אל יהוה אזעק קולי אל יהוה אתחנן׃ | 1 |
قصیدۀ داوود دربارۀ زمانی که در غار بود. دعا. با صدای بلند نزد خداوند فریاد میزنم و درخواست کمک مینمایم. |
אשפך לפניו שיחי צרתי לפניו אגיד׃ | 2 |
تمام شکایات خود را به حضور او میآورم و مشکلات خود را برای او بازگو میکنم. |
בהתעטף עלי רוחי ואתה ידעת נתיבתי בארח זו אהלך טמנו פח לי׃ | 3 |
وقتی جانم به لب میرسد او به کمکم میشتابد و راهی پیش پایم مینهد. دشمنانم بر سر راه من دام میگذارند. |
הביט ימין וראה ואין לי מכיר אבד מנוס ממני אין דורש לנפשי׃ | 4 |
به اطراف خود نگاه میکنم و میبینم کسی نیست که مرا کمک کند. پناهی ندارم و کسی به فکر من نیست. |
זעקתי אליך יהוה אמרתי אתה מחסי חלקי בארץ החיים׃ | 5 |
ای خداوند، نزد تو فریاد برمیآورم، و میگویم، «تویی پناهگاه من. در زندگی، تنها تو را آرزو دارم. |
הקשיבה אל רנתי כי דלותי מאד הצילני מרדפי כי אמצו ממני׃ | 6 |
فریادم را بشنو، زیرا بسیار درمانده هستم. مرا از دست دشمنانم برهان، زیرا آنها بسیار قویتر از من هستند. |
הוציאה ממסגר נפשי להודות את שמך בי יכתרו צדיקים כי תגמל עלי׃ | 7 |
مرا از این پریشانی و اسارت آزاد کن، تا تو را به سبب خوبیهایی که برایم کردهای در جمع عادلان ستایش کنم.» |