שיר מזמור לבני קרח למנצח על מחלת לענות משכיל להימן האזרחי יהוה אלהי ישועתי יום צעקתי בלילה נגדך׃ | 1 |
برای رهبر سرایندگان: سرودی در مایۀ «مَحَلَت لِعَنوت». مزموری از پسران قورَح. قصیدۀ هیمانِ اِزراحی. ای خداوند، ای خدای نجات من، شب و روز در حضور تو گریه و زاری کردهام. |
תבוא לפניך תפלתי הטה אזנך לרנתי׃ | 2 |
دعای مرا بشنو و به نالهام توجه فرما. |
כי שבעה ברעות נפשי וחיי לשאול הגיעו׃ (Sheol h7585) | 3 |
زندگی من پر از رنج و مصیبت است؛ جانم به لب رسیده است! (Sheol h7585) |
נחשבתי עם יורדי בור הייתי כגבר אין איל׃ | 4 |
رمقی در من نمانده است؛ مانند مرده شدهام، |
במתים חפשי כמו חללים שכבי קבר אשר לא זכרתם עוד והמה מידך נגזרו׃ | 5 |
مانند کشتهای که به قبر سپرده شده، مانند مردهای که دیگر به یاد نخواهی آورد و لطف خود را شامل حالش نخواهی فرمود. |
שתני בבור תחתיות במחשכים במצלות׃ | 6 |
تو مرا به اعماق تاریکی انداختهای |
עלי סמכה חמתך וכל משבריך ענית סלה׃ | 7 |
غضب تو بر من سنگینی میکند؛ طوفان خشم تو مرا در بر گرفته است. |
הרחקת מידעי ממני שתני תועבות למו כלא ולא אצא׃ | 8 |
آشنایانم را از من دور کردهای و آنها را از من بیزار ساختهای. چنان گرفتار شدهام که نمیتوانم برای خلاصی خود چارهای بیندیشم. |
עיני דאבה מני עני קראתיך יהוה בכל יום שטחתי אליך כפי׃ | 9 |
چشمانم از شدت گریه ضعیف شدهاند. ای خداوند، هر روز از تو درخواست کمک نموده و دست نیاز به سویت دراز میکنم تا بر من رحم کنی. |
הלמתים תעשה פלא אם רפאים יקומו יודוך סלה׃ | 10 |
وقتی بمیرم، دیگر معجزات و کمک تو برایم چه فایده خواهد داشت؟ آنگاه دیگر چگونه میتوانم تو را ستایش کنم؟ |
היספר בקבר חסדך אמונתך באבדון׃ | 11 |
مگر آنانی که در قبر هستند میتوانند از محبت و وفاداری تو سخن بگویند؟ |
היודע בחשך פלאך וצדקתך בארץ נשיה׃ | 12 |
آیا معجزهٔ تو در آن مکان تاریک دیده میشود؟ آیا میتوان در عالم خاموشی از وفاداری و عدالت تو سخن گفت؟ |
ואני אליך יהוה שועתי ובבקר תפלתי תקדמך׃ | 13 |
خداوندا، نزد تو فریاد برمیآورم و کمک میطلبم. هر روز صبح به پیشگاه تو دعا میکنم. |
למה יהוה תזנח נפשי תסתיר פניך ממני׃ | 14 |
چرا مرا ترک نموده و روی خود را از من برگردانیدهای؟ |
עני אני וגוע מנער נשאתי אמיך אפונה׃ | 15 |
از جوانی تاکنون، در رنج و خطر مرگ بودهام و همیشه از جانب تو تنبیه شدهام. |
עלי עברו חרוניך בעותיך צמתותני׃ | 16 |
خشم شدید تو مرا پریشان کرده و از ترس تو ناتوان شدهام. |
סבוני כמים כל היום הקיפו עלי יחד׃ | 17 |
خشم تو و ترس از تو تمام روز چون سیل از هر سو مرا احاطه میکند. |
הרחקת ממני אהב ורע מידעי מחשך׃ | 18 |
دوستان و عزیزانم را از من دور کردهای؛ تاریکی تنها مونس من است. |