من کسی هستم که از خشم و غضب خدا مصیبتها دیدهام. |
خدا مرا به اعماق تاریکی کشانده است. |
او بر ضد من برخاسته و دستش تمام روز بر من بلند است. |
او گوشت و پوست بدنم را فرسوده و استخوانهایم را شکسته است. |
جان مرا با تلخی و مشقت پوشانده است. |
مرا مانند کسی که سالهاست مرده، در تاریکی نشانده است. |
با زنجیرهای سنگین مرا بسته و دورم را حصار کشیده است تا نتوانم فرار کنم. |
فریاد برمیآورم و کمک میطلبم، ولی او به دادم نمیرسد. |
با دیوارهای سنگی راه مرا بسته است و طریق مرا پر پیچ و خم نموده است. |
او همچون خرسی در کمین من نشست و مانند شیر بر من هجوم آورد؛ |
مرا از راهم بیرون کشیده، پارهپارهام کرد و تنها و بیکس رهایم ساخت. |
او کمانش را کشید و مرا هدف قرار داد، |
و تیرهایش به اعماق قلبم فرو رفت. |
مردم تمام روز به من میخندند و مرا مسخره میکنند. |
او زندگی را به کامم تلخ کرده است. |
صورتم را به خاک مالیده است و دهانم را از سنگریزه پر کرده و دندانهایم را شکسته است. |
آسایش و سعادت از من رخت بربسته است. |
رمق و امیدی برایم نمانده، زیرا خداوند مرا ترک گفته است. |
وقتی مصیبت و سرگردانی خود را به یاد میآورم، جانم تلخ میگردد. |
بله، آنها را دائم به یاد میآورم و وجودم پریشان میشود. |
اما نور امیدی بر قلبم میتابد، وقتی به یاد میآورم که |
محبت خداوند بیانتهاست و رحمت او بیزوال. |
وفاداری خدا عظیم است و رحمت او هر بامداد از نو آغاز میشود. |
به خود میگویم: «من فقط خداوند را دارم، پس به او امید خواهم بست.» |
خداوند برای کسانی که به او توکل دارند و او را میطلبند نیکوست. |
پس خوبست که چشم امیدمان به او باشد و با صبر منتظر باشیم تا خداوند ما را نجات دهد. |
خوب است انسان در جوانی بیاموزد که سختیها را تحمل کند. |
هنگامی که او دچار مصیبت میگردد بهتر آنست که در سکوت و تنهایی بنشیند |
و در برابر خداوند سر تعظیم فرود آورد، زیرا ممکن است امیدی باشد. |
وقتی او را میزنند و اهانت میکنند خوب است آنها را تحمل کند، |
زیرا خداوند تا ابد او را ترک نخواهد کرد. |
هر چند خدا کسی را اندوهگین کند، اما رحمتش شامل حال او خواهد شد، زیرا محبت او عظیم است. |
او از آزردن و غمگین ساختن انسان خشنود نمیگردد. |
هنگامی که ستمدیدگان جهان زیر پا له میشوند، |
و زمانی که حق انسانی که خدای متعال آن را به وی داده است، پایمال میگردد، |
و هنگامی که مظلومی در دادگاه محکوم میشود، آیا خداوند اینها را نمیبیند؟ |
کیست که بتواند بدون اجازهٔ خداوند چیزی بگوید و واقع شود؟ |
آیا هم مصیبت و هم برکت از جانب خدای متعال نازل نمیشود؟ |
پس چرا وقتی ما انسانهای فانی به سبب گناهانمان تنبیه میشویم، گله و شکایت میکنیم؟ |
به جای گله و شکایت بیایید کردار خود را بسنجیم و بیازماییم و به سوی خداوند بازگردیم. |
بیایید قلبهای خود را برای خدایی که در آسمان است بگشاییم و دستهای خود را به سوی او برافرازیم و بگوییم: |
«ما گناه کردهایم و سرکش شدهایم، و تو ما را نیامرزیدهای. |
«به هنگام خشم خود ما را تعقیب نموده و هلاک کردهای و رحم ننمودهای. |
خود را با ابر پوشانیدهای تا دعاهای ما به حضور تو نرسد. |
ما را مثل خاکروبه و زباله به میان قومها انداختهای. |
تمام دشمنانمان به ما توهین میکنند. |
خرابی و نابودی دامنگیر ما شده و در ترس و خطر زندگی میکنیم.» |
به سبب نابودی قومم، روز و شب سیل اشک از چشمانم جاریست. آنقدر خواهم گریست |
تا خداوند از آسمان نظر کند و پاسخ دهد! |
هنگامی که میبینم چه بر سر مردم اورشلیم آمده است، دلم از اندوه پر میشود. |
کسانی که هرگز آزارشان نداده بودم، دشمن من شدند و مرا همچون پرندهای به دام انداختند. |
آنها مرا در چاه افکندند و سر چاه را با سنگ پوشاندند. |
آب از سرم گذشت و فکر کردم مرگم حتمی است. |
اما ای خداوند، وقتی از عمق چاه نام تو را خواندم |
صدایم را شنیدی و به نالههایم توجه کردی. |
آری، هنگامی که تو را خواندم به کمکم آمدی و گفتی: «نترس!» |
ای خداوند، تو به دادم رسیدی و جانم را از مرگ رهایی بخشیدی. |
ای خداوند، تو ظلمی را که به من کردهاند دیدهای، پس داوری کن و داد مرا بستان. |
دیدهای که چگونه ایشان دشمن من شده و توطئهها بر ضد من چیدهاند. |
ای خداوند، تو شنیدهای که چگونه به من اهانت کرده و علیه من نقشه کشیدهاند. |
تو از تمام آنچه که مخالفانم هر روز درباره من میگویند و نقشههایی که میکشند باخبری. |
ببین چگونه میخندند و شب و روز مرا مسخره میکنند. |
ای خداوند، ایشان را به سزای اعمالشان برسان. |
ایشان را لعنت کن تا غم و تاریکی وجودشان را فرا گیرد. |
با خشم و غضب آنها را تعقیب کن و از روی زمین محو و نابود گردان. |