آنگاه بلدد شوحی پاسخ داد: |
ای ایوب، تا به کی به این حرفها ادامه میدهی؟ حرفهای تو باد هواست! |
آیا خدای قادر مطلق عدالت و انصاف را زیر پا میگذارد؟ |
فرزندانت به خدا گناه کردند و او به حق، ایشان را مجازات نمود. |
ولی اکنون تو به درگاه خدای قادر مطلق دعا کن. |
اگر آدم پاک و خوبی باشی، او دعایت را میشنود و تو را اجابت میکند و خانهٔ تو را برکت میدهد. |
عاقبت تو آنچنان از خیر و برکت سرشار خواهد شد که زندگی گذشتهات در برابر آن ناچیز به نظر خواهد آمد. |
از سالخوردگان بپرس تا از تجربهٔ خود به تو بیاموزند. |
ما آنقدر زندگی نکردهایم که همه چیز را بدانیم. |
تو میتوانی از حکمت گذشتگان درس عبرت بگیری و آنها به تو خواهند گفت که |
آیا گیاه پاپیروس میتواند خارج از مرداب بروید؟ آیا علف مرداب بدون آب نمیمیرد؟ |
آیا در حالی که هنوز سبز است و آماده بریدن نیست پژمرده نمیشود؟ |
همچنین است سرنوشت آنانی که خدا را فراموش میکنند. امید شخص بیخدا ناپایدار است. |
شخص بیخدا مانند کسی است که به تار عنکبوت اعتماد کند. |
اگر به آن تکیه نماید، میافتد و اگر از آن آویزان شود، آن تار او را نگه نمیدارد. |
او مانند گیاهی است که صبحگاهان تر و تازه میشود و شاخههایش در باغ گسترده میگردند. |
در میان سنگها ریشه میدواند و خود را محکم نگه میدارد. |
ولی وقتی آن را از ریشه میکنند دیگر کسی آن را به یاد نمیآورد، |
و گیاهان دیگری روییده جای آن را میگیرند. چنین است عاقبت شخص بیخدا. |
ولی بدان که خدا نیکان را ترک نمیگوید و بدکاران را کامیاب نمیگرداند. |
او بار دیگر دهانت را از خنده و فریادهای شادی پر خواهد کرد، |
و دشمنانت را رسوا و خانهٔ شریران را خراب خواهد نمود. |