در سال چهارم سلطنت یهویاقیم پادشاه (پسر یوشیا، پادشاه یهودا)، باروک تمام سخنان خدا را که به او گفته بودم، بر طوماری نوشت. پس از آن، این پیغام را از جانب خداوند، خدای بنیاسرائیل به او دادم: |
«ای باروک تو گفتهای:”وای بر من! خداوند غمها و دردهای مرا افزوده است. از آه و ناله خسته شدهام و یک دم آرام ندارم.“ |
ولی ای باروک، خداوند میگوید: بدان که من هر چه ساختهام، منهدم خواهم نمود، و هر چه کاشتهام، ریشهکن خواهم کرد. بله، این کار را با این سرزمین خواهم نمود! |
پس آیا تو در چنین وضعی، برای خودت چیزهای بزرگ آرزو میکنی؟ این کار را نکن! با این حال، اگرچه بر سر این مردم بلاهای بسیار بیاورم، ولی به پاس زحماتت، هر جا بروی جانت را حفظ خواهم کرد!» |