روحم در هم شکسته، پایان زندگی من فرا رسیده و قبر آماده است تا مرا در خود جای دهد. |
مسخرهکنندگان دور مرا گرفتهاند. آنها را در همه جا میبینم. |
هیچکس بر بیگناهی من گواهی نمیدهد زیرا تو ای خدا، به ایشان حکمت ندادهای تا بتوانند مرا یاری دهند. ای خدا، نگذار آنها پیروز شوند. |
کسی که برای منفعت خویش بر ضد دوستانش سخن گوید، فرزندانش کور خواهند شد. |
خدا مرا مایهٔ تمسخر مردم گردانیده است و آنها به صورتم تف میاندازند. |
چشمانم از گریه تار شده و از من سایهای بیش باقی نمانده است. |
مردان درستکار وقتی مرا میبینند دچار حیرت میشوند. ولی سرانجام آدمهای بیگناه بر اشخاص نابکار پیروز خواهند شد، |
و پاکان و درستکاران پیش خواهند رفت و قویتر و قویتر خواهند شد. |
اگر میتوانید استدلال بهتری ارائه کنید، گرچه در بین شما که مقابل من ایستادهاید آدم فهمیدهای نمیبینم. |
روزهای من سپری شده، امیدهایم به باد فنا رفته و آرزوهای دلم برآورده نشده است. |
دوستانم شب را روز و روز را شب میگویند! چگونه حقیقت را وارونه جلوه میدهند! |
اگر بمیرم، در تاریکی فرو رفته و قبر را پدر و کرم را مادر و خواهر خود خواهم خواند. (Sheol h7585) |
پس امید من کجاست؟ آیا کسی میتواند آن را پیدا کند؟ |