سؤال بعدی شما درباره خوردن گوشتی است که برای بتها قربانی شده است. این طرز فکر که «همۀ ما اشخاص دانایی هستیم»، باعث میشود انسان دچار تکبر و غرور شود. اما آنچه موجب استحکام روحانی کلیسا میگردد، محبت است و نه دانش. |
کسی که تصور میکند همه چیز را میداند، در واقع هنوز خیلی چیزها نمیداند. |
اما کسی که خدا را دوست میدارد، اوست که خدا میشناسدش. |
حال به اصل مطلب برگردیم. آیا صحیح است گوشتی را که برای بتها قربانی شده است، بخوریم؟ همه میدانیم که بت، خدا نیست، زیرا فقط یک خدا هست و بس. |
به عقیدهٔ بعضی از مردم، خدایان بسیاری در آسمان و بر زمین هستند. |
اما ما میدانیم که فقط یک خدا وجود دارد، یعنی پدر آسمانی ما که تمام چیزها را آفریده و ما را نیز به وجود آورده تا از آن او باشیم. همچنین میدانیم که فقط یک سرور و خداوند وجود دارد، یعنی عیسی مسیح، که همه چیز بهوسیلۀ او آفریده شده و حیات ما از اوست. |
اما همهٔ ایمانداران از چنین شناختی برخوردار نیستند. بعضیها چنان به این تصور خو گرفتهاند که بتها واقعی هستند که وقتی خوراکی را میخورند که به بتها تقدیم شده، آن را پرستش خدایان واقعی تلقی میکنند و وجدان ضعیفشان آلوده میگردد. |
اما این را بدانید که خوراک، ما را به خدا نزدیکتر نمیسازد، زیرا نه با خوردن آن بدتر میشویم، و نه با نخوردن آن، بهتر! |
اما مواظب باشید که مبادا آزادی شما در خوردن چنین گوشتی، موجب لغزش و انحراف مسیحیانی گردد که از شما ضعیفتر هستند. |
زیرا اگر شخصی که به خاطر وجدان ضعیفش، خوردن گوشت قربانی را درست نمیداند، ببیند که شما با شناخت کاملی که دارید، در نهارخوری بتخانه نشستهاید و مشغول خوردن چنین گوشتی هستید. آیا او نیز ترغیب نمیشود تا خوراکی را که به بتها تقدیم شده، بخورد؟ |
به این ترتیب، دانایی شما باعث هلاکت آن ایماندار ضعیف میشود که مسیح جانش را به خاطر او فدا کرد. |
وقتی ایمانداران را ترغیب به انجام کاری میکنید که آن را درست نمیدانند، شما نه تنها نسبت به آنها بلکه نسبت به مسیح نیز گناه میکنید. |