پس عیسی از هیکل بیرون شده، برفت. و شاگردانش پیش آمدند تا عمارتهای هیکل را بدو نشان دهند. | ۱ |
عیسی ایشان را گفت: «آیا همه این چیزها را نمی بینید؟ هرآینه به شمامی گویم در اینجا سنگی بر سنگی گذارده نخواهد شد که به زیر افکنده نشود!» | ۲ |
و چون به کوه زیتون نشسته بود، شاگردانش در خلوت نزدوی آمده، گفتند: «به ما بگو که این امور کی واقع میشود و نشان آمدن تو و انقضای عالم چیست.» (aiōn g165) | ۳ |
عیسی در جواب ایشان گفت: «زنهار کسی شما را گمراه نکند! | ۴ |
زآنرو که بسا به نام من آمده خواهند گفت که من مسیح هستم و بسیاری را گمراه خواهند کرد. | ۵ |
و جنگها و اخبار جنگها راخواهید شنید. زنهار مضطرب مشوید زیرا که وقوع این همه لازم است، لیکن انتها هنوز نیست. | ۶ |
زیرا قومی با قومی و مملکتی با مملکتی مقاومت خواهند نمود و قحطیها و وباها وزلزلهها در جایها پدید آید. | ۷ |
اما همه اینها آغازدردهای زه است. | ۸ |
آنگاه شما را به مصیبت سپرده، خواهند کشت و جمیع امتها بجهت اسم من از شما نفرت کنند. | ۹ |
و در آن زمان، بسیاری لغزش خورده، یکدیگر را تسلیم کنند واز یکدیگر نفرت گیرند. | ۱۰ |
و بسا انبیای کذبه ظاهر شده، بسیاری را گمراه کنند. | ۱۱ |
و بجهت افزونی گناه محبت بسیاری سرد خواهد شد. | ۱۲ |
لیکن هرکه تا به انتها صبر کند، نجات یابد. | ۱۳ |
و به این بشارت ملکوت در تمام عالم موعظه خواهد شد تا بر جمیع امتها شهادتی شود؛ آنگاه انتها خواهد رسید. | ۱۴ |
«پس چون مکروه ویرانی را که به زبان دانیال نبی گفته شده است، در مقام مقدس بر پاشده بینید هرکه خواند دریافت کند | ۱۵ |
آنگاه هرکه در یهودیه باشد به کوهستان بگریزد؛ | ۱۶ |
وهرکه بر بام باشد، بجهت برداشتن چیزی از خانه به زیر نیاید؛ | ۱۷ |
و هرکه در مزرعه است، بجهت برداشتن رخت خود برنگردد. | ۱۸ |
لیکن وای برآبستنان و شیر دهندگان در آن ایام! | ۱۹ |
پس دعاکنید تا فرار شما در زمستان یا در سبت نشود، | ۲۰ |
زیرا که در آن زمان چنان مصیبت عظیمی ظاهر میشود که از ابتدا عالم تا کنون نشده ونخواهد شد! | ۲۱ |
و اگر آن ایام کوتاه نشدی، هیچ بشری نجات نیافتی، لیکن بخاطر برگزیدگان، آن روزها کوتاه خواهد شد. | ۲۲ |
آنگاه اگر کسی به شما گوید: “اینک مسیح در اینجا یا در آنجا است “باور مکنید، | ۲۳ |
زیرا که مسیحیان کاذب و انبیا کذبه ظاهر شده، علامات ومعجزات عظیمه چنان خواهند نمود که اگرممکن بودی برگزیدگان را نیز گمراه کردندی. | ۲۴ |
اینک شما را پیش خبر دادم. | ۲۵ |
«پس اگر شما را گویند: اینک درصحراست، بیرون مروید یا آنکه در خلوت است، باور مکنید، | ۲۶ |
زیرا همچنانکه برق ازمشرق ساطع شده، تا به مغرب ظاهر میشود، ظهور پسر انسان نیز چنین خواهد شد. | ۲۷ |
و هرجا که مرداری باشد، کرکسان در آنجا جمع شوند. | ۲۸ |
و فور بعد از مصیبت آن ایام، آفتاب تاریک گردد و ماه نور خود را ندهد و ستارگان ازآسمان فرو ریزند و قوتهای افلاک متزلزل گردد. | ۲۹ |
آنگاه علامت پسر انسان در آسمان پدید گرددو در آن وقت، جمیع طوایف زمین سینه زنی کنندو پسر انسان را بینند که بر ابرهای آسمان، با قوت و جلال عظیم میآید؛ | ۳۰ |
و فرشتگان خود را باصور بلند آواز فرستاده، برگزیدگان او را ازبادهای اربعه از کران تا بکران فلک فراهم خواهندآورد. | ۳۱ |
«پس از درخت انجیر مثلش را فراگیرید که چون شاخهاش نازک شده، برگها میآورد، می فهمید که تابستان نزدیک است. | ۳۲ |
همچنین شما نیز چون این همه را بینید، بفهمید که نزدیک بلکه بر در است. | ۳۳ |
هرآینه به شما میگویم تا این همه واقع نشود، این طایفه نخواهد گذشت. | ۳۴ |
آسمان و زمین زایل خواهد شد، لیکن سخنان من هرگز زایل نخواهد شد. | ۳۵ |
«اما از آن روز و ساعت هیچکس اطلاع ندارد، حتی ملائکه آسمان جز پدر من و بس. | ۳۶ |
لیکن چنانکه ایام نوح بود، ظهور پسر انسان نیزچنان خواهد بود. | ۳۷ |
زیرا همچنانکه در ایام قبل از طوفان میخوردند و میآشامیدند و نکاح میکردند و منکوحه میشدند تا روزی که نوح داخل کشتی گشت، | ۳۸ |
و نفهمیدند تا طوفان آمده، همه را ببرد، همچنین ظهور پسر انسان نیزخواهد بود. | ۳۹ |
آنگاه دو نفری که در مزرعهای میباشند، یکی گرفته و دیگری واگذارده شود. | ۴۰ |
و دو زن که دستاس میکنند، یکی گرفته ودیگری رها شود. | ۴۱ |
پس بیدار باشید زیرا که نمی دانید در کدام ساعت خداوند شما میآید. | ۴۲ |
لیکن این را بدانید که اگر صاحبخانه میدانست در چه پاس از شب دزد میآید، بیدارمی ماند و نمی گذاشت که به خانهاش نقب زند. | ۴۳ |
لهذا شما نیز حاضر باشید، زیرا در ساعتی که گمان نبرید، پسر انسان میآید. | ۴۴ |
«پس آن غلام امین و دانا کیست که آقایش او را بر اهل خانه خود بگمارد تا ایشان را در وقت معین خوراک دهد؟ | ۴۵ |
خوشابحال آن غلامی که چون آقایش آید، او را در چنین کار مشغول یابد. | ۴۶ |
هرآینه به شما میگویم که او را بر تمام مایملک خود خواهد گماشت. | ۴۷ |
لیکن هرگاه آن غلام شریر با خود گوید که آقای من درآمدن تاخیر مینماید، | ۴۸ |
و شروع کند به زدن همقطاران خود و خوردن و نوشیدن با میگساران، | ۴۹ |
هرآینه آقای آن غلام آید، در روزی که منتظرنباشد و در ساعتی که نداند، | ۵۰ |
و او را دو پاره کرده، نصیبش را با ریاکاران قرار دهد در مکانی که گریه و فشار دندان خواهد بود. | ۵۱ |