غزل غزلها 8
| ای کاش تو برادر من بودی که از سینۀ مادرم شیر خورده است. آنگاه هر جا تو را می‌دیدم می‌توانستم تو را ببوسم، بدون آنکه رسوا شوم. | 1 |
Kaut tu būtu mans brālis, kas zīdis manas mātes krūtis? Kad es tevi atrastu ārā, es tevi skūpstītu un netaptu nicināta.
| دستت را می‌گرفتم و تو را به خانهٔ مادرم که مرا بزرگ کرده، می‌بردم. در آنجا شراب خوش طعم و عصارهٔ انار خود را به تو می‌دادم تا بنوشی. | 2 |
Es tevi vadītu, es tevi vestu savas mātes namā, ka tu mani mācītu; tad es tev dotu dzert jauktu vīnu un no savu granātābolu sulas.
| دست چپ تو زیر سر من می‌بود و دست راستت مرا در آغوش می‌کشید. | 3 |
Viņa kreisā roka ir apakš manas galvas, un viņa labā roka mani apkampj.
| ای دختران اورشلیم، شما را قسم می‌دهم که مزاحم عشق ما نشوید. | 4 |
Es jūs mīļi lūdzu, Jeruzālemes meitas, ko jūs uztraucat un modinājāt mīlestību, pirms tai pašai patīk?
| این کیست که بر محبوب خود تکیه کرده و از صحرا می‌آید؟ محبوب در زیر آن درخت سیب، جایی که مادرت با درد زایمان تو را به دنیا آورد، من عشق را در دلت بیدار کردم. | 5 |
Kas tā tāda, kas nāk no tuksneša un atslienas uz savu draugu? Apakš ābeles es tevi esmu uzmodinājis; tur tava māte tevi ar sāpēm ir dzemdējusi, tur sāpes ir bijušas tavai dzemdētājai.
| عشق مرا در دل خود مهر کن و مرا چون حلقهٔ طلا بر بازویت ببند تا همیشه با تو باشم. عشق مانند مرگ قدرتمند است و شعله‌اش همچون شعله‌های پرقدرت آتش با بی‌رحمی می‌سوزاند و نابود می‌کند. (Sheol h7585) | 6 |
Liec mani kā zieģeli pie savas sirds, kā gredzenu pie savas rokas! Mīlestība ir stipra kā nāve un viņas karstums ir varens kā elle; viņas liesmas ir degošas liesmas, Dieva liesmas. (Sheol h7585)
| آبهای بسیار نمی‌توانند شعلهٔ عشق را خاموش کنند و سیلابها قادر نیستند آن را فرو نشانند. هر که بکوشد با ثروتش عشق را بچنگ آورد، جز خفت و خواری چیزی عایدش نخواهد شد. | 7 |
Lieli ūdeņi mīlestību nevar apdzēst, nedz upes viņu apslīcināt. Jebšu kas visu sava nama mantu gribētu dot par mīlestību, tomēr viņš paliktu tikai par apsmieklu.
| خواهر کوچکی داریم که سینه‌هایش هنوز بزرگ نشده‌اند. اگر کسی به خواستگاری او بیاید چه خواهیم کرد؟ | 8 |
Mums ir viena maza māsa, kam krūšu vēl nav, - ko mēs ar savu māsu darīsim tai dienā, kad viņu precēs?
| اگر او دیوار می‌بود بر او برجهای نقره می‌ساختیم و اگر در می‌بود با روکشی از چوب سرو او را می‌پوشاندیم. | 9 |
Ja viņa ir mūris, tad mēs uz viņu uztaisīsim sudraba torni; ja viņa ir durvis, tad mēs tās sargāsim ar ciedru dēļiem.
| من دیوارم و سینه‌هایم برجهای آن. من دل از محبوب خود ربوده‌ام. | 10 |
Es biju mūris un manas krūtis bija kā torņi; tad es viņa acīs atradu mieru.
| سلیمان در بعل هامون تاکستانی داشت و آن را به کشاورزان اجاره داد که هر یک، هزار سکه به او بدهند. | 11 |
Salamanam bija vīna dārzs BaālAmonā, šo vīna dārzu viņš izdeva sargiem, ikviens par viņa augļiem deva tūkstoš sudraba gabalus.
| اما ای سلیمان، من تاکستان خود را به تو می‌دهم، هزار سکهٔ آن مال توست و دویست سکه مال کسانی که از آن نگهداری می‌کنند. | 12 |
Mans vīna dārzs, kas man pieder, ir manā priekšā. Tie tūkstoš sudraba gabali ir priekš tevis, Salaman! Bet divsimt ir priekš viņa augļu sargiem.
| ای محبوبهٔ من، بگذار صدایت را از باغ بشنوم، دوستانم منتظرند تا صدایت را بشنوند. | 13 |
Tu, kas tais dārzos dzīvo, tie biedri tavu balsi ņem vērā, dodi man to dzirdēt.
| نزد من بیا ای محبوب من، همچون غزال و بچه آهو بر کوههای عطرآگین، به سوی من بیا. | 14 |
Steidzies, mans draugs, un esi tā kā stirna vai kā jauns briedis pa smaržīgiem puķu kalniem.
