< غزل غزلها 3 >
شب هنگام در بستر خویش او را که جانم دوستش دارد به خواب دیدم: به دنبال او میگشتم، اما او را نمییافتم. | 1 |
On my couch by night, I sought him whom my soul hath loved; I sought him, and I found him not!
پس به خود گفتم: «برمیخیزم و در کوچهها و میدانهای شهر محبوب جانم را جستجو خواهم کرد.» پس همه جا را گشتم اما او را نیافتم! | 2 |
— Pray, let me rise, and go round the city, In the streets and in the broad places, I seek him whom my soul hath loved! — I sought him, and I found him not.
شبگردهای شهر مرا دیدند و من از آنان پرسیدم: «آیا او را که جانم دوستش دارد دیدهاید؟» | 3 |
The watchmen have found me, (Who are going round about the city), 'Him whom my soul have loved saw ye?'
هنوز از ایشان چندان دور نشده بودم که محبوبم را یافتم. او را گرفتم و رها نکردم تا به خانهٔ مادرم آوردم. | 4 |
But a little I passed on from them, Till I found him whom my soul hath loved! I seized him, and let him not go, Till I brought him in unto the house of my mother — And the chamber of her that conceived me.
ای دختران اورشلیم، شما را به غزالها و آهوان صحرا قسم میدهم که مزاحم عشق ما نشوید. | 5 |
I have adjured you, daughters of Jerusalem, By the roes or by the hinds of the field, Stir not up nor wake the love till she please!
این کیست که مثل ستون دود از بیابان پیداست و بوی خوش مُر و کندر و عطرهایی که تاجران میفروشند به اطراف میافشاند؟ | 6 |
Who [is] this coming up from the wilderness, Like palm-trees of smoke, Perfumed [with] myrrh and frankincense, From every powder of the merchant?
نگاه کنید! این تخت روان سلیمان است که شصت نفر از نیرومندترین سپاهیان اسرائیل آن را همراهی میکنند. | 7 |
Lo, his couch, that [is] Solomon's, Sixty mighty ones [are] around it, Of the mighty of Israel,
همهٔ آنان شمشیر زنانی ماهر و جنگاورانی کارآزمودهاند. هر یک شمشیری بر کمر بستهاند تا در برابر حملههای شبانه از پادشاه دفاع کنند. | 8 |
All of them holding sword, taught of battle, Each his sword by his thigh, for fear at night.
تخت روان سلیمان پادشاه از چوب لبنان ساخته شده است. | 9 |
A palanquin king Solomon made for himself, Of the wood of Lebanon,
ستونهایش از نقره و سایبانش از طلاست. پشتی آن از پارچهٔ ارغوان است که به دست دختران اورشلیم، به نشانهٔ محبتشان دوخته شده است. | 10 |
Its pillars he made of silver, Its bottom of gold, its seat of purple, Its midst lined [with] love, By the daughters of Jerusalem.
ای دختران اورشلیم، بیرون بیایید و سلیمان پادشاه را ببینید، او را با تاجی که مادرش در روز شاد عروسیاش بر سر وی نهاد، تماشا کنید. | 11 |
Go forth, and look, ye daughters of Zion, On king Solomon, with the crown, With which his mother crowned him, In the day of his espousals, And in the day of the joy of his heart!