< غزل غزلها 1 >
مرا با لبانت ببوس، زیرا عشق تو دلپذیرتر از شراب است. | 2 |
내게 입맞추기를 원하니 네 사랑이 포도주보다 나음이로구나
تو خوشبو هستی و نامت رایحهٔ عطرهای دلانگیز را به خاطر میآورد؛ عجیب نیست که دختران شیفتهٔ تو میشوند. | 3 |
네 기름이 향기로와 아름답고 네 이름이 쏟은 향기름 같으므로 처녀들이 너를 사랑하는구나
مرا با خود بِبَر، بیا تا از اینجا دور شویم. پادشاه مرا به حجلۀ خود ببرد. دوستان تو مایۀ شادی و سرور ما هستی؛ عشق تو را بیش از شراب میستاییم. محبوبه شایسته است که تو را تحسین کنند. | 4 |
왕이 나를 침궁으로 이끌어 들이시니 너는 나를 인도하라 우리가 너를 따라 달려가리라 우리가 너를 인하여 기뻐하며 즐거워하니 네 사랑이 포도주에서 지남이라 처녀들이 너를 사랑함이 마땅하니라
ای دختران اورشلیم، من سیاه اما زیبا هستم، همچون چادرهای قیدار و خیمههای سلیمان. | 5 |
예루살렘 여자들아! 내가 비록 검으나 아름다우니 게달의 장막 같을지라도 솔로몬의 휘장과도 같구나
به من که سیاه هستم اینچنین خیره مشوید، زیرا آفتاب مرا سوزانیده است. برادرانم بر من خشمگین شده مرا فرستادند تا در زیر آفتاب سوزان از تاکستانها نگاهبانی کنم، و من نتوانستم از تاکستان خود مراقبت نمایم. | 6 |
내가 일광에 쬐어서 거무스름할지라도 흘겨보지 말 것은 내 어미의 아들들이 나를 노하여 포도원지기를 삼았음이라 나의 포도원은 내가 지키지 못하였구나
ای محبوب من، به من بگو امروز گلهات را کجا میچرانی؟ هنگام ظهر گوسفندانت را کجا میخوابانی؟ چرا برای یافت تو، در میان گلههای دوستانت سرگردان شوم؟ | 7 |
내 마음에 사랑하는 자야! 너의 양떼 먹이는 곳과 오정에 쉬게 하는 곳을 내게 고하라 내가 네 동무 양떼 곁에서 어찌 얼굴을 가리운 자 같이 되랴
ای زیباترین زن دنیا، اگر نمیدانی، رد گلهها را بگیر و به سوی خیمههای چوپانان بیا و در آنجا بزغالههایت را بچران. | 8 |
여인 중에 어여쁜 자야! 네가 알지 못하겠거든 양떼의 발자취를 따라 목자들의 장막 곁에서 너의 염소 새끼를 먹일지니라
ای محبوبهٔ من، تو همچون مادیان ارابهٔ فرعون، زیبا هستی. | 9 |
내 사랑아 내가 너를 바로의 병거의 준마에 비하였구나
گونههایت با گوشوارههایت چه زیباست، گردنت با جواهراتش چه دلرباست. | 10 |
네 두 뺨은 땋은 머리털로, 네 목은 구슬 꿰미로 아름답구나
ما برایت گوشوارههای طلا با آویزههای نقره خواهیم ساخت. | 11 |
우리가 너를 위하여 금사슬을 은을 박아 만들리라
آنگاه که پادشاه بر سفرۀ خویش نشسته بود، اتاق از رایحۀ عطر من پر شد. | 12 |
왕이 상에 앉았을 때에 나의 나도 기름이 향기를 토하였구나
محبوب من که در سینههایم آرمیده، رایحهای چون مُر خوشبو دارد. | 13 |
나의 사랑하는 자는 내 품 가운데 몰약 향낭이요
محبوب من مانند شکوفههای حنا است که در باغهای عِین جِدی میرویند. | 14 |
나의 사랑하는 자는 내게 엔게디 포도원의 고벨화 송이로구나
تو چه زیبایی، ای محبوبهٔ من! چشمانت به زیبایی و لطافت کبوتران است. | 15 |
내 사랑아! 너는 어여쁘고, 어여쁘다 네 눈이 비둘기 같구나
ای محبوب من، تو چه جذاب و دوست داشتنی هستی! سبزهزارها بستر ما هستند | 16 |
나의 사랑하는 자야! 너는 어여쁘고 화창하다 우리의 침상은 푸르고
و درختان سرو و صنوبر بر ما سایه میافکنند. | 17 |
우리 집은 백향목 들보, 잣나무 석가래로구나