هنگامی که فرشتهٔ پنجم شیپورش را به صدا درآورد، دیدم که «ستارهای» از آسمان بر زمین افتاد. به این ستاره، کلید چاهی را دادند که انتها نداشت. (Abyssos g12) | 1 |
وقتی با آن کلید، چاه را باز کرد، دودی مانند دود کورهای بزرگ برخاست، به طوری که آفتاب و هوا از دود چاه تیره و تار شد. (Abyssos g12) | 2 |
سپس از میان دود، ملخهایی بیرون آمده، روی زمین را پوشاندند؛ و به آنها قوت داده شد تا مانند عقربها نیش بزنند. | 3 |
اما به آنها گفته شد که با علف و گیاه و درختان کاری نداشته باشند، بلکه فقط به کسانی آسیب برسانند که مهر خدا را بر پیشانی خود ندارند. | 4 |
به آنها اجازه داده شد که مردم را برای مدت پنج ماه آزار و شکنجه دهند تا ایشان مانند کسی که عقرب گزیده باشد، درد بکشند؛ اما به ملخها اجازهٔ کشتن مردم داده نشد. | 5 |
در آن زمان، مردم آرزوی مرگ خواهند کرد، اما مرگ از ایشان خواهد گریخت. | 6 |
ملخها شبیه اسبانی بودند که برای جنگ آراسته شدهاند. بر روی سرشان چیزی شبیه تاجهای زرّین قرار داشت و صورتشان همچون صورت انسان بود. | 7 |
آنها مویی بلند مانند موی زنان، و دندانهایی مانند دندانهای شیران داشتند. | 8 |
زرههایی که پوشیده بودند، مانند زره آهنین جنگ بود. صدای بالهایشان نیز مثل صدای هجوم لشکری بود که با ارابههای جنگی به میدان رزم حمله میبرد. | 9 |
آنها دمهای نیشداری مانند دم عقرب داشتند که با آنها میتوانستند مردم را تا پنج ماه آزار دهند. | 10 |
پادشاه آنها، همان فرشتهٔ چاه بیانتهاست، که به زبان عبری او را «اَبَدون» و به یونانی «اپولیون» مینامند، و معنی آن، «نابود کننده» میباشد. (Abyssos g12) | 11 |
یک وای یعنی یک بلا گذشت. اما هنوز دو بلای دیگر در راه است. | 12 |
وقتی فرشتهٔ ششم شیپور را نواخت، از چهار گوشهٔ مذبح زرّین که در حضور خدا قرار داشت، صدایی شنیدم، | 13 |
که به فرشتهٔ ششم که شیپور داشت، گفت: «آن چهار فرشته را که در رود بزرگ فرات بسته شدهاند، آزاد ساز.» | 14 |
آنگاه آن چهار فرشته که برای چنین ساعت و روز و ماه و سالی آماده شده بودند، آزاد شدند تا یک سوم مردم را بکشند. | 15 |
شنیدم که آنها دویست میلیون جنگجوی سواره در اختیار داشتند. | 16 |
اسبان و سواران ایشان را در رؤیا دیدم. سواران آنان، زره جنگی به تن داشتند که بعضی به رنگ سرخ آتشین، بعضی آبی آسمانی و بقیه به رنگ زرد بود. سر اسبان ایشان، بیشتر به سر شیران شباهت داشت و از دهانشان دود و آتش و گوگرد بیرون میآمد که یک سوم مردم را از بین برد. | 17 |
18 |
قدرت مرگبار آنها، نه تنها در دهانشان بلکه در دمشان نیز بود، زیرا دمشان شبیه سر مارهایی بود که نیش میزنند و زخمهایی کشنده ایجاد میکنند. | 19 |
کسانی که از این بلایا جان به در بردند، باز حاضر نشدند از کارهای شریرانۀ خود توبه کرده، خدا را بپرستند. ایشان حاضر نبودند از پرستش شیطان و بتهای طلا و نقره و مس و سنگ و چوب دست بکشند، بتهایی که نه میبینند، نه میشنوند و نه حرکت میکنند. | 20 |
اینان نمیخواستند از آدمکشی، جادوگری، زنا و دزدی دست بکشند و به سوی خدا بازگردند. | 21 |