برای رهبر سرایندگان. در مایۀ مَحَلَت. قصیدۀ داوود. کسی که فکر میکند خدایی نیست، ابله است. چنین شخص فاسد است و دست به کارهای پلید میزند و هیچ نیکی در او نیست. | 1 |
למנצח על מחלת משכיל לדוד אמר נבל בלבו אין אלהים השחיתו והתעיבו עול אין עשה טוב׃ |
خداوند از آسمان به انسانها نگاه میکند تا شخص فهمیدهای بیابد که طالب خدا باشد. | 2 |
אלהים משמים השקיף על בני אדם לראות היש משכיל דרש את אלהים׃ |
اما همه گمراه شدهاند، همه فاسد گشتهاند، نیکوکاری نیست، حتی یک نفر. | 3 |
כלו סג יחדו נאלחו אין עשה טוב אין גם אחד׃ |
آیا این بدکاران شعور ندارند؟ آنها که قوم مرا مانند نان میبلعند و میخورند و هرگز خدا را نمیطلبند؟ | 4 |
הלא ידעו פעלי און אכלי עמי אכלו לחם אלהים לא קראו׃ |
ولی زمانی که هیچ فکرش را نمیکنند ناگهان وحشت وجود آنها را فرا خواهد گرفت، زیرا خدا محاصره کنندگان تو را هلاک کرده، استخوانهایشان را روی زمین پخش خواهد کرد. خدا آنان را طرد کرده است، بنابراین قوم او بر آنان چیره خواهند شد. | 5 |
שם פחדו פחד לא היה פחד כי אלהים פזר עצמות חנך הבשתה כי אלהים מאסם׃ |
کاش که نجات برای اسرائیل از صهیون فرا میرسید و خدا سعادت گذشته را به قوم خود باز میگردانید! بگذار یعقوب شادی کند و اسرائیل به وجد آید! | 6 |
מי יתן מציון ישעות ישראל בשוב אלהים שבות עמו יגל יעקב ישמח ישראל׃ |