مزامیر 141
| مزمور داوود. ای خداوند، تو را به یاری می‌طلبم، پس نزد من بشتاب! وقتی فریاد برمی‌آورم و کمک می‌خواهم، صدای مرا بشنو! | 1 |
`The salm `of Dauith. Lord, Y criede to thee, here thou me; yyue thou tent to my vois, whanne Y schal crye to thee.
| بگذار دعای من مانند بخور در حضورت پذیرفته شود، و برافراشتن دستهایم به سوی تو، همچون قربانی شامگاهی باشد. | 2 |
Mi preier be dressid as encense in thi siyt; the reisyng of myn hondis be as the euentid sacrifice.
| ای خداوند، تو مراقب سخنان من باش و زبانم را نگاه دار. | 3 |
Lord, sette thou a keping to my mouth; and a dore of stonding aboute to my lippis.
| هر نوع تمایل بد را از من دور کن، مبادا با مردان بدکار مرتکب اعمال زشت شوم و در بزم آنها شرکت کنم. | 4 |
Bowe thou not myn herte in to wordis of malice; to excuse excusingis in synne. With men worchinge wickidnesse; and Y schal not comyne with the chosun men of hem.
| بگذار مرد عادل مرا بزند که لطفی در حق من خواهد بود؛ بگذار مرا تأدیب و تنبیه کند که برایم افتخار خواهد بود و از آن اِبا نخواهم کرد. اما با بدکاران مخالفت خواهم کرد و دعا خواهم کرد که به سزای اعمالشان برسند. | 5 |
A iust man schal repreue me in mersi, and schal blame me; but the oile of a synner make not fat myn heed. For whi and yit my preier is in the wel plesaunt thingis of hem;
| وقتی رهبران این بدکاران از صخره‌ها به پایین پرتاب شوند، آنگاه سخنان مرا خواهند شنید و خواهند فهمید که درست است. | 6 |
for the domesmen of hem ioyned to the stoon weren sopun vp. Here thei my wordis,
| استخوانهایشان مانند سنگهایی که در اثر خیش زدن پخش می‌شوند، به هر سو پراکنده خواهند شد. (Sheol h7585) | 7 |
for tho weren myyti. As fatnesse is brokun out on the erthe; oure bonys ben scatered niy helle. Lord, Lord, (Sheol h7585)
| ای خداوند، از تو انتظار کمک دارم. تو پناهگاه من هستی. نگذار بدکاران مرا از بین ببرند. | 8 |
for myn iyen ben to thee, Y hopide in thee; take thou not awei my soule.
| مرا از دام و تلهٔ شروران برهان. | 9 |
Kepe thou me fro the snare which thei ordeyneden to me; and fro the sclaundris of hem that worchen wickidnesse. Synneris schulen falle in the nett therof;
| بگذار من جان به در برم، اما آنان در دام خود گرفتار شوند. | 10 |
Y am aloone til Y passe.
