برای رهبر سرایندگان. مزمور داوود. ای خداوند، تا به کی مرا فراموش میکنی؟ تا به کی روی خود را از من برمیگردانی؟ | 1 |
لِقَائِدِ الْمُنْشِدِينَ. مَزْمُورٌ لِدَاوُدَ إِلَى مَتَى يَا رَبُّ تَنْسَانِي؟ أَإِلَى الأَبَدِ؟ إِلَى مَتَى تَحْجُبُ وَجْهَكَ عَنِّي؟ | ١ |
تا به کی افکارم مرا آزار دهند و هر روز دلم از غم پر شود؟ تا به کی دشمن بر من پیروز باشد؟ | 2 |
إِلَى مَتَى أَرْعَى هُمُوماً فِي نَفْسِي وَحُزْناً فِي قَلْبِي كُلَّ يَوْمٍ؟ إِلَى مَتَى يَتَشَامَخُ عَدُوِّي عَلَيَّ؟ | ٢ |
ای یهوه خدای من، بر من نظر کن و دعای مرا اجابت فرما. نگذار نور زندگیام خاموش شود. نگذار به خواب مرگ فرو روم | 3 |
انْظُرْ إِلَيَّ أَيُّهَا الرَّبُّ إِلَهِى وَاسْتَجِبْ لِي. أَنِرْ عَيْنَيَّ لِئَلّا أَنَامَ نَوْمَةَ الْمَوْتِ، | ٣ |
و دشمن از شکست من شاد شده، بگوید: «بر او پیروز شدم.» | 4 |
فَيَقُولَ عَدُوِّي: قَدْ قَهَرْتُهُ؛ وَيَبْتَهِجَ خُصُومِي بِسُقُوطِي. | ٤ |
من به محبت تو اعتماد دارم و دلم از نجات تو شاد میشود. | 5 |
غَيْرَ أَنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى رَحْمَتِكَ، فَيَبْتَهِجُ قَلْبِي حَقّاً بِخَلاصِكَ. | ٥ |
در وصف تو ای خداوند خواهم سرایید زیرا به من خوبی کردهای. | 6 |
أُرَنِّمُ لِلرَّبِّ لأَنَّهُ غَمَرَنِي بِإِحْسَانِهِ الْعَمِيمِ. | ٦ |