< میکاه 4 >
در روزهای آخر، کوهی که خانهٔ خداوند بر آن قرار دارد، بلندترین قلهٔ دنیا محسوب خواهد شد و مردم از سرزمینهای مختلف به آنجا روانه خواهند گردید. | 1 |
Un notiks pastara laikā, tad Tā Kunga nama kalns stāvēs pāri pār visiem kalniem un būs paaugstināts pār pakalniem.
آنان خواهند گفت: «بیایید به کوه خداوند که خانهٔ خدای اسرائیل بر آن قرار دارد برویم تا او قوانین خود را به ما یاد دهد و ما آنها را اطاعت کنیم.» زیرا خداوند دستورهای خود را در اورشلیم صادر میکند. | 2 |
Un tautas tur plūdīs un daudz pagāni tur noies un sacīs: “Nāciet, ejam augšā uz Tā Kunga kalnu un uz Jēkaba Dieva namu, ka Viņš mums māca Savus ceļus, un mēs staigājam Viņa tekās”, jo no Ciānas izies mācība un Tā Kunga vārds no Jeruzālemes.
خداوند در میان قومها داوری خواهد کرد و به منازعات بین قدرتهای بزرگ در سرزمینهای دور دست خاتمه خواهد داد. ایشان شمشیرهای خود را برای ساختن گاوآهن در هم خواهند شکست، و نیزههای خویش را برای تهیۀ اره. قومها دیگر به جان هم نخواهند افتاد و خود را برای جنگ آماده نخواهند کرد. | 3 |
Un Viņš tiesās lielas tautas un sodīs varenus pagānus it tālu, un tie pārkals savus zobenus par lemešiem un savus šķēpus par cirpēm (ecešām), tauta pret tautu nepacels zobenu un vairs nemācīsies karot,
هر کس در خانهٔ خود در صلح و امنیت زندگی خواهد کرد، زیرا چیزی که باعث ترس شود وجود نخواهد داشت. این وعده را خداوند لشکرهای آسمان داده است. | 4 |
Bet tie sēdēs ikviens apakš sava vīna koka un apakš sava vīģes koka, un nebūs neviena, kas tos iztrūcinās, jo Tā Kunga Cebaot mute to runājusi.
قومهای جهان خدایان خود را عبادت میکنند و از آنها پیروی مینمایند، ولی ما تا ابد خداوند، خدای خود را عبادت خواهیم کرد و از او پیروی خواهیم نمود. | 5 |
Jo visas tautas staigā ikviena sava dieva vārdā, bet mēs staigāsim Tā Kunga, sava Dieva, vārdā mūžīgi mūžam.
خداوند میفرماید: «در آن روز قوم بیمار و لنگ خود را که از سرزمین خود رانده شده و تنبیه گشتهاند، دوباره در وطن خودشان به قدرت خواهم رسانید و از آنها قوم نیرومندی به وجود خواهم آورد، و من تا ابد در اورشلیم بر آنها سلطنت خواهم کرد. | 6 |
“Tai dienā,” saka Tas Kungs, “Es sapulcināšu, kas klibo, un salasīšu, kas aizdzīts, un ko Es biju mocījis,
Un Es darīšu, ka klibajam būs atlikums un ka aizdzītais paliks par varenu tautu, un Tas Kungs būs ķēniņš pār tiem Ciānas kalnā no šā laika un mūžīgi mūžam.
ای اورشلیم، ای برج دیدبانی خدا، قوت و قدرت سلطنت خود را مثل سابق باز خواهی یافت!» | 8 |
Un tu ganības torni, Ciānas meitas stiprums, pie tevis nāks un tev tiks tā pirmā valdība, Jeruzālemes meitas valstība.”
ای اورشلیم چرا فریاد برمیآوری؟ چرا مثل زنی که میزاید، درد میکشی؟ آیا به این علّت است که پادشاهی نداری و مشاورانت از بین رفتهاند؟ | 9 |
Nu tad, kāpēc tu brēc ar tādu brēkšanu? Vai tev nav ķēniņa? Vai tavs padoma devējs gājis bojā, ka tevi sāpes sagrābušas, kā dzemdētāju?
ای مردم اورشلیم از درد به خود بپیچید و بنالید، چون باید این شهر را ترک کرده، در صحرا زندگی کنید! شما به سرزمین دور دست بابِل تبعید میشوید؛ ولی در آنجا من به داد شما میرسم و شما را از چنگ دشمن رهایی میبخشم. | 10 |
Ciet jel un vaidi, Ciānas meita, kā dzemdētāja. Jo nu tu gan iziesi no pilsētas ārā un dzīvosi laukā un iesi uz Bābeli, bet tur tu tapsi izglābta, tur tevi Tas Kungs izpestīs no tavu ienaidnieku rokas.
درست است که قومهای زیادی بر ضد شما برخاستهاند و تشنهٔ خون شما هستند و میخواهند شما را نابود کنند، | 11 |
Nu gan daudz pagānu pret tevi sapulcināti un saka: lai viņa top sagānīta, lai mūsu acis (prieku) redz pie Ciānas.
ولی آنها از قصد خداوند بیاطلاعند و نمیدانند که روزی فرا میرسد که خداوند آنها را مثل بافهها در خرمنگاه جمع میکند. | 12 |
Bet tie nezin Tā Kunga domas un nesaprot Viņa padomu, ka Viņš tos sakrājis kā kūlīšus piedarbā.
خداوند میفرماید: «ای مردم اورشلیم به پا خیزید و این خرمن را بکوبید. من به شما شاخهای آهنین و سمهای مفرغینن خواهم داد تا قومهای بسیاری را پایمال نمایید و اموالشان را که به زور به چنگ آوردهاند، به خداوند که مالک تمامی زمین است تقدیم کنید.» | 13 |
Celies un kul, Ciānas meita, jo Es tavu ragu darīšu par dzelzi un tavus nagus par varu, un tu sakulsi daudz tautas; tad es Tam Kungam nosvētīšu, ko viņi laupījuši, un viņu padomu visas pasaules Valdītājam.