< لوقا 6 >
در یکی از روزهای شَبّات، عیسی و شاگردانش از میان کشتزارهای گندم میگذشتند و شاگردان خوشههای گندم را میچیدند، به کف دست میمالیدند و پوستش را کنده، میخوردند. | 1 |
Eens ging Hij op een sabbat door een korenveld, en zijn leerlingen plukten aren af, wreven ze met de handen uit, en aten ze op.
بعضی از فریسیان که این صحنه را دیدند، به عیسی گفتند: «چرا با خوشهچینی در روز شبّات، احکام مذهبی را زیر پا میگذارید؟» | 2 |
Enige farizeën zeiden dus: Waarom doet gij, wat op de sabbat niet is geoorloofd?
عیسی جواب داد: «مگر در کتب مقدّس نخواندهاید که وقتی داوود پادشاه و یارانش گرسنه بودند، چه کردند؟ | 3 |
Jesus gaf hun ten antwoord: Hebt ge dan niet gelezen, wat David deed, toen hij met zijn gevolg honger had?
او وارد معبد شد و با خوردن نان حضور، احکام مذهبی را زیر پا گذاشت، زیرا فقط کاهنان اجازه داشتند از آن نان بخورند. او از این نان به یارانش نیز داد.» | 4 |
Hoe hij het huis van God binnenging, de toonbroden nam en opat, en er van gaf aan hen die bij hem waren? En toch mag niemand ze eten, dan de priesters alleen.
سپس عیسی فرمود: «پسر انسان، صاحب اختیار شَبّات نیز هست!» | 5 |
Ook zeide Hij hun: De Mensenzoon is Heer van de sabbat.
یک روز دیگر که باز شَبّات بود، عیسی به کنیسه رفت و به تعلیم پرداخت. از قضا، در آنجا مردی حضور داشت که دست راستش از کار افتاده بود. | 6 |
Op een andere sabbat ging Hij de synagoge binnen, om onderricht te geven. Daar was een man, wiens rechterhand was verdord.
علمای دینی و فریسیها عیسی را زیر نظر داشتند تا ببینند آیا در آن روز شبّات کسی را شفا میدهد یا نه، چون دنبال بهانهای بودند تا او را متهم کنند که در شبّات کار میکند. | 7 |
De schriftgeleerden en farizeën bespiedden Hem, of Hij ook op de sabbat zou genezen, om Hem dan te kunnen beschuldigingen.
عیسی که افکار ایشان را درک کرده بود، به آن مرد فرمود: «بیا اینجا بایست تا همه بتوانند تو را ببینند!» او نیز رفت و ایستاد. | 8 |
Daar Hij hun gedachten kende, sprak Hij tot den man met de verdorde hand: Sta op, en kom in het midden. Hij stond op, en ging er staan.
عیسی به فریسیها و علمای دینی فرمود: «سؤالی از شما دارم: آیا طبق شریعت در روز شَبّات باید نیکی کرد یا بدی؟ باید جان انسان را نجات داد یا آن را نابود کرد؟» | 9 |
Nu sprak Jesus tot hen: Ik vraag u, of men op de sabbat goed mag doen of kwaad, iemand redden of doden?
سپس به یکیک ایشان نگریست و به آن مرد گفت: «دستت را دراز کن!» او نیز اطاعت کرد و دستش سالم شد. | 10 |
Hij liet zijn blik over hen allen gaan, en sprak tot hem: Strek uw hand uit! Hij strekte ze uit, en zijn hand was genezen.
دشمنان عیسی از این کار او به خشم آمده، با یکدیگر به گفتگو پرداختند که با او چه کنند. | 11 |
Maar ze werden razend van woede, en bespraken onder elkander, wat ze Jesus zouden doen.
در یکی از آن روزها، عیسی برای دعا به کوهستان رفت و تمام شب را به راز و نیاز با خدا پرداخت. | 12 |
In die dagen ging Hij het gebergte in, om te bidden, en bracht er de nacht door in het gebed tot God.
صبح زود، پیروان خود را فرا خواند و از میان آنها، دوازده نفر را برگزید و ایشان را رسول خواند: | 13 |
Toen de dag aanbrak, riep Hij zijn leerlingen bijeen, en koos er twaalf van hen uit, die Hij apostelen noemde:
شمعون (که او را پطرس نامید)، آندریاس (برادر پطرس)، یعقوب، یوحنا، فیلیپ، برتولما، | 14 |
Simon, dien Hij ook Petrus noemde, en Andreas, zijn broer; Jakobus en Johannes; Filippus en Bartolomeüs;
متی، توما، یعقوب (پسر حلفی)، شمعون (معروف به فدایی)، | 15 |
Matteüs en Tomas; Jakobus van Alfeüs, en Simon, bijgenaamd de ijveraar,
یهودا (پسر یعقوب)، یهودا اسخریوطی (کسی که در آخر به عیسی خیانت کرد). | 16 |
Judas (broer) van Jakobus, en Judas Iskáriot, die een verrader werd.
سپس همگی از دامنه کوه پایین آمدند و به محلی وسیع و هموار رسیدند. در آنجا تمام پیروانش و گروه بسیاری از مردم، گرد او جمع شدند. این عده از سراسر ایالت یهودیه، اورشلیم و حتی سواحل شمالی صور و صیدون آمده بودند تا سخنان او را بشنوند و از امراض خود شفا یابند. | 17 |
Nu daalde Hij met hen af, en bleef op een vlakte staan. Daar bevond zich ook een talrijke groep van zijn leerlingen en een grote volksmenigte uit heel Judea en Jerusalem, en uit het kustland van Tyrus en Sidon,
آن کسانی نیز که از ارواح پلید رنج میبردند، آمدند و شفا یافتند. | 18 |
die gekomen waren, om Hem te horen en van hun kwalen genezen te worden. Allen, die door onreine geesten werden gekweld, werden genezen.
مردم همه کوشش میکردند خود را به او برسانند، چون به محض اینکه به او دست میزدند، نیرویی از او صادر میشد و آنان را شفا میبخشید! | 19 |
En al het volk zocht Hem aan te raken; want er ging een kracht van Hem uit, die allen genas.
در این هنگام، عیسی رو به شاگردان خود کرد و فرمود: «خوشا به حال شما که فقیرید، زیرا ملکوت خدا از آن شماست! | 20 |
Nu sloeg Hij zijn ogen op naar zijn leerlingen, en sprak: Zalig gij armen; want aan u behoort het koninkrijk Gods.
«خوشا به حال شما که اکنون گرسنهاید، زیرا سیر و بینیاز خواهید شد. خوشا به حال شما که گریان هستید، زیرا زمانی خواهد رسید که از خوشی خواهید خندید! | 21 |
Zalig gij, die thans honger lijdt; want gij zult worden verzadigd. Zalig gij, die nu weent; want gij zult lachen.
«خوشا به حال شما، وقتی که مردم به خاطر پسر انسان، از شما متنفر شوند و شما را در جمع خود راه ندهند و به شما ناسزا گویند و تهمت زنند! | 22 |
Zalig zijt gij, wanneer de mensen u haten, u om den Mensenzoon uitbannen en honen, en smaad werpen op uw naam.
در این گونه مواقع شادی و پایکوبی کنید، زیرا در آسمان پاداشی بزرگ در انتظار شماست؛ بدانید که اجداد آنان با انبیای قدیم نیز همینگونه رفتار کردهاند. | 23 |
Verheugt u op die dag en jubelt; zie, uw loon is groot in de hemel. Want zó hebben hun vaders de profeten behandeld.
«اما وای به حال شما ثروتمندان، زیرا خوشی شما فقط در این جهان است. | 24 |
Maar wee u, rijken; want gij hebt uw troost al ontvangen.
«وای به حال شما که اکنون سیرید، زیرا گرسنگی سختی در انتظار شماست! «وای به حال شما که امروز خندانید، زیرا عزا و اندوه انتظارتان را میکشد! | 25 |
Wee u, die thans zijt verzadigd; want gij zult honger lijden. Wee u, die nu lacht; want gij zult treuren en wenen.
«وای بر شما، آنگاه که مردم از شما تعریف و تمجید کنند، زیرا نیاکان ایشان با انبیای دروغین نیز به همینگونه رفتار میکردند! | 26 |
Wee u, wanneer alle mensen u prijzen; want zó hebben hun vaders met de valse profeten gedaan.
«اما به همه شما که سخنان مرا میشنوید، میگویم که دشمنان خود را دوست بدارید و به کسانی که از شما نفرت دارند، خوبی کنید. | 27 |
Maar Ik zeg tot u, die naar Mij luistert: Bemint uw vijanden; doet wel aan die u haten;
برای آنانی که به شما ناسزا میگویند، دعای خیر کنید. برای افرادی که به شما آزار میرسانند، برکت خدا را بطلبید. | 28 |
zegent die u vloeken; bidt voor wie u lasteren.
«اگر کسی به یک طرف صورتت سیلی بزند، طرف دیگر را نیز به او پیشکش کن! اگر کسی خواست عبایت را از تو بگیرد، قبایت را هم از او دریغ نکن. | 29 |
Wie u op de ene wang slaat, keer hem ook de andere toe; en wie u van de mantel berooft, weiger hem ook het onderkleed niet.
اگر کسی از تو چیزی بخواهد، به او بده، و اگر کسی اموالت را از تو بگیرد، در فکر پس گرفتن نباش. | 30 |
Geef aan ieder die iets van u vraagt, en eis het uwe niet terug van hem, die het neemt.
با مردم آن گونه رفتار کنید که انتظار دارید با شما رفتار کنند. | 31 |
En zoals ge wilt, dat de mensen u doen, doet het ook aan hen.
«اگر فقط کسانی را دوست بدارید که شما را دوست میدارند، چه برتری بر دیگران دارید؟ حتی خطاکاران نیز چنین میکنند! | 32 |
Als gij bemint die u liefhebben, wat voor verdienste hebt gij dan wel? Want ook de zondaars hebben lief, die hen beminnen.
اگر فقط به کسانی خوبی کنید که به شما خوبی میکنند، آیا کار بزرگی کردهاید؟ گناهکاران نیز چنین میکنند! | 33 |
Als gij weldoet aan hen die u weldoen, wat voor verdienste hebt gij dan wel? De zondaars doen dat immers ook.
و اگر فقط به کسانی قرض بدهید که میتوانند به شما پس بدهند، چه هنری کردهاید؟ حتی گناهکاران نیز اگر بدانند پولشان را پس میگیرند، به یکدیگر قرض میدهند. | 34 |
En als gij leent aan hen, van wie gij hoopt iets terug te krijgen, wat voor verdienste hebt gij dan wel? Ook de zondaars lenen aan zondaars, om evenveel terug te krijgen.
«اما شما، دشمنانتان را دوست بدارید و به ایشان خوبی کنید! قرض بدهید و نگران پس گرفتن آن نباشید. در این صورت پاداش آسمانی شما بزرگ خواهد بود، زیرا همچون فرزندان خدای متعال رفتار کردهاید، چون خدا نیز نسبت به حقناشناسان و بدکاران مهربان است. | 35 |
Neen, hebt uw vijanden lief, doet wel en leent uit, zonder er iets voor terug te hopen; dan zal uw loon groot zijn, en zult gij kinderen zijn van den Allerhoogste. Hij is goedertieren, zelfs voor de ondankbaren en bozen.
پس مانند پدر آسمانی خود دلسوز باشید. | 36 |
Weest dus barmhartig, zoals ook uw Vader barmhartig is.
«در مورد دیگران قضاوت نکنید، تا خودتان مورد قضاوت قرار نگیرید. دیگران را محکوم نکنید، تا خدا نیز شما را محکوم نکند. دیگران را ببخشایید تا خودتان نیز بخشوده شوید. | 37 |
Oordeelt niet, en gij zult niet worden geoordeeld. Vonnist niet, en gij zult niet worden gevonnist. Spreekt vrij, en gij zult vrijgesproken worden.
بدهید تا به شما داده شود. هدیهای که میدهید، بهطور کامل به خودتان برخواهد گشت، آن هم با پیمانهای پُر، لبریز، فشرده و تکان داده شده، که در دامنتان ریخته خواهد شد! زیرا هر پیمانهای که بهکار ببرید، همان برای شما بهکار خواهد رفت.» | 38 |
Geeft, en u zal worden gegeven: een goede, volgestampte, geschudde en overlopende maat zal u in de schoot worden gestort. Want met de maat, waarmee ge meet, zal ook u worden gemeten.
سپس عیسی این مثل را آورد: «آیا کور میتواند عصاکش کور دیگر بشود؟ آیا اگر یکی در چاه بیفتد، دیگری را هم به دنبال خود نمیکشد؟ | 39 |
Hij zei hun ook een gelijkenis. Kan een blinde een blinde leiden? Vallen dan beiden niet in een kuil?
شاگرد برتر از استادش نیست، اما شاگردی که بهطور کامل تربیت شده باشد، مانند استادش خواهد شد. | 40 |
Geen leerling staat boven den leraar; slechts de goedgevormde leerling zal als zijn leraar zijn.
«چرا پَرِ کاه را در چشم برادرت میبینی، اما تیر چوب را در چشم خود نمیبینی؟ | 41 |
Hoe ziet ge de splinter in het oog van uw broeder, en de balk in uw eigen oog ziet ge niet?
چگونه جرأت میکنی به برادرت بگویی:”برادر، بگذار پر کاه را از چشمت درآورم“، حال آنکه خودت تیرِ چوبی در چشم داری؟ ای ریاکار، نخست چوب را از چشم خود درآور، آنگاه میتوانی بهتر ببینی تا پرِ کاه را از چشم برادرت درآوری. | 42 |
Of hoe kunt ge tot uw broeder zeggen: Broeder, laat mij de splinter trekken uit uw ogen, en de balk in uw eigen oog ziet ge niet? Huichelaar, trek eerst de balk uit uw eigen oog; dan zult ge zien, hoe ge de splinter uit het oog van uw broeder moet trekken.
«اگر درخت خوب باشد، میوهاش نیز خوب خواهد بود، و اگر بد باشد، میوهاش نیز بد خواهد بود. | 43 |
Neen, er is geen goede boom, die slechte vruchten draagt; geen slechte boom, die goede vruchten draagt.
درخت را از میوهاش میشناسند. نه بوتهٔ خار انجیر میدهد و نه بوتهٔ تمشک، انگور! | 44 |
Want iedere boom wordt aan zijn vruchten gekend; van doornen plukt men geen vijgen, en van een braambos snijdt men geen druiven.
شخص نیکو از خزانۀ دل نیکویش، چیزهای نیکو بیرون میآوَرَد، و انسان شریر از خزانۀ دل بدش، چیزهای شریرانه. زیرا سخنانی از زبان انسان جاری میشود که دلش از آن لبریز است. | 45 |
De goede mens brengt het goede voort uit de goede schat van zijn hart; maar de slechte mens brengt uit de slechte schat het slechte voort. Want de mond spreekt, waar het hart vol van is.
«چگونه مرا”خداوندا! خداوندا!“میخوانید، اما دستورهایم را اطاعت نمیکنید؟ | 46 |
Waarom noemt gij Mij Heer, Heer; en gij doet niet wat Ik zeg?
هر که نزد من آید و سخنان مرا بشنود و به آنها عمل کند، | 47 |
Wie tot Mij komt en mijn woorden hoort, maar zich er ook naar gedraagt. Ik zal u tonen aan wien hij gelijk is.
مانند شخصی است که خانهاش را بر بنیاد محکم سنگی میسازد. وقتی سیلاب بیاید و به آن خانه فشار بیاورد، پا برجا میماند، زیرا بنیادی محکم دارد. | 48 |
Hij is gelijk aan een man, die een huis wilde bouwen, die graven en uitdiepen bleef, en de grondslag legde op de rots. Toen er nu een stortvloed kwam, beukte de stroom tegen dit huis; maar hij kon het niet doen wankelen, want het was stevig gebouwd.
اما کسی که سخنان مرا میشنود و اطاعت نمیکند، مانند کسی است که خانهاش را روی زمین سست بنا میکند. هرگاه سیل به آن خانه فشار آوَرَد، فرو میریزد و ویران میشود.» | 49 |
Maar wie hoort, en er niet naar handelt, is gelijk aan een man, die een huis zonder grondslag bouwde, boven op de grond. De stroom beukte er tegen aan; het huis viel aanstonds in, en werd geheel verwoest.