آنگاه بلدد شوحی پاسخ داد: | 1 |
ای ایوب، تا به کی به این حرفها ادامه میدهی؟ حرفهای تو باد هواست! | 2 |
آیا خدای قادر مطلق عدالت و انصاف را زیر پا میگذارد؟ | 3 |
فرزندانت به خدا گناه کردند و او به حق، ایشان را مجازات نمود. | 4 |
ولی اکنون تو به درگاه خدای قادر مطلق دعا کن. | 5 |
اگر آدم پاک و خوبی باشی، او دعایت را میشنود و تو را اجابت میکند و خانهٔ تو را برکت میدهد. | 6 |
عاقبت تو آنچنان از خیر و برکت سرشار خواهد شد که زندگی گذشتهات در برابر آن ناچیز به نظر خواهد آمد. | 7 |
از سالخوردگان بپرس تا از تجربهٔ خود به تو بیاموزند. | 8 |
ما آنقدر زندگی نکردهایم که همه چیز را بدانیم. | 9 |
تو میتوانی از حکمت گذشتگان درس عبرت بگیری و آنها به تو خواهند گفت که | 10 |
آیا گیاه پاپیروس میتواند خارج از مرداب بروید؟ آیا علف مرداب بدون آب نمیمیرد؟ | 11 |
آیا در حالی که هنوز سبز است و آماده بریدن نیست پژمرده نمیشود؟ | 12 |
همچنین است سرنوشت آنانی که خدا را فراموش میکنند. امید شخص بیخدا ناپایدار است. | 13 |
شخص بیخدا مانند کسی است که به تار عنکبوت اعتماد کند. | 14 |
اگر به آن تکیه نماید، میافتد و اگر از آن آویزان شود، آن تار او را نگه نمیدارد. | 15 |
او مانند گیاهی است که صبحگاهان تر و تازه میشود و شاخههایش در باغ گسترده میگردند. | 16 |
در میان سنگها ریشه میدواند و خود را محکم نگه میدارد. | 17 |
ولی وقتی آن را از ریشه میکنند دیگر کسی آن را به یاد نمیآورد، | 18 |
و گیاهان دیگری روییده جای آن را میگیرند. چنین است عاقبت شخص بیخدا. | 19 |
ولی بدان که خدا نیکان را ترک نمیگوید و بدکاران را کامیاب نمیگرداند. | 20 |
او بار دیگر دهانت را از خنده و فریادهای شادی پر خواهد کرد، | 21 |
و دشمنانت را رسوا و خانهٔ شریران را خراب خواهد نمود. | 22 |