زندگی انسان روی زمین مثل زندگی یک برده، طولانی و طاقت فرساست. | 1 |
הלא צבא לאנוש על ארץ וכימי שכיר ימיו׃ |
مانند زندگی غلامی است که آرزو میکند زیر سایهای بیارامد، و مثل زندگی کارگری است که منتظر است مزدش را بگیرد. | 2 |
כעבד ישאף צל וכשכיר יקוה פעלו׃ |
ماههای عمر من بیثمر میگذرد؛ شبهای من طولانی و خسته کننده است. | 3 |
כן הנחלתי לי ירחי שוא ולילות עמל מנו לי׃ |
شب که سر بر بالین میگذارم میگویم: «ای کاش زودتر صبح شود.» و تا سپیده دم از این پهلو به آن پهلو میغلتم. | 4 |
אם שכבתי ואמרתי מתי אקום ומדד ערב ושבעתי נדדים עדי נשף׃ |
بدنم پر از کرم و زخم است. پوست بدنم ترک خورده و پر از چرک است. | 5 |
לבש בשרי רמה וגיש עפר עורי רגע וימאס׃ |
روزهای عمرم به سرعت میگذرد و با نومیدی سپری میشود. | 6 |
ימי קלו מני ארג ויכלו באפס תקוה׃ |
به یاد آورید که عمر من دمی بیش نیست و چشمانم دیگر روزهای خوش را نخواهد دید. | 7 |
זכר כי רוח חיי לא תשוב עיני לראות טוב׃ |
چشمان شما که الان مرا میبیند دیگر مرا نخواهد دید. به دنبال من خواهید گشت، ولی من دیگر نخواهم بود. | 8 |
לא תשורני עין ראי עיניך בי ואינני׃ |
کسانی که میمیرند مثل ابری که پراکنده و ناپدید میشود، برای همیشه از این دنیا میروند. (Sheol h7585) | 9 |
כלה ענן וילך כן יורד שאול לא יעלה׃ (Sheol h7585) |
تا به ابد از خانه و خانوادهٔ خود دور میشوند و دیگر هرگز کسی آنها را نخواهد دید. | 10 |
לא ישוב עוד לביתו ולא יכירנו עוד מקמו׃ |
پس بگذارید غم و غصهام را بیان کنم؛ بگذارید از تلخی جانم سخن بگویم. | 11 |
גם אני לא אחשך פי אדברה בצר רוחי אשיחה במר נפשי׃ |
مگر من جانور وحشی هستم که مرا در بند گذاشتهای؟ | 12 |
הים אני אם תנין כי תשים עלי משמר׃ |
حتی وقتی در بسترم دراز میکشم تا بخوابم و بدبختیام را فراموش کنم، تو با کابوس شب مرا میترسانی. | 13 |
כי אמרתי תנחמני ערשי ישא בשיחי משכבי׃ |
14 |
וחתתני בחלמות ומחזינות תבעתני׃ |
برایم بهتر میبود گلویم را میفشردند و خفهام میکردند تا اینکه به چنین زندگی نکبتباری ادامه بدهم. | 15 |
ותבחר מחנק נפשי מות מעצמותי׃ |
از زندگی بیزارم و نمیخواهم زنده بمانم. مرا به حال خود رها کن زیرا روزهایم دمی بیش نیست. | 16 |
מאסתי לא לעלם אחיה חדל ממני כי הבל ימי׃ |
انسان چیست که او را به حساب آوری، و این همه به او فکر کنی؟ | 17 |
מה אנוש כי תגדלנו וכי תשית אליו לבך׃ |
هر روز صبح از او بازجویی کنی و هر لحظه او را بیازمایی؟ | 18 |
ותפקדנו לבקרים לרגעים תבחננו׃ |
چرا حتی یک لحظه تنهایم نمیگذاری تا آب دهانم را فرو برم؟ | 19 |
כמה לא תשעה ממני לא תרפני עד בלעי רקי׃ |
ای خدایی که ناظر بر اعمال آدمیان هستی، اگر مرتکب گناهی شدهام، آیا آن گناه به تو لطمهای زده است؟ برای چه مرا هدف تیرهای خود قرار دادهای؟ آیا من برای تو باری سنگین شدهام؟ | 20 |
חטאתי מה אפעל לך נצר האדם למה שמתני למפגע לך ואהיה עלי למשא׃ |
چرا گناهم را نمیبخشی و از تقصیر من در نمیگذری؟ من بهزودی زیر خاک خواهم رفت و تو به دنبالم خواهی گشت، ولی من دیگر نخواهم بود. | 21 |
ומה לא תשא פשעי ותעביר את עוני כי עתה לעפר אשכב ושחרתני ואינני׃ |