روزی صدقیای پادشاه، دو نفر از درباریان یعنی فشحور (پسر ملکیا) و صفنیای کاهن (پسر معسیا) را نزد من فرستاد تا به من بگویند: «نِبوکَدنِصَّر، پادشاه بابِل به ما اعلان جنگ داده است! تو از خداوند درخواست کن تا ما را یاری کند؛ شاید بر ما لطف فرماید و مانند گذشته معجزهای کرده، نِبوکَدنِصَّر را وادار به عقبنشینی نماید.» | 1 |
2 |
آنگاه من فرستادگان پادشاه را نزد او بازگرداندم تا به وی بگویند که خداوند، خدای اسرائیل چنین میفرماید: «من سلاحهای شما را که در جنگ علیه پادشاه بابِل و سپاهش به کار میبرید بیاثر خواهم ساخت و ایشان را که شهر را محاصره کردهاند به قلب شهر خواهم آورد. | 3 |
4 |
من خود با تمام قدرت و با نهایت خشم و غضب خود علیه شما خواهم جنگید، | 5 |
و تمام ساکنان شهر را، از انسان و حیوان، به وبای وحشتناکی مبتلا کرده، خواهم کشت. | 6 |
سرانجام خود صدقیا، پادشاه یهودا و شما درباریان و همهٔ آنانی را که از وبا و شمشیر و قحطی جان به در برده باشند به دست نِبوکَدنِصَّر، پادشاه بابِل و لشکریانش خواهم سپرد، به دست کسانی که تشنهٔ خونتان هستند تا بدون ترحم و دلسوزی همه را بکشند.» | 7 |
سپس خداوند به من فرمود که به مردم چنین بگویم: «اینک دو راه پیش روی شما میگذارم، یکی راه زنده ماندن و دیگری راه مرگ! | 8 |
یا در اورشلیم بمانید تا در اثر جنگ و قحطی و بیماری هلاک شوید، و یا شهر را ترک کرده، خود را به محاصره کنندگانتان، بابِلیها تسلیم کنید تا زنده بمانید. | 9 |
زیرا من تصمیم دارم این شهر را نابود کنم و به هیچ وجه تصمیمم را تغییر نخواهم داد. پادشاه بابِل این شهر را تسخیر کرده، با آتش آن را از بین خواهد برد.» | 10 |
خداوند به خاندان پادشاه یهودا که از نسل داوود هستند، چنین میفرماید: «به هنگام داوری، همواره با عدل و انصاف قضاوت کنید؛ از مظلوم در مقابل ظالم حمایت کنید؛ در غیر این صورت خشم من به سبب شرارتتان افروخته خواهد شد و کسی نخواهد توانست آن را خاموش کند. | 11 |
12 |
ای مردم اورشلیم، که بر صخرهای بلندتر از دشت هموار ساکنید، بدانید که من بر ضد شما هستم و با شما خواهم جنگید. شما با تکبر میگویید:”کیست که بتواند به ما حمله کند و شهر ما را به تصرف درآورد؟“ | 13 |
بنابراین من شما را به سزای گناهانتان خواهم رسانید و در جنگلهایتان چنان آتشی بر پا خواهم نمود که هر چه در اطرافشان باشد، بسوزاند.» | 14 |