در آن سوی رودخانههای حبشه سرزمینی هست که قایقهای بادبانی در آبهایش رفت و آمد میکنند. | 1 |
سرزمینی که سفیران خود را بر قایقهایی ساخته شده از نی، به رود نیل میفرستد. ای سفیران تندرو به آن سرزمینی بروید که بین رودخانهها است و قومی بلند بالا و نیرومند در آن زندگی میکنند قومی که همه جا خوف و هراس ایجاد کردهاند. | 2 |
ای مردم دنیا توجه کنید! به پرچمی که بر قلهٔ کوهها برافراشته میشود بنگرید و به صدای شیپوری که برای جنگ نواخته میشود گوش دهید! | 3 |
خداوند به من چنین فرموده است: «من از مکان خود به آرامی نظر خواهم کرد، به آرامی یک روز باصفای تابستانی و یک صبح دلپذیر پائیزی در وقت حصاد.» | 4 |
زیرا پیش از این که حصاد را جمع کنند، درست پس از ریخته شدن شکوفهها و رسیدن انگور، حبشه مانند درخت انگوری که شاخههایش را با اره بریده باشند، نابود خواهد شد. | 5 |
سربازان حبش در صحرا خواهند مرد و اجسادشان برای پرندگان شکاری و حیوانات وحشی واگذاشته خواهد شد. پرندگان شکاری در تابستان، و حیوانات وحشی در زمستان، از لاشههای آنها تغذیه خواهند کرد. | 6 |
اما زمانی خواهد رسید که این قوم قدبلند و نیرومند که همه جا خوف و هراس ایجاد میکردند و سرزمینشان میان رودخانهها بود به اورشلیم که خداوند لشکرهای آسمان نام خود را در آن قرار داده است خواهند آمد و برای او هدیه خواهند آورد. | 7 |