< عبرانیان 11 >
ایمان یعنی اطمینان داشتن به آنچه امید داریم و یقین داشتن به آنچه که هنوز نمیبینیم. | 1 |
Ent usk on kindel usaldus selle vastu, mida oodatakse, ja veendumus selles, mis pole veel nähtav.
مردان خدا در زمان قدیم، به سبب ایمانشان بود که مورد پسند خدا واقع شدند. | 2 |
Selle usu kohta on meie esivanemad saanud hea tunnistuse.
با ایمان است که درمییابیم عالَم هستی به امر خدا شکل گرفت، به گونهای که آنچه دیدنی است، از آنچه قابل دیدن بود، ساخته نشد. (aiōn ) | 3 |
Usu kaudu me mõistame, et maailmad on valmistatud Jumala sõna läbi, nii et nähtamatust on sündinud nähtav. (aiōn )
از راه ایمان بود که هابیل هدیهای نیکوتر از هدیۀ قائن به خدا تقدیم کرد. بهواسطۀ ایمان بود که او عادل شمرده شد، زیرا خدا دربارۀ هدیۀ او به نیکی شهادت داد. و با ایمان است که هابیل با اینکه مرده است، هنوز سخن میگوید. | 4 |
Usus tõi Aabel Jumalale parema ohvri kui Kain. Selle tõttu tunnistas Jumal ta õigeks, kui Jumal kiitis heaks tema annid, ja usu kaudu kõneleb Aabel meile veel surnunagi.
خنوخ نیز به خدا ایمان داشت. به همین جهت، بدون اینکه طعم مرگ را بچشد، خدا او را به حضور خود برد و دیگر کسی او را ندید. زیرا پیش از آن، خدا فرموده بود که از خنوخ خشنود است. | 5 |
Usus võeti ära Eenok, nii et ta ei näinud surma: teda ei leitud enam, sest Jumal oli ta ära võtnud. Aga enne ülesvõtmist oli ta saanud tunnistuse, et ta oli Jumalale meelepärane.
اما خشنود ساختن خدا بدون ایمان و توکل به او محال است. هر که میخواهد به سوی خدا بیاید، باید ایمان داشته باشد که خدا هست و به آنانی که با دلی پاک در جستجوی او هستند، پاداش میدهد. | 6 |
Kuid ilma usuta on võimatu olla meelepärane. Sest igaüks, kes tuleb Jumala juurde, peab uskuma, et tema on olemas ja et ta annab palga neile, kes teda otsivad.
از طریق ایمان بود که نوح وقتی دربارۀ اموری که هنوز دیده نشده بود، هشداری دریافت کرد، با ترسی مقدّس کشتیای ساخت تا خانوادۀ خود را نجات بخشد. او با ایمانش بود که دنیا را محکوم ساخت و وارث عدالت شده، در پیشگاه خدا بیگناه به شمار آمد، امری که نتیجۀ ایمان است. | 7 |
Usu läbi sai Noa hoiatuse selle kohta, mida veel ei olnud näha, ja pühas kartuses ehitas ta laeva, millega pääses tema pere. Usu kaudu mõistis ta hukka maailma ja sai selle õiguse pärijaks, mis tuleb usust.
ابراهیم نیز به خاطر ایمانی که به خدا داشت، دعوت او را اطاعت کرد و به سوی سرزمینی که خدا وعدهاش را داده بود، به راه افتاد. او بدون آنکه بداند به کجا میرود، شهر و دیار خود را ترک گفت؛ | 8 |
Usus läks Aabraham kuulekalt teele, kui teda kutsuti paika, mille ta pidi saama pärandiks. Ta läks teele, teadmata, kuhu ta läheb.
حتی وقتی به سرزمین موعود رسید، مانند یک بیگانه در خیمهها زندگی میکرد. اسحاق و یعقوب نیز که همین وعده را از خدا یافته بودند، مانند او در خیمهها زندگی خود را سپری میکردند. | 9 |
Usu läbi rajas ta oma kodu tõotatud maale otsekui sisserändaja võõrsile, elades telkides koos Iisaki ja Jaakobiga, kellele see tõotus samuti kuulus.
ابراهیم با اطمینان کامل، در انتظار روزی بود که خدا او را به آن شهر مستحکم و جاودان ببرد، شهری که طراح و سازندهاش خود خداست. | 10 |
Sest ta ootas kindlale vundamendile rajatud linna, mille kavandaja ja ehitaja on Jumal.
همسر او سارا نیز به خدا ایمان داشت و به دلیل همین ایمان، قدرت یافت تا باردار شود، گرچه بسیار سالخورده بود؛ زیرا او پی برده بود که خدا قادر است به وعدهای که به او داده، وفا کند. | 11 |
Ja usu läbi sai isegi viljatu Saara väe suguvõsa alustamiseks, kuigi oli sünnituseast juba ammu väljas, sest ta pidas tõotuse andjat ustavaks.
بنابراین، از ابراهیم، یعنی از کسی که دیگر قادر به تولید مثل نبود، نسلهایی به وجود آمد که همچون ستارگان آسمان و شنهای کنار دریا، بیشمار بودند. | 12 |
Nii sündis ühest elujõu kaotanud mehest nõnda rohkesti järglasi, nagu on taevas tähti ja nagu merekaldal liiva, mida ei saa ära lugeda.
این مردان ایمان، همه مُردند بدون آنکه تمام وعدههای خدا را دریافت کنند، اما آنها را از دور دیده، به امید دریافتشان شاد شدند. آنان تصدیق کردند که این دنیای زودگذر خانهٔ واقعی ایشان نیست، بلکه در این دنیا، رهگذر و غریب هستند. | 13 |
Need kõik surid uskudes. Nad ei saanud kätte tõotusi, kuid nad nägid ja tervitasid neid eemalt. Ja nad tunnistasid, et nad on võõrad ja läbirändajad maa peal.
در واقع، کسانی که چنین سخن میگویند، نشان میدهند که در انتظار وطنی هستند که بتوانند آن را متعلق به خود بدانند. | 14 |
Sest kes nõnda räägivad, näitavad, et nad igatsevad kodumaad.
در ضمن، اگر بازگشت به دیاری را در سر میپروراندند که آن را ترک گفته بودند، قطعاً فرصت چنین کاری را داشتند؛ | 15 |
Kui nad oleks meenutanud kodumaad, kust nad olid lahkunud, siis nad oleks saanud ju pöörduda tagasi.
اما ایشان مایل به بازگشت به عقب نبودند، و به امور این دنیا دلبستگی نداشتند، بلکه علاقه و توجهشان به وطن آسمانی بود. بنابراین خدا شرمنده نیست که خدای ایشان نامیده شود، زیرا شهری در آسمان برای ایشان تدارک دیده است. | 16 |
Aga nad igatsevad paremat, see tähendab taevast kodumaad. Seepärast Jumal ei häbene lasta end hüüda nende Jumalaks, kuna tema on valmistanud neile linna.
زمانی که خدا ابراهیم را در بوتهٔ آزمایش قرار داد و از او خواست تا پسرش اسحاق را قربانی کند، او به سبب ایمانی که به خدا داشت، حاضر شد دستور خدا را اطاعت نماید. با اینکه او دربارهٔ اسحاق وعدههایی از خدا دریافت کرده بود، اما آماده شد تا او را قربانی کند، | 17 |
Usu läbi Aabraham, kui Jumal ta proovile pani, loovutas ohvriks Iisaki; tema, kellele olid antud tõotused, tõi ohvrimäele oma ainsa poja,
گرچه دربارۀ او بود که خدا به ابراهیم فرموده بود: «توسط اسحاق است که تو صاحب نسلی میشوی که وعدهاش را به تو دادهام.» | 18 |
kuigi Jumal oli talle öelnud: „Sinu sugu loetakse Iisakist.“
زیرا ابراهیم ایمان داشت که حتی اگر اسحاق بمیرد، خدا قادر است او را زنده سازد. در واقع، همینطور نیز شد، زیرا اسحاق از دیدگاه ابراهیم محکوم به مرگ بود، اما عمر دوباره یافت. | 19 |
Aabraham leidis, et Jumal võib isegi surnuid üles äratada, ja selle võrdpildina sai ta Iisaki surmast tagasi.
در اثر ایمان بود که اسحاق پسرانش، یعقوب و عیسو را در خصوص آیندهشان برکت داد. | 20 |
Usus õnnistas ka Iisak Jaakobit ja Eesavit tulevaste asjade suhtes.
به ایمان بود که یعقوب، به هنگام پیری و در آستانهٔ رحلت، هر دو پسر یوسف را برکت داد و در حالی که بر سر عصای خود تکیه زده بود، سجده کرد. | 21 |
Usus õnnistas surev Jaakob Joosepi mõlemat poega ja kummardas palves oma kepi najal.
در اثر ایمان بود که یوسف پیش از وفات خود، با اطمینان اعلام کرد که روزی قوم اسرائیل از سرزمین مصر بیرون خواهند رفت. او حتی در خصوص تدفین استخوانهای خود نیز رهنمودهایی به ایشان داد. | 22 |
Usus meenutas Joosep oma elu lõpul Iisraeli laste lahkumist ja andis korralduse oma luude kohta.
بهواسطۀ ایمان بود که والدین موسی او را تا سه ماه پس از زاده شدنش پنهان کردند، زیرا دیدند که او کودکی خوشسیما است، و از حکم پادشاه هراسی به دل راه ندادند. | 23 |
Usus varjasid Moosese vanemad pärast ta sündimist teda kolm kuud, sest nad nägid, et ta on ilus laps, ega kartnud teha kuninga käsu vastu.
در اثر ایمان بود که موسی، وقتی بزرگ شد، امتناع ورزید که پسرِ دخترِ فرعون نامیده شود. | 24 |
Usus keeldus Mooses suureks saades laskmast end nimetada vaarao tütrepojaks,
او ترجیح داد همراه با قوم خدا متحمل ظلم و ستم شود، تا اینکه از لذتهای زودگذر گناه بهرهمند گردد. | 25 |
eelistades pigem taluda kurja kohtlemist koos Jumala rahvaga, kui nautida üürikest aega pattu.
در نظر او تحمل زحمت و ننگ در راه مسیح، بسیار باارزشتر از تمام خزاین و گنجهای مصر بود. زیرا او چشم انتظار آن پاداش بزرگی بود که خدا وعده داده بود. | 26 |
Ta pidas Egiptuse aardeist suuremaks rikkuseks teotust Kristuse pärast, sest ta kinnitas oma pilgu tulevasele tasule.
به خاطر ایمان به خدا بود که او بدون ترس از غضب پادشاه، مصر را ترک گفت و استوار به پیش رفت، همچون کسی که خدای نادیده را در مقابل دیدگان خود دارد. | 27 |
Usus lahkus ta Egiptusest, kartmata kuninga raevu, sest otsekui nähes teda, kes on nähtamatu, püsis ta kindlana.
بهواسطۀ ایمان بود که به قوم اسرائیل امر کرد که «پِسَح» را نگاه دارند و بر چارچوب درهای خانهشان خون بپاشند تا فرشتهای که پسران نخستزاده را هلاک میکرد، بر پسران نخستزادۀ قوم اسرائیل دست نگذارد. | 28 |
Usus korraldas ta paasapüha ja verega piserdamise uksepiitadele, et hävitusingel ei puutuks nende esmasündinuid.
قوم اسرائیل نیز به خدا ایمان آوردند و به سلامت از میان دریای سرخ عبور کردند، گویی از زمین خشک رد میشدند. اما وقتی مصریها به دنبالشان آمدند و قصد عبور نمودند، همگی غرق شدند. | 29 |
Usus läksid Iisraeli lapsed läbi Punase mere nagu kuiva maa, aga kui egiptlased üritasid sama, siis nad uppusid.
در اثر ایمان بود که حصار شهر اریحا، پس از آنکه قوم اسرائیل به دستور خدا هفت روز آن را دور زدند، فرو ریخت. | 30 |
Usus varisesid Jeeriko müürid, kui seitse päeva oli käidud nende ümber.
اما در آن میان راحاب فاحشه، همراه اهالی اریحا کشته نشد، زیرا به خدا و به قدرت او ایمان داشت و از فرستادگان قوم خدا به گرمی پذیرایی کرد؛ اما دیگران حاضر نشدند خدا را اطاعت کنند. | 31 |
Usus ei hukkunud hoor Raahab koos uskmatutega, sest ta oli rahuga vastu võtnud maakuulajad.
دیگر چه نمونهای بیاورم؟ زیرا وقت مجال نمیدهد که از ایمان جدعون، باراق، سامسون، یفتاح، داوود، سموئیل و انبیای دیگر سخن گویم. | 32 |
Mida ma veel ütleksin? Mul puudub aeg hakata rääkima Gideonist, Baarakist, Simsonist, Jeftast, Taavetist, Saamuelist ja prohvetitest,
بهواسطۀ ایمان بود که ایشان ممالک را شکست دادند، با عدل و انصاف فرمانروایی کردند، و آنچه را که وعده داده شده بود، به دست آوردند. ایشان دهان شیرها را بستند، | 33 |
kes usu läbi vallutasid kuningriike, mõistsid kohut, said kätte tõotusi. Nad sulgesid lõvide lõuad,
شدّت و حدّت آتش را خاموش ساختند، و از دَمِ شمشیر رَستند. ناتوانی ایشان تبدیل به قوّت شد، و در جنگ نیرومند شدند، و لشکریان بیگانگان را تار و مار کردند. | 34 |
summutasid tule jõu, pääsesid mõõgatera eest, said nõtrusest tugevaks, osutusid vägevaks sõjas, lõid põgenema võõraste sõjahulgad.
زنان به نیروی ایمان، عزیزان از دست رفتۀ خود را زنده در آغوش کشیدند. اما عدهای دیگر از مؤمنین نیز بودند که تا سرحد مرگ شکنجه و آزار دیدند و ترجیح دادند بمیرند تا اینکه به خدا خیانت ورزند و آزاد شوند. زیرا خاطرجمع بودند که پس از مرگ، آزادی واقعی و جاودانی نصیبشان خواهد شد. | 35 |
Naised said tagasi oma surnud ülestõusmise läbi. Teised lasksid end piinata surnuks, võtmata vastu pakutud vabadust ja eelistades paremat ülestõusmist.
بعضی شلّاق خورده، مورد تمسخر قرار گرفتند؛ بعضی دیگر در سیاهچالها به زنجیر کشیده شدند. | 36 |
Teised said tunda jõhkrat pilkamist ja piitsahoope ning ahelaid vangikongis.
برخی سنگسار گردیدند و برخی دیگر با اره دو پاره شدند، و برخی نیز از دَمِ تیغ گذشتند. عدهای دیگر در پوست گوسفندان و بزها، تهیدست و ستمدیده و آزاردیده، آوارگی کشیدند. | 37 |
Neid on visatud kividega surnuks, pooleks saetud, mõõgaga hukatud. Nad on käinud lamba- ja kitsenahas ja olnud puuduses, rõhutud, vaevatud –
آنانی که جهان لایقشان نبود، در بیابانها و کوهها سرگردان شدند، و خود را در غارها و گودالها پنهان کردند. | 38 |
maailm ei olnud neid väärt. Nad ekslesid tühermaadel, mägedes, koobastes ja maalõhedes.
این انسانهای مؤمن، با اینکه به سبب ایمانشان مقبول خدا واقع شدند، اما هیچیک برکات موعود خدا را نیافتند. | 39 |
Ja kuigi neid kõiki usu pärast kiideti, ei saanud nad kätte tõotust,
زیرا خدا میخواست که ایشان منتظر بمانند تا همراه ما به آن برکات بهتری برسند که او برای ما در نظر گرفته است. | 40 |
sest Jumal on midagi paremat kavandanud meie jaoks, et ainult koos meiega saaksid nad täiuslikuks.