< دانیال 11 >

سپس آن فرستادهٔ آسمانی گفت: «من همان کسی هستم که فرستاده شدم تا داریوش مادی را در سال اول سلطنتش تقویت و حمایت کنم. 1
and I in/on/with year one to/for Darius [the] Mede to stand: stand my to/for to strengthen: strengthen and to/for security to/for him
اما حال می‌خواهم به تو نشان دهم چه وقایعی در آینده رخ خواهد داد: در مملکت پارس سه پادشاه دیگر به سلطنت خواهند رسید. پس از آن، پادشاه چهارم روی کار خواهد آمد که از همه ثروتمندتر خواهد بود و به‌وسیله ثروتش، قدرت کسب کرده همه را بر ضد یونان تحریک خواهد کرد. 2
and now truth: true to tell to/for you behold still three king to stand: rise to/for Persia and [the] fourth to enrich riches great: large from all and like/as strength his in/on/with riches his to rouse [the] all [obj] royalty Greece
«سپس پادشاه نیرومندی روی کار خواهد آمد. قلمرو سلطنت او وسیع خواهد بود. او هر چه بخواهد انجام خواهد داد. 3
and to stand: rise king mighty man and to rule dominion many and to make: do like/as acceptance his
اما در اوج قدرت، سلطنتش از هم خواهد پاشید و به چهار سلطنت ضعیفتر تقسیم خواهد شد. فرزندی از او به پادشاهی نخواهد رسید، زیرا سلطنت او از ریشه کنده شده، به دیگران داده خواهد شد. 4
and like/as to stand: rise he to break royalty his and to divide to/for four spirit: breath [the] heaven and not to/for end his and not like/as dominion his which to rule for to uproot royalty his and to/for another from to/for alone: besides these
«پادشاه جنوب قدرت کسب خواهد کرد، ولی یکی از سردارانش بر ضد او شورش نموده، سلطنت را از دست وی خواهد گرفت و با قدرت بیشتری سلطنت خواهد کرد. 5
and to strengthen: strengthen king [the] south and from ruler his and to strengthen: strengthen upon him and to rule dominion many dominion his
«چند سال پس از آن، بین پادشاه جنوب و پادشاه شمال پیمان صلح بسته خواهد شد و برای تحکیم این پیمان، دختر پادشاه جنوب به عقد پادشاه شمال در خواهد آمد. ولی این پیمان به‌زودی گسسته خواهد شد و آن دختر با پدر و افرادی که همراهش بودند کشته خواهند شد. 6
and to/for end year to unite and daughter king [the] south to come (in): come to(wards) king [the] north to/for to make uprightness and not to restrain strength [the] arm and not to stand: stand and arm his and to give: give he/she/it and to come (in): come her and [the] to beget her and to strengthen: strengthen her in/on/with time
سپس یکی از بستگان آن دختر به سلطنت خواهد رسید و بر ضد پادشاه شمال لشکرکشی خواهد کرد و وارد قلعهٔ او شده، او را شکست خواهد داد. 7
and to stand: rise from branch root her stand his and to come (in): come to(wards) [the] strength: soldiers and to come (in): come in/on/with security king [the] north and to make: do in/on/with them and to strengthen: prevail over
او بتها و ظروف گرانبهای طلا و نقرهٔ سرزمین شمال را به سرزمین خود خواهد برد. پس از آن، چند سال صلح برقرار خواهد شد. 8
and also God their with libation their with article/utensil desire their silver: money and gold in/on/with captivity to come (in): bring Egypt and he/she/it year to stand: stand from king [the] north
سپس، پادشاه شمال به قلمرو پادشاه جنوب حمله خواهد کرد، ولی مجبور به عقب‌نشینی خواهد شد. 9
and to come (in): come in/on/with royalty king [the] south and to return: return to(wards) land: soil his
«پسران پادشاه شمال، لشکر بزرگی تشکیل خواهند داد و مثل سیل وارد سرزمین جنوب خواهند شد و تا قلعهٔ پادشاه پیشروی خواهند کرد. 10
(and son: child his *Q(K)*) to stir up and to gather crowd strength: soldiers many and to come (in): come to come (in): come and to overflow and to pass and to return: again (and to stir up *Q(K)*) till (security his *Q(K)*)
آنگاه پادشاه جنوب با خشم فراوان به جنگ پادشاه شمال خواهد رفت و لشکر عظیم او را شکست خواهد داد. 11
and to provoke king [the] south and to come out: come and to fight with him with king [the] north and to stand: rise crowd many and to give: give [the] crowd in/on/with hand: power his
پادشاه جنوب از این پیروزی مغرور شده، هزاران نفر از دشمنان خود را نابود خواهد کرد، اما قدرت او دوام نخواهد یافت. 12
and to lift: raise [the] crowd (and to exalt *Q(K)*) heart his and to fall: fall ten thousand and not be strong
«چند سال بعد، پادشاه شمال با لشکری عظیم و مجهزتر از قبل، باز خواهد گشت 13
and to return: again king [the] north and to stand: rise crowd many from [the] first and to/for end [the] time year to come (in): come to come (in): come in/on/with strength: soldiers great: large and in/on/with property many
در آن زمان عدهٔ زیادی بر ضد پادشاه جنوب قیام خواهند کرد و حتی آشوبگرانی از قوم یهود به آنان خواهند پیوست تا پیشگویی‌ها را عملی سازند، ولی شکست خواهند خورد. 14
and in/on/with time [the] they(masc.) many to stand: rise upon king [the] south and son: type of violent people your to lift: raise to/for to stand: stand vision and to stumble
آنگاه پادشاه شمال خواهد آمد و شهر حصاردار پادشاه جنوب را محاصره خواهد کرد و آن را خواهد گرفت. لشکر پادشاه جنوب یارای مقاومت نخواهد داشت و حتی سربازان قوی آنها کاری از پیش نخواهند برد. 15
and to come (in): come king [the] north and to pour: build siege mound mound and to capture city fortification and arm [the] south not to stand: stand and people: soldiers best his and nothing strength to/for to stand: stand
پادشاه شمال طبق خواست خود عمل خواهد نمود و کسی یارای مقاومت در برابر او را نخواهد داشت. او وارد سرزمین زیبای اسرائیل خواهد شد و آن را ویران خواهد نمود. 16
and to make: do [the] to come (in): come to(wards) him like/as acceptance his and nothing to stand: stand to/for face: before his and to stand: stand in/on/with land: country/planet [the] beauty and consumption in/on/with hand: power his
او برای فتح تمام سرزمین پادشاه جنوب نقشه خواهد کشید و برای این منظور با او پیمان خواهد بست و یکی از دخترانش را به عقد او در خواهد آورد، ولی نقشه‌اش عملی نخواهد شد. 17
and to set: make face his to/for to come (in): come in/on/with power all royalty his and upright with him and to make: do and daughter [the] woman to give: give(marriage) to/for him to/for to ruin her and not to stand: stand and not to/for him to be
آنگاه متوجه حکومتهای ساحلی خواهد گردید و بسیاری از آنها را فتح خواهد کرد. ولی سرداری او را شکست خواهد داد و او با خفت و خواری عقب‌نشینی خواهد کرد. 18
(and to set: put *Q(K)*) face his to/for coastland and to capture many and to cease chief reproach his to/for him lest reproach his to return: return to/for him
پادشاه شمال در راه بازگشت به وطن خود از پای در خواهد آمد و اثری از او باقی نخواهد ماند. 19
and to return: return face his to/for security land: country/planet his and to stumble and to fall: kill and not to find
«پادشاه دیگری پس از او روی کار خواهد آمد که برای حفظ شکوه سلطنتش مأموری خواهد فرستاد تا از مردم باج و خراج بگیرد. اما طولی نخواهد کشید که آن پادشاه کشته خواهد شد، ولی نه در جنگ یا آشوب.» 20
and to stand: rise upon stand his to pass to oppress glory royalty and in/on/with day one to break and not in/on/with face: anger and not in/on/with battle
آن فرستادهٔ آسمانی ادامه داد: «پادشاه بعدی سرزمین شمال، شخص شروری خواهد بود که بدون اینکه حق سلطنت داشته باشد، به طور ناگهانی خواهد آمد و با حیله و دسیسه سلطنت را به چنگ خواهد آورد. 21
and to stand: rise upon stand his to despise and not to give: give upon him splendor royalty and to come (in): come in/on/with ease and to strengthen: prevail over royalty in/on/with smoothness
او قدرت کاهن اعظم و تمام مخالفان خود را در هم خواهد شکست. 22
and arm [the] flood to overflow from to/for face: before his and to break and also leader covenant
او ابتدا با مردم پیمان خواهد بست، سپس آنان را فریب خواهد داد و به کمک عدهٔ کمی به قدرت خواهد رسید. 23
and from to unite to(wards) him to make: do deceit and to ascend: rise and be vast in/on/with little nation
او با یک حملهٔ غافلگیرانه وارد حاصلخیزترین ولایتها خواهد شد و کاری خواهد کرد که قبلاً هیچ‌یک از اجدادش انجام نداده بودند. او غنایم جنگی را بین افرادش تقسیم خواهد کرد؛ سپس برای تسخیر قلعه‌ها نقشه‌ها خواهد کشید، اما نقشه‌هایش عملی نخواهد شد. 24
in/on/with ease and in/on/with fatness province to come (in): come and to make: do which not to make: do father his and father father his plunder and spoil and property to/for them to scatter and upon fortification to devise: devise plot his and till time
«بعد به خود دل و جرأت خواهد داد و لشکر بزرگی برای جنگ با پادشاه جنوب فراهم خواهد کرد. پادشاه جنوب نیز با لشکری بسیار بزرگ و قوی به جنگ او خواهد رفت، ولی در اثر توطئه‌ای شکست خواهد خورد. 25
and to rouse strength his and heart his upon king [the] south in/on/with strength: soldiers great: large and king [the] south to stir up to/for battle in/on/with strength: soldiers great: large and mighty till much and not to stand: stand for to devise: devise upon him plot
نزدیکان پادشاه باعث سقوط او خواهند شد و عدهٔ زیادی از سربازانش تار و مار گشته، کشته خواهند شد. 26
and to eat choice choice his to break him and strength: soldiers his to overflow and to fall: kill slain: killed many
سپس این دو پادشاه در حالی که برای یکدیگر توطئه چیده‌اند سر یک سفره خواهند نشست و به هم دروغ خواهند گفت. اما هیچ‌یک کاری از پیش نخواهند برد، زیرا هنوز موعد مقرر فرا نرسیده است. 27
and two their [the] king heart their to/for mischief and upon table one lie to speak: speak and not to prosper for still end to/for meeting: time appointed
پس پادشاه شمال با غنایم فراوان، رهسپار مملکت خود خواهد شد. او در راه بازگشت، از اسرائیل عبور خواهد کرد و ویرانی‌هایی در آن ایجاد خواهد نمود؛ سپس به مملکت خود باز خواهد گشت. 28
and to return: return land: country/planet his in/on/with property great: large and heart his upon covenant holiness and to make: do and to return: return to/for land: country/planet his
«بعد در وقت مقرر، یکبار دیگر به سرزمین جنوب لشکرکشی خواهد کرد، ولی این بار نتیجهٔ کار طور دیگری خواهد بود. 29
to/for meeting: time appointed to return: return and to come (in): come in/on/with south and not to be like/as first: previous and like/as last
زیرا کشتی‌های جنگی سواحل غربی او را تهدید خواهند کرد و او ترسیده، عقب‌نشینی خواهد نمود. اما او بر قوم عهد مقدّس خشمناک خواهد شد و به کسانی که عهد مقدّس را ترک گویند، پاداش خواهد داد. 30
and to come (in): come in/on/with him ship Cyprus and be disheartened and to return: return and be indignant upon covenant holiness and to make: [do] and to return: return and to understand upon to leave: forsake covenant holiness
سربازانش قلعۀ معبد را تسخیر کرده، قدس را آلوده خواهند نمود. او مانع تقدیم قربانیهای روزانه خواهد شد و مکروه ویرانگر را در معبد بر پا خواهد نمود. 31
and arm from him to stand: rise and to profane/begin: profane [the] sanctuary [the] security and to turn aside: remove [the] continually and to give: put [the] abomination be desolate: destroyed
و با حیله‌گری، آنان را به سوی خود خواهد کشید. ولی کسانی که از خدا پیروی می‌کنند به شدت با او مخالفت خواهند کرد. 32
and be wicked covenant to pollute in/on/with flattery and people to know God his to strengthen: persevere and to make: do
«در آن زمان حکیمان قوم، بسیاری را تعلیم خواهند داد، ولی برخی از آنان در آتش انداخته خواهند شد و برخی دیگر با شمشیر کشته و بعضی نیز زندانی و غارت خواهند گردید. 33
and be prudent people to understand to/for many and to stumble in/on/with sword and in/on/with flame in/on/with captivity and in/on/with plunder day
اما در این میان به پیروان خدا کمکهایی خواهد شد. سپس بسیاری از خدانشناسان با نیرنگ به آنها خواهند پیوست. 34
and in/on/with to stumble they to help helper little and to join upon them many in/on/with smoothness
عده‌ای از حکیمان کشته خواهند شد، اما این باعث خواهد گردید که قوم پاک و طاهر شوند. این وضع همچنان ادامه خواهد یافت تا زمان مقرر خدا فرا رسد. 35
and from [the] be prudent to stumble to/for to refine in/on/with them and to/for to purify and to/for to whiten till time end for still to/for meeting: time appointed
«پادشاه هر چه بخواهد انجام خواهد داد. او خود را بالاتر و بزرگتر از هر خدایی خواهد دانست و به خدای خدایان کفر خواهد گفت. او به این کار ادامه خواهد داد تا زمان مجازاتش فرا رسد؛ زیرا آنچه خدا مقدر فرموده است واقع خواهد شد. 36
and to make: do like/as acceptance his [the] king and to exalt and to magnify upon all god and upon God god to speak: speak to wonder and to prosper till to end: expend indignation for to decide to make: do
او نه به بت اجداد خود توجه خواهد کرد، نه به بُتی که محبوب زنان است و نه به هیچ بت دیگری، بلکه خود را از همهٔ اینها برتر خواهد پنداشت. 37
and upon God father his not to understand and upon desire woman and upon all god not to understand for upon all to magnify
تنها بُتی که او خواهد پرستید، بُتی است که از قلعه‌ها محافظت می‌کند. به این بُتی که اجدادش آن را نمی‌شناختند، طلا و نقره، سنگهای گرانبها و هدایای نفیس تقدیم خواهد کرد. 38
and to/for god security upon stand his to honor: honour and to/for god which not to know him father his to honor: honour in/on/with gold and in/on/with silver: money and in/on/with stone precious and in/on/with precious thing
او با توکل به این بت بیگانه به قلعه‌های مستحکم حمله خواهد برد و کسانی را که مطیع او شوند به قدرت و حکومت خواهد رساند و به عنوان پاداش، سرزمین را بین ایشان تقسیم خواهد کرد. 39
and to make: do to/for fortification security with god foreign which (to recognize *Q(K)*) to multiply glory and to rule them in/on/with many and land: soil to divide in/on/with price
«در زمان آخر، پادشاه جنوب به جنگ پادشاه شمال خواهد آمد و او نیز با ارابه‌ها و سواران و کشتی‌های زیاد مثل گردباد به مقابله او خواهد رفت. پادشاه شمال سیل‌آسا به سرزمینهای زیادی یورش خواهد برد 40
and in/on/with time end to gore with him king [the] south and to storm upon him king [the] north in/on/with chariot and in/on/with horseman and in/on/with fleet many and to come (in): come in/on/with land: country/planet and to overflow and to pass
و آنها را تسخیر خواهد کرد و سرزمین زیبای اسرائیل را نیز مورد تاخت و تاز قرار خواهد داد. ولی از بین این قومها، ادومی‌ها و موآبی‌ها و اکثر عمونی‌ها جان به در خواهند برد، 41
and to come (in): come in/on/with land: country/planet [the] beauty and many to stumble and these to escape from hand: power his Edom and Moab and first: best son: descendant/people Ammon
اما مصر و سرزمینهای بسیار دیگر به اشغال او در خواهند آمد. 42
and to send: reach hand: power his in/on/with land: country/planet and land: country/planet Egypt not to be to/for survivor
او تمام خزانه‌های طلا و نقره و اشیاء نفیس مصر را غارت خواهد کرد، و اهالی لیبی و حبشه خراج‌گزاران او خواهند شد. 43
and to rule in/on/with hidden [the] gold and [the] silver: money and in/on/with all precious thing Egypt and Libyan and Ethiopian in/on/with step his
«ولی از مشرق و شمال اخباری به گوش او خواهد رسید و او را مضطرب خواهد ساخت، پس با خشم زیاد برگشته، در سر راه خود بسیاری را نابود خواهد کرد. 44
and tidings to dismay him from east and from north and to come out: come in/on/with rage great: large to/for to destroy and to/for to devote/destroy many
بین اورشلیم و دریا اردو زده، خیمه‌های شاهانهٔ خود را بر پا خواهد کرد، ولی در همان جا اجلش خواهد رسید و بدون اینکه کسی بتواند کمکش کند، خواهد مرد.» 45
and to plant tent palace his between sea to/for mountain: mount beauty holiness and to come (in): come till end his and nothing to help to/for him

< دانیال 11 >