< اعمال رسولان 14 >

در شهر قونیه نیز پولس و برنابا به کنیسه یهود رفتند و چنان با قدرت سخن گفتند که عدهٔ زیادی از یهودیان و غیریهودیان ایمان آوردند. 1
And they came and entered into the synagogue of the Jews, and so spoke with them, that many of the Jews and of the Greeks believed.
اما یهودیانی که ایمان نیاورده بودند، غیریهودیان را نسبت به پولس و برنابا بدگمان ساختند و تا توانستند از آنان بدگویی کردند. 2
But Jews of the class of unbelievers, excited the Gentiles, to maltreat the brethren.
با وجود این، پولس و برنابا مدت زیادی آنجا ماندند و با دلیری پیغام خدا را به مردم اعلام نمودند. خداوند نیز به ایشان قدرت داد تا معجزاتی بزرگ و حیرت‌آور انجام دهند تا ثابت شود که پیغامشان از سوی اوست. 3
And they continued there a long time, and spoke openly concerning the Lord; and he gave testimony to the word of his grace, by the signs and prodigies which he wrought by their hands.
اما در شهر دو دستگی ایجاد شد؛ گروهی طرفدار سران یهود بودند و گروهی دیگر طرفدار رسولان مسیح. 4
And the whole multitude of the city was divided; and a part were with the Jews, and a part adhered to the legates.
آنگاه جمعی از مردمان غیریهودی و یهودی، به‌همراه رهبرانشان توطئه چیدند تا بر ایشان تاخته، سنگسارشان کنند. 5
And an assault was made on them, by the Gentiles, and by the Jews and their chiefs, to insult them, and to stone them with stones.
رسولان وقتی از این امر آگاهی یافتند، به شهرهای منطقۀ لیکائونیه، یعنی لِستره و دِربه و اطراف آنجا گریختند، 6
And when they knew it, they departed and fled to the cities of Lycaonia and Lystra and Derbe, and to the villages around them;
و به هر جا می‌رسیدند، پیغام خدا را به مردم می‌رساندند. 7
and there they preached.
در لستره به مردی که لنگ مادرزاد بود برخوردند که هرگز راه نرفته بود. 8
And a certain man dwelt in the city Lystra, who was afflicted in his feet, a cripple from his mother's womb, who had never walked.
هنگامی که پولس موعظه می‌کرد، او گوش فرا می‌داد و پولس به او چشم دوخته، دید ایمان شفا یافتن دارد. 9
He heard Paul speak: and when Paul saw him, and knew that he had faith to live;
پس به او گفت: «برخیز و بایست!» او نیز از جا جست و شروع کرد به راه رفتن! 10
he said to him, with a loud voice: In the name of our Lord Jesus Messiah, I say to thee, Rise upon thy feet. And he sprang up, stood, and walked.
وقتی حاضران این واقعه را دیدند فریاد برآورده، به زبان محلی گفتند: «این اشخاص خدایان هستند که به صورت انسان ظاهر شده‌اند!» 11
And the assembly of people, when they saw what Paul had done, raised their voice, and said, in the language of the country: The gods have assumed the likeness of men, and have come down to us.
ایشان تصور کردند که برنابا زِئوس است و پولس نیز هِرمِس، چون پولس سخنگوی اصلی بود. 12
And they named Barnabas the Lord of the Gods; and Paul Hermes, because he commenced the speaking.
کاهنِ زئوس که معبدش درست بیرون دروازۀ شهر بود، چند گاو و تاجهایی از گُل به دروازۀ شهر آورد؛ او و جماعت آماده می‌شدند تا قربانی تقدیمشان کنند. 13
And the priest of the Lord of the Gods, who was without the city, brought oxen and garlands to the gate of the court where they lodged, and was disposed to offer sacrifices to them.
اما وقتی برنابا و پولس به قصد مردم پی بردند، لباسهای خود را پاره کردند و به میان مردم رفتند و فریاد زدند: 14
But Barnabas and Paul, when they heard it, rent their garments, and sprang and went among the throng,
«ای مردم، چرا چنین می‌کنید؟ ما صرفاً انسان هستیم، درست مانند خودتان! ما برایتان این مژده را آورده‌ایم که باید از این چیزهای باطل و بی‌ارزش دست بردارید و به خدای زنده روی بیاورید، خدایی که آسمان و زمین و دریا و هرآنچه را که در آنهاست، آفرید. 15
and called out, and said: Men, what do ye? We also are frail mortals like yourselves, who preach to you, that ye should turn from these useless things, unto the living God, who made heaven and earth and seas, and whatever is in them.
در دوران گذشته، خدا قومها را به حال خود رها کرد تا به هر راهی که می‌خواهند بروند، 16
He, in former ages, left all the nations to go in their own ways:
با اینکه برای اثبات وجود خود، همواره دلایل کافی به ایشان می‌داد. برای نمونه، از رحمت خود، به موقع برایتان باران می‌فرستد، و محصول خوب و غذای کافی به شما عطا می‌کند، و دلتان را از شادی لبریز می‌سازد.» 17
although he did not leave himself without testimony, while he did them good from heaven, and sent down the rain, and made the fruits to grow in their seasons, and filled their hearts with food and pleasure.
سرانجام، حتی با این سخنان، به زحمت توانستند مردم را از تقدیم قربانی باز دارند. 18
And, by saying these things, they with difficulty prevented the people from offering sacrifice to them.
ولی چند روز بعد، یهودیانی از انطاکیه و قونیه آمدند و اهالی شهر را چنان تحریک نمودند که بر سر پولس ریختند و او را سنگسار کردند و به گمان اینکه دیگر مرده است، او را کشان‌کشان به بیرون شهر بردند. 19
But Jews came hither from Iconium and Antioch, and excited the people against them. And they stoned Paul, and dragged him out of the city, supposing that he was dead.
اما چون ایمانداران دور او گرد آمدند، او برخاست و به شهر بازگشت و روز بعد با برنابا به شهر دربه رفت. 20
And the disciples assembled around him; and he arose, and went into the city. And the next day, he departed from there, with Barnabas; and they came to the city of Derbe.
در آنجا نیز پیغام خدا را به مردم اعلام کردند و عده‌ای را شاگرد مسیح ساختند. بعد از آن باز به لستره، قونیه و انطاکیه بازگشتند، 21
And while they were preaching to the inhabitants of that city, they made many disciples. And turning back, they came to the city Lystra, and to Iconium, and to Antioch,
و در آنجا ایمانداران را تقویت کرده، تشویقشان می‌کردند که به ایمان خود وفادار بمانند، و می‌گفتند: «باید با عبور از سختی‌های بسیار، وارد ملکوت خدا شویم.» 22
confirming the souls of the disciples, and entreating them to persevere in the faith; and they told them, that it was necessary, through much affliction, to enter into the kingdom of God.
سپس در هر کلیسا، مسیحیان باتجربه را به عنوان شیخ تعیین کردند. آنگاه روزه گرفته، برای ایشان دعا کردند و آنان را به دست خداوندی که به او ایمان داشتند سپردند. 23
And they established for them Elders in each church, while they fasted with them, and prayed, and commended them to our Lord in whom they believed.
پس از آن، از راه پیسیدیه به پمفلیه سفر کردند. 24
And when they had travelled over the region of Pisidia they came to Pamphylia.
و باز در پرجه موعظه کردند و از آنجا به اتالیه رفتند. 25
And when they had spoken the word of the Lord in the city of Perga, they went down to Attalia.
سرانجام، با کشتی به انطاکیهٔ سوریه بازگشتند، یعنی به شهری که این سفر طولانی را از آنجا آغاز کرده و در آن به فیض خدا سپرده شده بودند تا این خدمت را انجام دهند. 26
And thence they proceeded by sea, and came to Antioch; because from there they had been commended to the grace of the Lord, for that work which they had accomplished.
وقتی پولس و برنابا به انطاکیه رسیدند، مسیحیان را گرد آوردند و گزارش سفر خود را تقدیم کرده، مژده دادند که چگونه خدا درهای ایمان را به روی غیریهودیان نیز گشوده است. 27
And when they had collected together the whole church, they narrated all that God had wrought with them, and that he had opened a door of faith to the Gentiles.
آنان مدت زیادی نزد مسیحیان انطاکیه ماندند. 28
And they remained there a long time with the disciples.

< اعمال رسولان 14 >