< اول قرنتیان 15 >
حال، ای برادران و خواهران، بگذارید بار دیگر آن انجیل را به یاد شما آورم، همان خبر خوشی را که قبلاً به شما اعلام کردم و شما هم آن را پذیرفتید و هنوز نیز بر آن استوارید. | 1 |
Przyjaciele, chciałbym wam teraz przypomnieć dobrą nowinę, którą przekazałem wam, którą przyjęliście, której jesteście wierni,
همین خبر خوش است که اگر به آن ایمان داشته باشید، باعث نجاتتان میگردد، مگر آنکه ایمانتان واقعی نباشد. | 2 |
i która daje wam zbawienie—o ile trzymacie się tego, co wam głosiłem. Chyba że uwierzyliście na próżno…
من آنچه را که مهمترین مطلب بود و به خودم نیز رسیده بود، به شما انتقال دادم، یعنی این حقایق را که مسیح طبق نوشتههای کتب مقدّس، جان خود را در راه آمرزش گناهان ما فدا کرد و مرد، | 3 |
Na samym początku przekazałem wam to, co sam przyjąłem, mianowicie że Chrystus umarł za nasze grzechy—zgodnie z zapowiedziami Pisma,
در قبر گذاشته شد و مطابق همین کتب روز سوم زنده گردید و از قبر بیرون آمد. | 4 |
że został pogrzebany, że trzeciego dnia zmartwychwstał—również zgodnie z Pismem,
سپس، پطرس و بعد، بقیهٔ آن دوازده رسول او را دیدند. | 5 |
i że ukazał się Piotrowi, a następnie pozostałym Dwunastu.
سپس او خود را به بیش از پانصد نفر از برادران ما ظاهر کرد، که بسیاری از ایشان هنوز زندهاند و بعضی نیز فوت شدهاند. | 6 |
Później widziało Go równocześnie pięciuset wierzących, z których większość jeszcze żyje—niektórzy jednak już zmarli.
بعد از آن، یعقوب و همهٔ رسولان او را دیدند. | 7 |
Potem Jezus ukazał się Jakubowi i wszystkim innym apostołom.
آخر از همه، من نیز او را دیدم. در واقع، من همچون طفلی بودم که پیش از وقت به دنیا آمده باشد، | 8 |
Na samym końcu, jakby najmniej godnemu, ukazał się także mnie.
زیرا من از تمام رسولان کوچکتر هستم، چون بعد از آن بدیهایی که به کلیسای خدا روا داشتم، حتی لیاقت ندارم نام خود را رسول بگذارم. | 9 |
Jestem bowiem najmniejszym z apostołów i nie powinienem nawet używać tego tytułu, gdyż prześladowałem kościół Boga.
اما اکنون هر چه هستم، به خاطر فیض خداست، و این فیض و لطف او در حق من بینتیجه هم نبوده است، زیرا من از سایر رسولان نیز بیشتر زحمت کشیدهام، البته نه من، بلکه فیض خدا که با من بود. | 10 |
Tylko dzięki Jego łasce jestem więc tym, kim jestem—a łaska ta przyniosła owoce. Trudziłem się o wiele bardziej niż inni—oczywiście nie ja sam, zawsze bowiem Bóg wspierał mnie swoją łaską.
به هر حال، فرقی نمیکند که من بیشتر زحمت کشیدهام یا ایشان. مهم این است که ما انجیل را به شما اعلام کردیم و شما نیز به آن ایمان آوردید. | 11 |
Zresztą czy ja, czy inni, i tak głosimy tę samą dobrą nowinę, w którą wy uwierzyliście.
اما اگر پیغامی که ما اعلام کردیم، این بود که مسیح از مردگان برخاسته است و شما نیز به آن ایمان آوردید، پس چگونه است که بعضی از شما اکنون میگویید که مردهها هرگز زنده نخواهند شد؟ | 12 |
Skoro więc głosimy zmartwychwstanie Chrystusa, to dlaczego niektórzy z was twierdzą, że coś takiego jak zmartwychwstanie w ogóle nie istnieje?
چون اگر مردهها در روز قیامت زنده نخواهند شد، بنابراین مسیح هم زنده نشده است؛ | 13 |
Jeśli nie istnieje, to i Chrystus nie zmartwychwstał.
و اگر مسیح زنده نشده است، پس تمام پیغامها و موعظههای ما باطل است و ایمان و اعتماد شما نیز به خدا، بیاساس و بیهوده میباشد. | 14 |
A jeśli On nie zmartwychwstał, to głoszenie dobrej nowiny nie ma sensu—i również wasza wiara jest pozbawiona podstaw.
در این صورت، ما رسولان نیز همه دروغگو هستیم، زیرا گفتهایم که خدا مسیح را زنده کرده و از قبر بیرون آورده است؛ اگر قیامت مردگان وجود نداشته باشد، این گفتهٔ ما نیز دروغ است. | 15 |
W takiej sytuacji okazujemy się fałszywymi świadkami, bo twierdzimy, że Bóg ożywił z martwych Chrystusa. A nie mógł tego zrobić, skoro umarli nie zmartwychwstają.
اگر قیامت مردگان وجود ندارد، مسیح نیز زنده نشده است. | 16 |
Jeśli umarli nie mogą powstać z martwych, Chrystus też nie zmartwychwstał.
و اگر مسیح زنده نشده، ایمان شما نیز بیفایده است، و هنوز زیر سلطۀ گناهانتان هستید. | 17 |
A jeśli On nie ożył, niepotrzebnie Mu uwierzyliście i, co za tym idzie, nadal jesteście obciążeni waszymi grzechami.
در این صورت، تمام ایماندارانی که تا به حال مردهاند، هلاک شدهاند. | 18 |
Ci zaś wierzący, którzy już zmarli, poszli na potępienie.
اگر امید ما به مسیح فقط برای زندگی در این دنیا باشد، از تمام مردم دنیا بدبختتریم. | 19 |
Jeżeli nasza nadzieja w Chrystusie dotyczy tylko tego ziemskiego życia, to jesteśmy najbardziej godni pożałowania ze wszystkich ludzi.
اما واقعیت این است که مسیح پس از مرگ، زنده شد؛ او نخستین فرد از میان کسانی است که زنده خواهند شد. | 20 |
Lecz Chrystus naprawdę zmartwychwstał—jako pierwszy z umarłych!
همانطور که به سبب گناهِ آدم، مرگ به این دنیا آمد، در اثر کار نجاتبخش مسیح نیز زندگی پس از مرگ نصیب ما شد. | 21 |
Skoro śmierć przyszła na świat z powodu człowieka—Adama, to również zmartwychwstanie przyjdzie przez Człowieka—Chrystusa.
زیرا همانگونه که همه به دلیل تعلق به «آدم» میمیرند، همۀ آنانی نیز که متعلق به مسیح میگردند، بار دیگر زنده خواهند شد. | 22 |
Z powodu Adama wszyscy umierają, ale dzięki Chrystusowi wszyscy zmartwychwstaną.
اما هر کس به نوبت خود: نخستین کسی که زنده شد، مسیح بود؛ سپس به هنگام بازگشت او، تمام آنانی که به او تعلق دارند، زنده خواهند شد. | 23 |
Każdy we właściwym czasie: najpierw powstał z martwych Chrystus, w czasie Jego powrotu ożyją natomiast ci, którzy do Niego należą.
پس از آن، آخرت فرا خواهد رسید. در آن زمان، مسیح تمام دشمنان خود را نابود خواهد ساخت و سلطنت را به خدای پدر واگذار خواهد کرد. | 24 |
Potem nastąpi koniec i Chrystus przekaże królestwo Bogu Ojcu, a wszelkie władze i potęgi przestaną istnieć.
زیرا سلطنت مسیح تا زمانی خواهد بود که همهٔ دشمنان خود را نابود سازد. | 25 |
Chrystus ma bowiem panować do czasu, aż wszyscy Jego przeciwnicy padną u Jego stóp.
آخرین دشمن او مرگ است، که آن هم باید مغلوب و نابود شود. | 26 |
Ostatnim pokonanym wrogiem będzie śmierć.
چون در کتب مقدّس آمده: «خدا همه چیز را زیر پاهای او نهاد.» البته وقتی میگوید «همه چیز» زیر پاهای او نهاده شد، معلوم است که این خودِ خدا را، که همه چیز را زیر پاهای مسیح نهاد، شامل نمیشود. | 27 |
Bóg poddał bowiem wszystko władzy Chrystusa—oczywiście wszystko oprócz siebie samego, bo to On jest Tym, który poddał wszystko Chrystusowi.
سرانجام، وقتی مسیح بر تمام دشمنان خود پیروزی یافت، آنگاه خود او نیز که پسر خداست، خود را تحت فرمان پدرش، خدا قرار خواهد داد تا خدا که او را بر همه چیز مسلط ساخته بود، بر کُلّ عالم هستی حاکم شود. | 28 |
Gdy więc już wszystko zostanie poddane Synowi Bożemu, wtedy także On przekaże władzę Ojcu, który dał Mu wszystko we władanie. Odtąd Bóg będzie obecny we wszystkich i będzie panował nad wszystkim.
اما اگر مردگان هیچگاه زنده نخواهند شد، پس چرا بعضی به جای مردهها تعمید میگیرند؟ این تعمید چه فایدهای دارد، مگر اینکه ایمان داشته باشند که روزی مردهها دوباره زنده خواهند شد؟ | 29 |
Co robią ci, którzy przyjmują chrzest za zmarłych? Jeśli umarli w ogóle nie powstaną do życia, to jaki jest sens tego, co robią?
یا ما چرا هر روز جانمان را به خطر میاندازیم و هر لحظه با مرگ دست و پنجه نرم میکنیم؟ | 30 |
A my? Po co ciągle narażamy się na niebezpieczeństwa?
به افتخاری که به رشد روحانی شما در خداوند ما عیسی مسیح دارم، سوگند که من هر روز با مرگ روبرو میشوم. | 31 |
Przyjaciele—moja dumo w Chrystusie Jezusie, naszym Panu!—wiecie przecież, że codziennie ryzykuję życie.
و اگر برای مردگان قیامتی نباشد، پیکار من با حیوانات درنده یعنی همان مردمان شهر افسس، چه سودی داشت؟ اگر قیامتی نیست، «بیاید بخوریم و بنوشیم، چون فردا میمیریم.» | 32 |
Po co, jak niewolnik na arenie, walczyłem z dzikimi bestiami w Efezie? Jeśli umarli nie zmartwychwstają, to: „Jedzmy i pijmy, bo jutro czeka nas śmierć!”
فریب کسانی را که چنین سخنانی میگویند، نخورید، زیرا «همنشینی با افراد ناباب، خلق و خوی نیکو را فاسد میسازد». | 33 |
Nie dajcie się oszukać! „Złe towarzystwo prowadzi do rozwiązłości”.
به خود آیید و درست بیندیشید و دست از راههای گناهآلود خود بشویید، زیرا برخی از شما آنچه را که دربارۀ خدا آموخته بودند، از یاد بردهاند. این را میگویم تا شما را خجل سازم. | 34 |
Opamiętajcie się i przestańcie grzeszyć! Niektórzy z was w ogóle nie znają Boga! Mówię to, aby was zawstydzić.
اما شاید کسی بپرسد: «چگونه مردگان زنده خواهند شد؟ به هنگام زنده شدن، چه نوع بدنی خواهند داشت؟» | 35 |
Ktoś może zapytać: „Jak umarli zmartwychwstaną? W jakich ciałach?”.
چه سؤال ناآگاهانهای! جواب سؤالتان را میتوانید در باغچهٔ خانهتان بیابید! وقتی دانهای در خاک میکارید، پیش از آنکه سبز شود، نخست میپوسد و میمیرد؛ | 36 |
Niemądry człowieku! Żeby jakaś roślina wyrosła, najpierw musi zginąć ziarno, które zostało rzucone w ziemię.
و هنگامی که سبز میشود، شکلش با آن دانهای که کاشتید، خیلی فرق دارد. زیرا چیزی که شما میکارید، دانهٔ کوچکی است، خواه گندم، خواه دانهای دیگر. | 37 |
Nie siejesz przecież tego, co ma wyrosnąć, ale rzucasz w ziemię ziarno tej rośliny, na przykład pszenicy lub czegoś innego.
اما خدا به آن دانه، بدنی تازه و زیبا میدهد، همان بدنی که اراده کرده است. از هر نوع دانه، گیاهی خاص به وجود میآید. | 38 |
A Bóg, zgodnie ze swoją wolą, daje mu nową postać—każdemu rodzajowi ziarna inną.
درست همانگونه که دانهها و گیاهان با هم فرق دارند، بدنها نیز با هم فرق دارند. بدن انسانها، حیوانات، ماهیها و پرندگان، همه با هم فرق دارند. | 39 |
Dotyczy to nie tylko roślin. Inne ciała mają ludzie, inne zwierzęta, inne ptaki, a jeszcze inne ryby.
بدنی که فرشتگان آسمان دارند، با بدن ما تفاوت بسیار دارد، و جلوهٔ بدن آنان با جلوهٔ بدن ما نیز متفاوت است. | 40 |
Są ciała niebieskie i ciała ziemskie—każde z nich ma inne piękno.
خورشید یک نوع زیبایی و شکوه دارد و ماه و ستارگان، نوعی دیگر. حتی ستارهها از لحاظ زیبایی و درخشندگی با یکدیگر فرق دارند. | 41 |
Słońce ma swój blask, inne światło daje jednak księżyc, a jeszcze inne gwiazdy. A nawet one różnią się między sobą.
در قیامت مردگان نیز چنین خواهد بود. بدنی که بههنگام مرگ، در زمین کاشته میشود، فاسدشدنی است، اما بدنی که برمیخیزد، هرگز فاسد نخواهد شد. | 42 |
Podobnie jest ze zmartwychwstaniem. Posiane jest ciało śmiertelne, a zmartwychwstanie ciało nieśmiertelne.
در ذلّت کاشته میشود، اما در جلال برمیخیزد. در ضعف کاشته میشود، اما در قوّت برمیخیزد. | 43 |
Posiane jest ciało materialne—słabe i sprawiające wiele kłopotów,
بدنی طبیعی کاشته میشود، اما بدنی روحانی برمیخیزد. زیرا همانگونه که بدن طبیعی وجود دارد، بدن روحانی نیز وجود دارد. | 44 |
a zmartwychwstanie ciało duchowe—pełne mocy i wspaniałe! Istnieją bowiem ciała materialne i ciała duchowe.
چنانکه در کتب مقدّس نوشته شده است: «اولین انسان یعنی آدم، موجود زندهای شد». اما آدمِ آخر، یعنی مسیح، روحِ حیاتبخش شد. | 45 |
Pismo mówi: „Adam, pierwszy człowiek, stał się istotą mającą życie”. Ale ostatni „Adam”—czyli Jezus—stał się duchem dającym życie!
پس، نخست باید این بدن نفسانی را داشته باشیم، سپس در آینده خدا بدن روحانی و آسمانی را به ما خواهد داد. | 46 |
Najpierw przyszedł ten, który miał ciało ziemskie. Potem dopiero przyszedł Ten, który ma ciało duchowe.
آدم اول از خاک زمین آفریده شد، اما آدم دوم یعنی مسیح، از آسمان آمد. | 47 |
Adam, pierwszy człowiek, przyszedł z ziemi. Jezus, drugi Człowiek, przyszedł z nieba.
هر یک از ما انسانها، بدنی خاکی داریم، شبیه بدن آدم. همچنین آنانی که از آن مسیح میگردند، همانند او بدنی آسمانی خواهند یافت. | 48 |
Ci, którzy żyją na ziemi, mają ciało podobne do Adama, człowieka z ziemi. Ci jednak, którzy należą do nieba, otrzymają ciała podobne do Jezusa, Człowieka z nieba.
همانطور که در حال حاضر، هر یک از ما بدنی داریم مانند بدن آدم، روزی هم بدنی خواهیم داشت، مانند بدن مسیح. | 49 |
Teraz jesteśmy podobni do ziemskiego Adama, ale będziemy podobni do niebiańskiego Chrystusa.
ای عزیزان، مقصودم این است که بدن خاکی که از گوشت و خون ساخته شده است، نمیتواند وارد ملکوت خدا شود، و این بدنهای فانی ما، درخور زندگی جاوید نیستند. | 50 |
Zapewniam was, przyjaciele, że nikt nie wejdzie do królestwa Bożego w ludzkim, śmiertelnym ciele—to, co jest doczesne, nie może bowiem stać się częścią tego, co jest wieczne.
حال، رازی شگفتانگیز را با شما در میان میگذارم: ما همگی نخواهیم خوابید، بلکه همگی تبدیل خواهیم یافت. | 51 |
Pragnę wam jednak zdradzić wspaniałą tajemnicę: Nie wszyscy umrzemy, ale wszyscy otrzymamy nowe ciała.
زمانی که شیپور آخر از آسمان به صدا درآید، در یک لحظه، در یک چشم بر هم زدن، همهٔ ایماندارانی که مردهاند، با بدنی فناناپذیر زنده خواهند شد. آنگاه ما نیز که هنوز زندهایم، ناگهان تبدیل خواهیم پذیرفت و بدنی نو خواهیم یافت. | 52 |
Stanie się to w jednej chwili, w mgnieniu oka, przy dźwięku ostatniej trąby. Gdy ona zabrzmi, zmarli powstaną do życia w nieśmiertelnych ciałach, a my, żywi, również otrzymamy nowe ciała.
زیرا بدنهای فاسدشدنی باید به بدنهایی فسادناپذیر، و بدنهای فانی به بدنهایی نامیرا تبدیل شوند. | 53 |
Bo to, co jest doczesne i śmiertelne, musi zostać zastąpione tym, co wieczne i nieśmiertelne.
آنگاه وقتی بدن فاسدشدنی آن بدن فسادناپذیر را پوشید، و بدن فانی آن بدن نامیرا را، آنگاه کلامی که نوشته شده، عملی خواهد گردید که میفرماید: «مرگ در پیروزی بلعیده شده. | 54 |
Gdy więc nasze doczesne i śmiertelne ciała przemienią się w ciała wieczne i nieśmiertelne, wypełnią się słowa Pisma: „Zwycięstwo pochłonęło śmierć.
ای گور، پیروزی تو کجاست؟ ای مرگ، نیش تو کجاست؟» (Hadēs ) | 55 |
Gdzie jest triumf śmierci? Gdzie jest jej żądło?”. (Hadēs )
زیرا گناه آن نیشی است که منجر به مرگ میشود، و قدرت خود را نیز از شریعت دریافت میکند. | 56 |
Żądłem, którym śmierć zaatakowała ludzi, jest grzech, a Prawo ujawniło siłę grzechu.
خدا را شکر برای تمام اینها! اوست که ما را بهوسیلۀ خداوندمان عیسی مسیح پیروز میگرداند. | 57 |
Dziękujmy jednak Bogu za to, że posłał Jezusa Chrystusa, naszego Pana, i pozwolił nam odnieść zwycięstwo!
بنابراین، ای عزیزان، در ایمان قوی و ثابتقدم بمانید و همواره با اشتیاق تمام، مشغول خدمت به خداوند باشید، زیرا میدانید زحمتی که برای خداوند میکشید، بینتیجه نیست. | 58 |
Moi kochani przyjaciele, bądźcie wytrwali i nieugięci, nieustannie oddani pracy dla Pana. I pamiętajcie, że wasz wysiłek jest cenny w Jego oczach i nie pójdzie na marne.