Holy Bible Aionian Edition® ~ Persian---Open-Contemporary ~ 1-Chronicles Chapter 11

< اول تواریخ 11 >

رهبران اسرائیل به حبرون نزد داوود رفتند و به او گفتند: «ما گوشت و استخوان تو هستیم؛

Da samledes hele Israel til David i Hebron og sagde: Se, vi ere dine Ben og dit Kød.

حتی زمانی که شائول پادشاه بود، سپاهیان ما را تو به جنگ می‌بردی و به سلامت بر می‌گرداندی؛ و خداوند، خدایت فرموده است که تو باید شبان و رهبر قوم او باشی.»

Ogsaa tilforn, endog der Saul var Konge, har du ført Israel ud og ind; saa har og Herren din Gud sagt til dig: Du skal føde mit Folk Israel, og du skal være en Fyrste over mit Folk Israel.

پس در حبرون داوود در حضور خداوند با رهبران اسرائیل عهد بست و ایشان همان‌طور که خداوند به سموئیل فرموده بود، او را به عنوان پادشاه اسرائیل انتخاب کردند.

Og alle Israels Ældste kom til Kongen i Hebron, og David gjorde en Pagt med dem i Hebron for Herrens Ansigt, og de salvede David til Konge over Israel efter Herrens Ord ved Samuel.

سپس داوود و آن رهبران به اورشلیم که محل سکونت یبوسی‌ها بود و یبوس نیز نامیده می‌شد، رفتند.

Og David og hele Israel drog hen til Jerusalem, det er Jebus; og Jebusiterne vare der Landets Indbyggere.

ولی اهالی یبوس از ورود آنها به شهر جلوگیری کردند. پس داوود قلعهٔ صهیون را که بعد به «شهر داوود» معروف شد، تسخیر کرد

Og Indbyggerne i Jebus sagde til David: Du skal ikke komme herind; men David indtog Zions Befæstning, det er Davids Stad.

و به افراد خود گفت: «اولین کسی که به یبوسی‌ها حمله کند، فرماندهٔ سپاه خواهد شد.» یوآب پسر صرویه اولین کسی بود که به یبوسی‌ها حمله کرد؛ پس مقام فرماندهی سپاه داوود به او داده شد.

Og David sagde: Hvo som helst der først slaar Jebusiterne, skal være en Øverste og Høvedsmand; saa steg Joab, Zerujas Søn, først op og blev Øverste.

داوود در آن قلعه ساکن شد و به همین جهت آن قسمت از شهر اورشلیم را شهر داوود نامیدند.

Og David boede i Befæstningen, derfor kaldte man den Davids Stad.

داوود بخش قدیمی شهر را که اطراف قلعه بود به سمت بیرون وسعت داد و یوآب بقیهٔ شهر اورشلیم را تعمیر کرد.

Og han byggede Staden deromkring, fra Milla og rundt omkring; og Joab udbedrede det øvrige af Byen.

به این ترتیب روز‌به‌روز بر قدرت و نفوذ داوود افزوده می‌شد، زیرا خداوند لشکرهای آسمان با او بود.

Og David gik stedse frem og blev stor, og den Herre Zebaoth var med ham.

این است اسامی سربازان شجاع داوود که همراه قوم اسرائیل او را مطابق کلام خداوند، پادشاه خود ساختند و سلطنت او را استوار نمودند:

Og disse ere de Øverste iblandt de vældige, som David havde, som holdt mandeligen med ham i hans Regering tillige med hele Israel, saa at de gjorde ham til Konge efter Herrens Ord over Israel.

یشبعام (مردی از اهالی حکمون) فرماندهٔ افسران شجاع داوود پادشاه بود. او یکبار با نیزه خود سیصد نفر را کشت.

Og dette er Tallet paa de vældige, som David havde: Jasobeam, Hakmonis Søn, en Øverste for Høvedsmændene, han svingede sit Spyd imod tre Hundrede, som bleve ihjelslagne paa en Gang.

العازار پسر دودو، از خاندان اخوخ در رتبهٔ دوم قرار داشت.

Og efter ham var Eleasar, Dodos Søn, Ahohiten, han var iblandt de tre vældige.

او در جنگی که با فلسطینی‌ها در فَسدَمیم درگرفت، داوود را همراهی می‌کرد. در محلی که مزرعهٔ جو بود، سپاه اسرائیل در برابر فلسطینی‌ها تاب نیاوردند و پا به فرار گذاشتند،

Han var med David i Pasdammin, der Filisterne vare samlede der til Striden, og der var et Stykke Ager fuldt med Byg, og Folket flyede for Filisternes Ansigt.

ولی العازار و افرادش در آن مزرعهٔ جو در برابر فلسطینی‌ها ایستادگی کردند و آنها را شکست دادند و خداوند پیروزی بزرگی نصیب ایشان نمود.

Og de stillede sig midt paa det Stykke og reddede det og sloge Filisterne, og Herren gjorde en stor Frelse.

در حالی که عده‌ای از فلسطینی‌ها در درهٔ رفائیم اردو زده بودند، سه نفر از سی سردار شجاع داوود پیش او که در غار عدولام پنهان شده بود، رفتند.

Og tre af de tredive ypperste droge ned til David ved Klippen til Hulen ved Adullam; men Filisternes Lejr havde lejret sig i Refaims Dal.

داوود در پناهگاه خود بود و اردوی فلسطینی‌ها در بیت‌لحم مستقر شده بود.

Og David var da i Befæstningen, og Filisternes Besætning var da i Bethlehem.

در این هنگام داوود گفت: «چقدر دلم می‌خواهد از آب چاهی که نزدیک دروازهٔ بیت‌لحم است بنوشم!»

Og David fik Lyst og sagde: Hvo vil give mig Vand at drikke af den Brønd i Bethlehem, som er ved Porten?

پس آن سه سردار قلب اردوی فلسطینی‌ها را شکافته، از آن گذشتند و از آن چاه آب کشیدند و برای داوود آوردند. ولی داوود آن آب را ننوشید، بلکه آن را چون هدیه به حضور خداوند ریخت

Da brøde de tre ind i Filisternes Lejr og droge Vand af den Brønd i Bethlehem, som var ved Porten, og toge det op og bragte det til David; men David vilde ikke drikke det, men udøste det for Herren.

و گفت: «نه ای خدا، من این آب را نمی‌نوشم! این آب، خون این سه نفر است که برای آوردنش جان خود را به خطر انداختند.»

Og han sagde: Min Gud lade det være langt fra mig at gøre dette; skulde jeg drikke disse Mænds Blod, da de have sat deres Liv i Fare? thi med Livsfare have de bragt det hid; og han vilde ikke drikke det; dette gjorde de tre vældige.

ابیشای برادر یوآب، فرماندهٔ آن سه نفر بود. او یکبار با کشتن سیصد نفر با نیزهٔ خود، مانند آن سه نفر معروف شد.

Og Abisaj, Joabs Broder, var den ypperste iblandt de tre, og han svingede sit Spyd imod tre Hundrede, som bleve ihjelslagne; og han var navnkundig iblandt de tre.

هر چند ابیشای رئیس آن سه دلاور و معروفتر از ایشان بود، ولی جزو آن سه نفر محسوب نمی‌شد.

Af de tre var han herligere end de to, derfor blev han deres Høvedsmand; men han naaede ikke de første tre.

بنایا پسر یهویاداع اهل قبصئیل، سرباز معروفی بود و کارهای متهورانه انجام می‌داد. بنایا دو سردار معروف موآبی را کشت. او همچنین در یک روز برفی به حفره‌ای داخل شد و شیری را کشت.

Benaja, Jojadas Søn, en stridbar Mands Søn, mægtig i Gerninger, fra Kabzeel, han slog to Løvehelte af Moabiterne, og han gik ned og slog en Løve midt i en Brønd en Dag, da der var Sne.

یکبار با یک چوبدستی یک جنگجوی مصری را که قدش دو متر و نیم و نیزه‌اش به کلفتی چوب نساجان بود، از پای درآورد. آن مصری نیزه‌ای در دست داشت و بنایا نیزه را از دست او ربود و وی را با آن نیزه کشت.

Og han slog en ægyptisk Mand, en Mand, fem Alen høj, og Ægypteren havde et Spyd i Haanden som en Væverstang; men han gik ned imod ham med en Kæp, og han rev Spydet af Ægypterens Haand og slog ham ihjel med hans eget Spyd.

این بود کارهای بنایا که او را مانند سه سردار ارشد معروف ساخت.

Dette gjorde Benaja, Jojadas Søn, og han var navnkundig iblandt de tre vældige.

او از آن سی نفر معروفتر بود ولی جزو سه سردار ارشد محسوب نمی‌شد. داوود او را به فرماندهی گارد سلطنتی گماشت.

Se, han var mere æret end de tredive, dog naaede han ikke de tre; og David satte ham i sit Raad.

سربازان معروف دیگر داوود پادشاه اینها بودند: عسائیل (برادر یوآب)، الحانان (پسر دودو) اهل بیت‌لحم، شموت اهل هرور، حالص اهل فلونی، عیرا (پسر عقیش) اهل تقوع، ابیعزر اهل عناتوت، سبکای اهل حوشات، عیلای اهل اخوخ، مهرای اهل نطوفات، حالد (پسر بعنه) اهل نطوفات، اتای (پسر ریبای) از جِبعهٔ بنیامین، بنایا اهل فرعاتون، حورای اهل وادیهای جاعش، ابی‌ئیل اهل عربات، عزموت اهل بحروم، الیحبای اهل شعلبون، پسران هاشم اهل جزون، یوناتان (پسر شاجای) اهل حرار، اخیام (پسر ساکار) اهل حرار، الیفال (پسر اور)، حافر اهل مکرات، اخیا اهل فلون، حصرو اهل کرمل، نعرای (پسر ازبای)، یوئیل (برادر ناتان)، مبحار (پسر هجری)، صالق اهل عمون، نحرای اهل بیروت (او سلاحدار سردار یوآب بود)، عیرا اهل یتر، جارب اهل یتر، اوریا اهل حیت، زاباد (پسر احلای)، عدینا (پسر شیزا) از قبیلهٔ رئوبین (او جزو سی و یک رهبر قبیلهٔ رئوبین بود.) حانان (پسر معکه)، یوشافاط از اهالی متنا، عزیا اهل عشتروت، شاماع و یعوئیل (پسران حوتام) اهل عروعیر، یدیعی‌ئیل (پسر شمری)، یوخا (برادر یدیعی‌ئیل) از اهالی تیص، الی‌ئیل اهل محوی، یریبای و یوشویا (پسران الناعم)، یتمه اهل موآب، الی‌ئیل، عوبید و یعسی‌ئیل اهل مصوبات.

Men de vældige i Hærene vare: Asael, Joabs Broder; Elhanan, Dodos Søn af Bethlehem;

Sammoth, Haroriten; Helez, Peloniten;

Ira, Ikkes Søn, Thekoiten; Abieser, Anathothiten;

Sibekaj, Husathiten; Haj, Ahohiten;

Maharaj, Netofathiten; Heled, Baenas Søn, Netofathiten;

Ithaj, Ribajs Søn, af Benjamins Børns Gibea; Benaja, Pireathoniten;

Huraj fra Dalene ved Gaas; Abiel, Arbathiten;

Asmaveth, Baharumiten; Eljakbar, Saalboniten;

Hasems, Gisonitens, Børn; Jonathan, Sages Søn, Harariten;

Ahiam, Sakars Søn, Harariten; Elifal, Urs Søn;

Hefer, Makerathiten; Ahia, Peloniten;

Hezro, Karmeliten; Naeraj, Esbajs Søn;