ا خوشابهحال کاملان طریق که به شریعت خداوند سالکند. | ۱ 1 |
خوشابهحال آنانی که شهادات او را حفظ میکنند و به تمامی دل او را میطلبند. | ۲ 2 |
کج روی نیز نمی کنندو به طریق های وی سلوک مینمایند. | ۳ 3 |
تووصایای خود را امر فرمودهای تا آنها را تمام نگاه داریم. | ۴ 4 |
کاش که راههای من مستحکم شودتا فرایض تو را حفظ کنم. | ۵ 5 |
آنگاه خجل نخواهم شد چون تمام اوامر تو را در مد نظر خود دارم. | ۶ 6 |
تو را به راستی دل حمد خواهم گفت چون داوریهای عدالت تو را آموخته شوم. | ۷ 7 |
فرایض تورا نگاه میدارم. مرا بالکلیه ترک منما. | ۸ 8 |
به چه چیز مرد جوان راه خود را پاک میسازد؟ به نگاه داشتنش موافق کلام تو. | ۹ 9 |
به تمامی دل تو را طلبیدم. مگذار که از اوامر توگمراه شوم. | ۱۰ 10 |
کلام تو را در دل خود مخفی داشتم که مبادا به تو گناه ورزم. | ۱۱ 11 |
ای خداوند تومتبارک هستی فرایض خود را به من بیاموز. | ۱۲ 12 |
به لب های خود بیان کردم تمامی داوری های دهان تو را. | ۱۳ 13 |
در طریق شهادات تو شادمانم. | ۱۴ 14 |
چنانکه در هر قسم توانگری، در وصایای توتفکر میکنم و به طریق های تو نگران خواهم بود. | ۱۵ 15 |
از فرایض تو لذت میبرم، پس کلام تو رافراموش نخواهم کرد. | ۱۶ 16 |
به بنده خود احسان بنما تا زنده شوم و کلام تو را حفظ نمایم. | ۱۷ 17 |
چشمان مرا بگشا تا ازشریعت تو چیزهای عجیب بینم. | ۱۸ 18 |
من در زمین غریب هستم. اوامر خود را از من مخفی مدار. | ۱۹ 19 |
جان من شکسته میشود از اشتیاق داوریهای تو در هر وقت. | ۲۰ 20 |
متکبران ملعون را توبیخ نمودی، که از اوامر تو گمراه میشوند. | ۲۱ 21 |
ننگ ورسوایی را از من بگردان، زیرا که شهادات تو راحفظ کردهام. | ۲۲ 22 |
سروران نیز نشسته، به ضد من سخنگفتند. لیکن بنده تو در فرایض تو تفکرمی کند. | ۲۳ 23 |
شهادات تو نیز ابتهاج من و مشورت دهندگان من بودهاند. | ۲۴ 24 |
جان من به خاک چسبیده است. مرا موافق کلام خود زنده ساز. | ۲۵ 25 |
راههای خود را ذکر کردم و مرا اجابت نمودی. پس فرایض خویش را به من بیاموز. | ۲۶ 26 |
طریق وصایای خود را به من بفهمان و در کارهای عجیب تو تفکر خواهم نمود. | ۲۷ 27 |
جان من از حزن گداخته میشود. مرا موافق کلام خود برپا بدار. | ۲۸ 28 |
راه دروغ را از من دور کن و شریعت خود را به من عنایت فرما. | ۲۹ 29 |
طریق راستی رااختیار کردم و داوریهای تو را پیش خود گذاشتم. | ۳۰ 30 |
به شهادات تو چسبیدم. ای خداوند مرا خجل مساز. | ۳۱ 31 |
در طریق اوامر تو دوان خواهم رفت، وقتی که دل مرا وسعت دادی. | ۳۲ 32 |
ای خداوند طریق فرایض خود را به من بیاموز. پس آنها را تا به آخر نگاه خواهم داشت. | ۳۳ 33 |
مرا فهم بده و شریعت تو را نگاه خواهم داشت و آن را به تمامی دل خود حفظ خواهم نمود. | ۳۴ 34 |
مرا در سبیل اوامر خود سالک گردان زیرا که درآن رغبت دارم. | ۳۵ 35 |
دل مرا به شهادات خود مایل گردان و نه به سوی طمع. | ۳۶ 36 |
چشمانم را از دیدن بطالت برگردان و در طریق خود مرا زنده ساز. | ۳۷ 37 |
کلام خود را بر بنده خویش استوار کن، که به ترس تو سپرده شده است. | ۳۸ 38 |
ننگ مرا که از آن میترسم از من دور کن زیرا که داوریهای تو نیکواست. | ۳۹ 39 |
هان به وصایای تو اشتیاق دارم. به حسب عدالت خود مرا زنده ساز. | ۴۰ 40 |
ای خداوند رحمهای تو به من برسد ونجات تو به حسب کلام تو. | ۴۱ 41 |
تا بتوانم ملامت کننده خود را جواب دهم زیرا بر کلام تو توکل دارم. | ۴۲ 42 |
و کلام راستی را از دهانم بالکل مگیرزیرا که به داوریهای تو امیدوارم | ۴۳ 43 |
و شریعت تورا دائم نگاه خواهم داشت تا ابدالاباد. | ۴۴ 44 |
و به آزادی راه خواهم رفت زیرا که وصایای تو را طلبیدهام. | ۴۵ 45 |
و در شهادات تو به حضور پادشاهان سخن خواهم گفت و خجل نخواهم شد. | ۴۶ 46 |
و ازوصایای تو تلذذ خواهم یافت که آنها را دوست میدارم. | ۴۷ 47 |
و دستهای خود را به اوامر تو که دوست میدارم بر خواهم افراشت و در فرایض تو تفکر خواهم نمود. | ۴۸ 48 |
کلام خود را با بنده خویش به یاد آور که مرا بر آن امیدوار گردانیدی. | ۴۹ 49 |
این در مصیبتم تسلی من است زیرا قول تو مرا زنده ساخت. | ۵۰ 50 |
متکبران مرا بسیار استهزا کردند، لیکن ازشریعت تو رو نگردانیدم. | ۵۱ 51 |
ای خداوندداوریهای تو را از قدیم به یاد آوردم و خویشتن راتسلی دادم. | ۵۲ 52 |
حدت خشم مرا درگرفته است، بهسبب شریرانی که شریعت تو را ترک کردهاند. | ۵۳ 53 |
فرایض تو سرودهای من گردید، در خانه غربت من. | ۵۴ 54 |
ای خداوند نام تو را در شب به یادآوردم و شریعت تو را نگاه داشتم. | ۵۵ 55 |
این بهره من گردید، زیرا که وصایای تو را نگاه داشتم. | ۵۶ 56 |
خداوند نصیب من است. گفتم که کلام تو رانگاه خواهم داشت. | ۵۷ 57 |
رضامندی تو را به تمامی دل خود طلبیدم. به حسب کلام خود بر من رحم فرما. | ۵۸ 58 |
در راههای خود تفکر کردم و پایهای خود را به شهادات تو مایل ساختم. | ۵۹ 59 |
شتابیدم ودرنگ نکردم تا اوامر تو را نگاه دارم. | ۶۰ 60 |
ریسمانهای شریران مرا احاطه کرد، لیکن شریعت تو را فراموش نکردم. | ۶۱ 61 |
در نصف شب برخاستم تا تو را حمد گویم برای داوریهای عدالت تو. | ۶۲ 62 |
من همه ترسندگانت را رفیق هستم، و آنانی را که وصایای تو را نگاه میدارند. | ۶۳ 63 |
ای خداوند زمین از رحمت تو پر است. فرایض خودرا به من بیاموز. | ۶۴ 64 |
با بنده خود احسان نمودی، ای خداوندموافق کلام خویش. | ۶۵ 65 |
خردمندی نیکو و معرفت را به من بیاموز زیرا که به اوامر تو ایمان آوردم. | ۶۶ 66 |
قبل از آنکه مصیبت را ببینم من گمراه شدم لیکن الان کلام تو را نگاه داشتم. | ۶۷ 67 |
تو نیکو هستی و نیکویی میکنی. فرایض خود را به من بیاموز. | ۶۸ 68 |
متکبران بر من دروغ بستند. و اما من به تمامی دل وصایای تو را نگاه داشتم. | ۶۹ 69 |
دل ایشان مثل پیه فربه است. و اما من در شریعت تو تلذذمی یابم. | ۷۰ 70 |
مرا نیکو است که مصیبت را دیدم، تافرایض تو را بیاموزم. | ۷۱ 71 |
شریعت دهان تو برای من بهتر است از هزاران طلا و نقره. | ۷۲ 72 |
دستهای تو مرا ساخته و آفریده است. مرافهیم گردان تا اوامر تو را بیاموزم. | ۷۳ 73 |
ترسندگان توچون مرا بینند شادمان گردند زیرا به کلام توامیدوار هستم. | ۷۴ 74 |
ای خداوند دانستهام که داوریهای تو عدل است، و برحق مرا مصیبت دادهای. | ۷۵ 75 |
پس رحمت تو برای تسلی من بشود، موافق کلام تو با بنده خویش. | ۷۶ 76 |
رحمت های توبه من برسد تا زنده شوم زیرا که شریعت تو تلذذمن است. | ۷۷ 77 |
متکبران خجل شوند زیرا به دروغ مرا اذیت رسانیدند. و اما من در وصایای تو تفکرمی کنم. | ۷۸ 78 |
ترسندگان تو به من رجوع کنند و آنانی که شهادات تو را میدانند. | ۷۹ 79 |
دل من در فرایض تو کامل شود، تا خجل نشوم. | ۸۰ 80 |
جان من برای نجات تو کاهیده میشود. لیکن به کلام تو امیدوار هستم. | ۸۱ 81 |
چشمان من برای کلام تو تار گردیده است و میگویم کی مراتسلی خواهی داد. | ۸۲ 82 |
زیرا که مثل مشک در دودگردیدهام. لیکن فرایض تو را فراموش نکردهام. | ۸۳ 83 |
چند است روزهای بنده تو؟ و کی بر جفاکنندگانم داوری خواهی نمود؟ | ۸۴ 84 |
متکبران برای من حفرهها زدند زیرا که موافق شریعت تونیستند. | ۸۵ 85 |
تمامی اوامر تو امین است. بر من ناحق جفا کردند. پس مرا امداد فرما. | ۸۶ 86 |
نزدیک بود که مرا از زمین نابود سازند. اما من وصایای تو را ترک نکردم. | ۸۷ 87 |
به حسب رحمت خود مرا زنده ساز تاشهادات دهان تو را نگاه دارم. | ۸۸ 88 |
ای خداوند کلام تو تا ابدالاباد در آسمانهاپایدار است. | ۸۹ 89 |
امانت تو نسلا بعد نسل است. زمین را آفریدهای و پایدار میماند. | ۹۰ 90 |
برای داوریهای تو تا امروز ایستادهاند زیرا که همه بنده تو هستند. | ۹۱ 91 |
اگر شریعت تو تلذذ من نمی بود، هرآینه در مذلت خود هلاک میشدم. | ۹۲ 92 |
وصایای تو را تا به ابد فراموش نخواهم کردزیرا به آنها مرا زنده ساختهای. | ۹۳ 93 |
من از آن توهستم مرا نجات ده زیرا که وصایای تو را طلبیدم. | ۹۴ 94 |
شریران برای من انتظار کشیدند تا مرا هلاک کنند. لیکن در شهادات تو تامل میکنم. | ۹۵ 95 |
برای هر کمالی انتهایی دیدم، لیکن حکم تو بینهایت وسیع است. | ۹۶ 96 |
شریعت تو را چقدر دوست میدارم. | ۹۷ 97 |
اوامر تو مرا ازدشمنانم حکیم تر ساخته است زیرا که همیشه نزد من میباشد. | ۹۸ 98 |
از جمیع معلمان خود فهیم ترشدم زیرا که شهادات تو تفکر من است. | ۹۹ 99 |
ازمشایخ خردمندتر شدم زیرا که وصایای تو رانگاه داشتم. | ۱۰۰ 100 |
پایهای خود را از هر راه بد نگاه داشتم تا آن که کلام تو را حفظ کنم. | ۱۰۱ 101 |
ازداوریهای تو رو برنگردانیدم، زیرا که تو مرا تعلیم دادی. | ۱۰۲ 102 |
کلام تو به مذاق من چه شیرین است وبه دهانم از عسل شیرین تر. | ۱۰۳ 103 |
از وصایای توفطانت را تحصیل کردم. بنابراین هر راه دروغ رامکروه میدارم. | ۱۰۴ 104 |
کلام تو برای پایهای من چراغ، و برای راههای من نور است. | ۱۰۵ 105 |
قسم خوردم و آن راوفا خواهم نمود که داوریهای عدالت تو را نگاه خواهم داشت. | ۱۰۶ 106 |
بسیار ذلیل شدهام. ای خداوند، موافق کلام خود مرا زنده ساز! | ۱۰۷ 107 |
ای خداوند هدایای تبرعی دهان مرا منظور فرما وداوریهای خود را به من بیاموز. | ۱۰۸ 108 |
جان من همیشه در کف من است، لیکن شریعت تو رافراموش نمی کنم. | ۱۰۹ 109 |
شریران برای من دام گذاشتهاند، اما از وصایای تو گمراه نشدم. | ۱۱۰ 110 |
شهادات تو را تا به ابد میراث خود ساختهام زیرا که آنها شادمانی دل من است. | ۱۱۱ 111 |
دل خود رابرای بجا آوردن فرایض تو مایل ساختم، تاابدالاباد و تا نهایت. | ۱۱۲ 112 |
مردمان دو رو را مکروه داشتهام، لیکن شریعت تو را دوست میدارم. | ۱۱۳ 113 |
ستر و سپر من تو هستی. به کلام تو انتظار میکشم. | ۱۱۴ 114 |
ای بدکاران، از من دور شوید! و اوامر خدای خویش را نگاه خواهم داشت. | ۱۱۵ 115 |
مرا به حسب کلام خود تایید کن تا زنده شوم و از امید خود خجل نگردم. | ۱۱۶ 116 |
مرا تقویت کن تا رستگار گردم و برفرایض تو دائم نظر نمایم. | ۱۱۷ 117 |
همه کسانی را که از فرایض تو گمراه شدهاند، حقیر شمردهای زیراکه مکر ایشان دروغ است. | ۱۱۸ 118 |
جمیع شریران زمین را مثل درد هلاک میکنی. بنابراین شهادات تو را دوست میدارم. | ۱۱۹ 119 |
موی بدن من از خوف تو برخاسته است و از داوریهای تو ترسیدم. | ۱۲۰ 120 |
داد و عدالت را بهجا آوردم. مرا به ظلم کنندگانم تسلیم منما. | ۱۲۱ 121 |
برای سعادت بنده خود ضامن شو تا متکبران بر من ظلم نکنند. | ۱۲۲ 122 |
چشمانم برای نجات تو تار شده است و برای کلام عدالت تو. | ۱۲۳ 123 |
با بنده خویش موافق رحمانیتت عمل نما و فرایض خود را به من بیاموز. | ۱۲۴ 124 |
من بنده تو هستم. مرا فهیم گردان تاشهادات تو را دانسته باشم. | ۱۲۵ 125 |
وقت است که خداوند عمل کند زیرا که شریعت تو را باطل نمودهاند. | ۱۲۶ 126 |
بنابراین، اوامر تو را دوست میدارم، زیادتر از طلا و زر خالص. | ۱۲۷ 127 |
بنابراین، همه وصایای تو را در هر چیز راست میدانم، وهر راه دروغ را مکروه میدارم. | ۱۲۸ 128 |
شهادات تو عجیب است. ازین سبب جان من آنها را نگاه میدارد. | ۱۲۹ 129 |
کشف کلام تو نورمی بخشد و ساده دلان را فهیم میگرداند. | ۱۳۰ 130 |
دهان خود را نیکو باز کرده، نفس زدم زیرا که مشتاق وصایای تو بودم. | ۱۳۱ 131 |
بر من نظر کن و کرم فرما، برحسب عادت تو به آنانی که نام تو رادوست میدارند. | ۱۳۲ 132 |
قدم های مرا در کلام خودت پایدار ساز، تا هیچ بدی بر من تسلط نیابد. | ۱۳۳ 133 |
مرا از ظلم انسان خلاصی ده، تا وصایای تورا نگاه دارم. | ۱۳۴ 134 |
روی خود را بر بنده خود روشن ساز، و فرایض خود را به من بیاموز. | ۱۳۵ 135 |
نهرهای آب از چشمانم جاری است زیرا که شریعت تو رانگاه نمی دارند. | ۱۳۶ 136 |
ای خداوند تو عادل هستی و داوریهای تو راست است. | ۱۳۷ 137 |
شهادات خود را به راستی امر فرمودی و به امانت الی نهایت. | ۱۳۸ 138 |
غیرت من مرا هلاک کرده است زیرا که دشمنان من کلام تورا فراموش کردهاند. | ۱۳۹ 139 |
کلام تو بینهایت مصفی است و بنده تو آن را دوست میدارد. | ۱۴۰ 140 |
من کوچک و حقیر هستم، اما وصایای تو را فراموش نکردم. | ۱۴۱ 141 |
عدالت تو عدل است تا ابدالاباد وشریعت تو راست است. | ۱۴۲ 142 |
تنگی و ضیق مرا درگرفته است، اما اوامر تو تلذذ من است. | ۱۴۳ 143 |
شهادات تو عادل است تا ابدالاباد. مرا فهیم گردان تا زنده شوم. | ۱۴۴ 144 |
به تمامی دل خواندهام. ای خداوند مراجواب ده تا فرایض تو را نگاه دارم! | ۱۴۵ 145 |
تو راخواندهام، پس مرا نجات ده. و شهادات تو را نگاه خواهم داشت. | ۱۴۶ 146 |
بر طلوع فجر سبقت جسته، استغاثه کردم، و کلام تو را انتظار کشیدم. | ۱۴۷ 147 |
چشمانم بر پاسهای شب سبقت جست، تا درکلام تو تفکر بنمایم. | ۱۴۸ 148 |
به حسب رحمت خود آواز مرا بشنو. ای خداوند موافق داوریهای خودمرا زنده ساز. | ۱۴۹ 149 |
آنانی که درپی خباثت میروند، نزدیک میآیند، و از شریعت تو دورمی باشند. | ۱۵۰ 150 |
ای خداوند تو نزدیک هستی وجمیع اوامر تو راست است. | ۱۵۱ 151 |
شهادات تو را اززمان پیش دانستهام که آنها را بنیان کردهای تاابدالاباد. | ۱۵۲ 152 |
بر مذلت من نظر کن و مرا خلاصی ده زیراکه شریعت تو را فراموش نکردهام. | ۱۵۳ 153 |
در دعوای من دادرسی فرموده، مرا نجات ده و به حسب کلام خویش مرا زنده ساز. | ۱۵۴ 154 |
نجات از شریران دور است زیرا که فرایض تو را نمی طلبند. | ۱۵۵ 155 |
ای خداوند، رحمت های تو بسیار است. به حسب داوریهای خود مرا زنده ساز. | ۱۵۶ 156 |
جفاکنندگان و خصمان من بسیارند. اما ازشهادات تو رو برنگردانیدم. | ۱۵۷ 157 |
خیانت کاران رادیدم و مکروه داشتم زیرا کلام تو را نگاه نمی دارند. | ۱۵۸ 158 |
ببین که وصایای تو را دوست میدارم. ای خداوند، به حسب رحمت خود مرازنده ساز! | ۱۵۹ 159 |
جمله کلام تو راستی است وتمامی داوری عدالت تو تا ابدالاباد است. | ۱۶۰ 160 |
سروران بیجهت بر من جفا کردند. اما دل من از کلام تو ترسان است. | ۱۶۱ 161 |
من در کلام توشادمان هستم، مثل کسیکه غنیمت وافر پیدانموده باشد. | ۱۶۲ 162 |
از دروغ کراهت و نفرت دارم. اماشریعت تو را دوست میدارم. | ۱۶۳ 163 |
هر روز تو راهفت مرتبه تسبیح میخوانم، برای داوریهای عدالت تو. | ۱۶۴ 164 |
آنانی را که شریعت تو را دوست می دارند، سلامتی عظیم است و هیچچیز باعث لغزش ایشان نخواهد شد. | ۱۶۵ 165 |
ای خداوند، برای نجات تو امیدوار هستم و اوامر تو را بجا میآورم. | ۱۶۶ 166 |
جان من شهادات تو را نگاه داشته است و آنهارا بینهایت دوست میدارم. | ۱۶۷ 167 |
وصایا وشهادات تو را نگاه داشتهام زیرا که تمام طریقهای من در مد نظر تو است. | ۱۶۸ 168 |
ای خداوند، فریاد من به حضور تو برسد. به حسب کلام خود مرا فهیم گردان. | ۱۶۹ 169 |
مناجات من به حضور تو برسد. به حسب کلام خود مراخلاصی ده. | ۱۷۰ 170 |
لبهای من حمد تو را جاری کندزیرا فرایض خود را به من آموختهای. | ۱۷۱ 171 |
زبان من کلام تو را بسراید زیرا که تمام اوامر تو عدل است. | ۱۷۲ 172 |
دست تو برای اعانت من بشود زیرا که وصایای تو را برگزیدهام. | ۱۷۳ 173 |
ای خداوند برای نجات تو مشتاق بودهام و شریعت تو تلذذ من است. | ۱۷۴ 174 |
جان من زنده شود تا تو را تسبیح بخواند و داوریهای تو معاون من باشد. | ۱۷۵ 175 |
مثل گوسفند گم شده، آواره گشتم. بنده خود را طلب نما، زیرا که اوامر تو را فراموش نکردم. | ۱۷۶ 176 |