شراب استهزا میکند و مسکرات عربده میآورد، و هرکه به آن فریفته شود حکیم نیست. | ۱ 1 |
לֵ֣ץ הַ֭יַּין הֹמֶ֣ה שֵׁכָ֑ר וְכָל־שֹׁ֥גֶה בֹּ֝֗ו לֹ֣א יֶחְכָּֽם׃ |
هیبت پادشاه مثل غرش شیر است، و هرکه خشم او را به هیجان آورد، بهجان خود خطامی ورزد. | ۲ 2 |
נַ֣הַם כַּ֭כְּפִיר אֵ֣ימַת מֶ֑לֶךְ מִ֝תְעַבְּרֹ֗ו חֹוטֵ֥א נַפְשֹֽׁו׃ |
از نزاع دور شدن برای انسان عزت است، اماهر مرد احمق مجادله میکند. | ۳ 3 |
כָּבֹ֣וד לָ֭אִישׁ שֶׁ֣בֶת מֵרִ֑יב וְכָל־אֱ֝וִ֗יל יִתְגַּלָּֽע׃ |
مرد کاهل بهسبب زمستان شیار نمی کند، لهذا در موسم حصاد گدایی میکند و نمی یابد. | ۴ 4 |
מֵ֭חֹרֶף עָצֵ֣ל לֹא־יַחֲרֹ֑שׁ יִשְׁאַל (וְשָׁאַ֖ל) בַּקָּצִ֣יר וָאָֽיִן׃ |
مشورت در دل انسان آب عمیق است، امامرد فهیم آن را میکشد. | ۵ 5 |
מַ֣יִם עֲ֭מֻקִּים עֵצָ֣ה בְלֶב־אִ֑ישׁ וְאִ֖ישׁ תְּבוּנָ֣ה יִדְלֶֽנָּה׃ |
بسا کسانند که هر یک احسان خویش رااعلام میکنند، اما مرد امین را کیست که پیدا کند. | ۶ 6 |
רָב־אָדָ֗ם יִ֭קְרָא אִ֣ישׁ חַסְדֹּ֑ו וְאִ֥ישׁ אֱ֝מוּנִ֗ים מִ֣י יִמְצָֽא׃ |
مرد عادل که به کاملیت خود سلوک نماید، پسرانش بعد از او خجسته خواهند شد. | ۷ 7 |
מִתְהַלֵּ֣ךְ בְּתֻמֹּ֣ו צַדִּ֑יק אַשְׁרֵ֖י בָנָ֣יו אַחֲרָֽיו׃ |
پادشاهی که بر کرسی داوری نشیند، تمامی بدی را از چشمان خود پراکنده میسازد. | ۸ 8 |
מֶ֗לֶךְ יֹושֵׁ֥ב עַל־כִּסֵּא־דִ֑ין מְזָרֶ֖ה בְעֵינָ֣יו כָּל־רָֽע׃ |
کیست که تواند گوید: «دل خود را طاهرساختم، و از گناه خویش پاک شدم.» | ۹ 9 |
מִֽי־יֹ֭אמַר זִכִּ֣יתִי לִבִּ֑י טָ֝הַ֗רְתִּי מֵחַטָּאתִֽי׃ |
سنگهای مختلف و پیمانه های مختلف، هر دوی آنها نزد خداوند مکروه است. | ۱۰ 10 |
אֶ֣בֶן וָ֭אֶבֶן אֵיפָ֣ה וְאֵיפָ֑ה תֹּועֲבַ֥ת יְ֝הוָ֗ה גַּם־שְׁנֵיהֶֽם׃ |
طفل نیز از افعالش شناخته میشود، که آیااعمالش پاک و راست است یا نه. | ۱۱ 11 |
גַּ֣ם בְּ֭מַעֲלָלָיו יִתְנַכֶּר־נָ֑עַר אִם־זַ֖ךְ וְאִם־יָשָׁ֣ר פָּעֳלֹֽו׃ |
گوش شنوا و چشم بینا، خداوند هر دو آنهارا آفریده است. | ۱۲ 12 |
אֹ֣זֶן שֹׁ֭מַעַת וְעַ֣יִן רֹאָ֑ה יְ֝הוָ֗ה עָשָׂ֥ה גַם־שְׁנֵיהֶֽם׃ |
خواب را دوست مدار مبادا فقیر شوی. چشمان خود را باز کن تا از نان سیر گردی. | ۱۳ 13 |
אַל־תֶּֽאֱהַ֣ב שֵׁ֭נָה פֶּן־תִּוָּרֵ֑שׁ פְּקַ֖ח עֵינֶ֣יךָ שְֽׂבַֽע־לָֽחֶם׃ |
مشتری میگوید بد است، بد است، اماچون رفت آنگاه فخر میکند. | ۱۴ 14 |
רַ֣ע רַ֭ע יֹאמַ֣ר הַקֹּונֶ֑ה וְאֹזֵ֥ל לֹ֝֗ו אָ֣ז יִתְהַלָּֽל׃ |
طلا هست و لعلها بسیار، اما لبهای معرفت جواهر گرانبها است. | ۱۵ 15 |
יֵ֣שׁ זָ֭הָב וְרָב־פְּנִינִ֑ים וּכְלִ֥י יְ֝קָ֗ר שִׂפְתֵי־דָֽעַת׃ |
جامه آنکس را بگیر که به جهت غریب ضامن است، و او را به رهن بگیر که ضامن بیگانگان است. | ۱۶ 16 |
לְֽקַח־בִּ֭גְדֹו כִּי־עָ֣רַב זָ֑ר וּבְעַ֖ד נָכְרִים (נָכְרִיָּ֣ה) חַבְלֵֽהוּ׃ |
نان فریب برای انسان لذیذ است، اما بعد دهانش از سنگ ریزهها پر خواهد شد. | ۱۷ 17 |
עָרֵ֣ב לָ֭אִישׁ לֶ֣חֶם שָׁ֑קֶר וְ֝אַחַ֗ר יִמָּֽלֵא־פִ֥יהוּ חָצָֽץ׃ |
فکرها به مشورت محکم میشود، و باحسن تدبیر جنگ نما. | ۱۸ 18 |
מַ֭חֲשָׁבֹות בְּעֵצָ֣ה תִכֹּ֑ון וּ֝בְתַחְבֻּלֹ֗ות עֲשֵׂ֣ה מִלְחָמָֽה׃ |
کسیکه به نمامی گردش کند اسرار را فاش مینماید، لهذا با کسیکه لبهای خود را میگشایدمعاشرت منما. | ۱۹ 19 |
גֹּֽולֶה־סֹּ֭וד הֹולֵ֣ךְ רָכִ֑יל וּלְפֹתֶ֥ה שְׂ֝פָתָ֗יו לֹ֣א תִתְעָרָֽב׃ |
هرکه پدر و مادر خود را لعنت کندچراغش در ظلمت غلیظ خاموش خواهد شد. | ۲۰ 20 |
מְ֭קַלֵּל אָבִ֣יו וְאִמֹּ֑ו יִֽדְעַ֥ךְ נֵ֝רֹ֗ו בְּאִישֹׁון (בֶּאֱשׁ֥וּן) חֹֽשֶׁךְ׃ |
اموالی که اولا به تعجیل حاصل میشود، عاقبتش مبارک نخواهد شد. | ۲۱ 21 |
נַ֭חֲלָה מְבֻחֶלֶת (מְבֹהֶ֣לֶת) בָּרִאשֹׁנָ֑ה וְ֝אַחֲרִיתָ֗הּ לֹ֣א תְבֹרָֽךְ׃ |
مگو که از بدی انتقام خواهم کشید، بلکه برخداوند توکل نما و تو را نجات خواهد داد. | ۲۲ 22 |
אַל־תֹּאמַ֥ר אֲשַׁלְּמָה־רָ֑ע קַוֵּ֥ה לַֽ֝יהוָ֗ה וְיֹ֣שַֽׁע לָֽךְ׃ |
سنگهای مختلف نزد خداوند مکروه است، و ترازوهای متقلب نیکو نیست. | ۲۳ 23 |
תֹּועֲבַ֣ת יְ֭הוָה אֶ֣בֶן וָאָ֑בֶן וּמֹאזְנֵ֖י מִרְמָ֣ה לֹא־טֹֽוב׃ |
قدمهای انسان از خداوند است، پس مردراه خود را چگونه بفهمد؟ | ۲۴ 24 |
מֵיְהוָ֥ה מִצְעֲדֵי־גָ֑בֶר וְ֝אָדָ֗ם מַה־יָּבִ֥ין דַּרְכֹּֽו׃ |
شخصی که چیزی را به تعجیل مقدس میگوید، و بعد از نذر کردن استفسار میکند، دردام میافتد. | ۲۵ 25 |
מֹוקֵ֣שׁ אָ֭דָם יָ֣לַע קֹ֑דֶשׁ וְאַחַ֖ר נְדָרִ֣ים לְבַקֵּֽר׃ |
پادشاه حکیم شریران را پراکنده میسازد وچوم را بر ایشان میگرداند. | ۲۶ 26 |
מְזָרֶ֣ה רְ֭שָׁעִים מֶ֣לֶךְ חָכָ֑ם וַיָּ֖שֶׁב עֲלֵיהֶ֣ם אֹופָֽן׃ |
روح انسان، چراغ خداوند است که تمامی عمقهای دل را تفتیش مینماید. | ۲۷ 27 |
נֵ֣ר יְ֭הוָה נִשְׁמַ֣ת אָדָ֑ם חֹ֝פֵ֗שׂ כָּל־חַדְרֵי־בָֽטֶן׃ |
رحمت و راستی پادشاه را محافظت میکند، و کرسی او به رحمت پایدار خواهد ماند. | ۲۸ 28 |
חֶ֣סֶד וֶ֭אֱמֶת יִצְּרוּ־מֶ֑לֶךְ וְסָעַ֖ד בַּחֶ֣סֶד כִּסְאֹֽו׃ |
جلال جوانان قوت ایشان است، و عزت پیران موی سفید. | ۲۹ 29 |
תִּפְאֶ֣רֶת בַּחוּרִ֣ים כֹּחָ֑ם וַהֲדַ֖ר זְקֵנִ֣ים שֵׂיבָֽה׃ |
ضربهای سخت از بدی طاهر میکند وتازیانهها به عمق دل فرو میرود. | ۳۰ 30 |
חַבֻּרֹ֣ות פֶּ֭צַע תַּמְרִיק (תַּמְר֣וּק) בְּרָ֑ע וּ֝מַכֹּ֗ות חַדְרֵי־בָֽטֶן׃ |