هر زن حکیم خانه خود را بنا میکند، اما زن جاهل آن را با دست خود خراب مینماید. | ۱ 1 |
کسیکه به راستی خود سلوک مینماید ازخداوند میترسد، اما کسیکه در طریق خودکج رفتار است او را تحقیر مینماید. | ۲ 2 |
در دهان احمق چوب تکبر است، اما لبهای حکیمان ایشان را محافظت خواهد نمود. | ۳ 3 |
جایی که گاو نیست، آخور پاک است، اما ازقوت گاو، محصول زیاد میشود. | ۴ 4 |
شاهد امین دروغ نمی گوید، اما شاهد دروغ به کذب تنطق میکند. | ۵ 5 |
استهزاکننده حکمت را میطلبد و نمی یابد. اما به جهت مرد فهیم علم آسان است. | ۶ 6 |
از حضور مرد احمق دور شو، زیرا لبهای معرفت را در او نخواهی یافت. | ۷ 7 |
حکمت مرد زیرک این است که راه خود رادرک نماید، اما حماقت احمقان فریب است. | ۸ 8 |
احمقان به گناه استهزا میکنند، اما در میان راستان رضامندی است. | ۹ 9 |
دل شخص تلخی خویشتن را میداند، وغریب در خوشی آن مشارکت ندارد. | ۱۰ 10 |
خانه شریران منهدم خواهد شد، اما خیمه راستان شکوفه خواهد آورد. | ۱۱ 11 |
راهی هست که به نظر آدمی مستقیم مینماید، اما عاقبت آن، طرق موت است. | ۱۲ 12 |
هم در لهو و لعب دل غمگین میباشد، وعاقبت این خوشی حزن است. | ۱۳ 13 |
کسیکه در دل مرتد است از راههای خودسیر میشود، و مرد صالح به خود سیر است. | ۱۴ 14 |
مرد جاهل هر سخن را باور میکند، اما مردزیرک در رفتار خود تامل مینماید. | ۱۵ 15 |
مرد حکیم میترسد و از بدی اجتناب مینماید، اما احمق از غرور خود ایمن میباشد. | ۱۶ 16 |
مرد کج خلق، احمقانه رفتار مینماید، و(مردم ) از صاحب سوظن نفرت دارند. | ۱۷ 17 |
نصیب جاهلان حماقت است، اما معرفت، تاج زیرکان خواهد بود. | ۱۸ 18 |
بدکاران در حضور نیکان خم میشوند، وشریران نزد دروازه های عادلان میایستند. | ۱۹ 19 |
همسایه فقیر نیز از او نفرت دارد، امادوستان شخص دولتمند بسیارند. | ۲۰ 20 |
هرکه همسایه خود را حقیر شمارد گناه میورزد، اما خوشابحال کسیکه بر فقیران ترحم نماید. | ۲۱ 21 |
آیا صاحبان تدبیر فاسد گمراه نمی شوند، اما برای کسانی که تدبیر نیکو مینمایند، رحمت و راستی خواهد بود. | ۲۲ 22 |
از هر مشقتی منفعت است، اما کلام لبها به فقر محض میانجامد. | ۲۳ 23 |
تاج حکیمان دولت ایشان است، اماحماقت احمقان حماقت محض است. | ۲۴ 24 |
شاهد امین جانها را نجات میبخشد، اما هرکه به دروغ تنطق میکند فریب محض است. | ۲۵ 25 |
در ترس خداوند اعتماد قوی است، وفرزندان او را ملجا خواهد بود. | ۲۶ 26 |
ترس خداوند چشمه حیاتاست، تا ازدامهای موت اجتناب نمایند. | ۲۷ 27 |
جلال پادشاه از کثرت مخلوق است، وشکستگی سلطان از کمی مردم است. | ۲۸ 28 |
کسیکه دیرغضب باشد کثیرالفهم است، وکج خلق حماقت را به نصیب خود میبرد. | ۲۹ 29 |
دل آرام حیات بدن است، اما حسدپوسیدگی استخوانها است. | ۳۰ 30 |
هرکه بر فقیر ظلم کند آفریننده خود راحقیر میشمارد، و هرکه بر مسکین ترحم کند اورا تمجید مینماید. | ۳۱ 31 |
شریر از شرارت خود به زیر افکنده میشود، اما مرد عادل چون بمیرد اعتماد دارد. | ۳۲ 32 |
حکمت در دل مرد فهیم ساکن میشود، امادر اندرون جاهلان آشکار میگردد. | ۳۳ 33 |
عدالت قوم را رفیع میگرداند، اما گناه برای قوم، عار است. | ۳۴ 34 |
رضامندی پادشاه بر خادم عاقل است، اماغضب او بر پست فطرتان. | ۳۵ 35 |