چگونه طلا زنگ گرفته و زر خالص منقلب گردیده است؟ سنگهای قدس بهسر هرکوچه ریخته شده است. | ۱ 1 |
אֵיכָה יוּעַם זָהָב יִשְׁנֶא הַכֶּתֶם הַטּוֹב תִּשְׁתַּפֵּכְנָה אַבְנֵי־קֹדֶשׁ בְּרֹאשׁ כׇּל־חוּצֽוֹת׃ |
چگونه پسران گرانبهای صهیون که به زر ناب برابر میبودند مثل ظروف سفالین که عمل دست کوزهگر باشد شمرده شدهاند. | ۲ 2 |
בְּנֵי צִיּוֹן הַיְקָרִים הַמְסֻלָּאִים בַּפָּז אֵיכָה נֶחְשְׁבוּ לְנִבְלֵי־חֶרֶשׂ מַעֲשֵׂה יְדֵי יוֹצֵֽר׃ |
شغالها تیز پستانهای خود را بیرون آورده، بچه های خویش را شیر میدهند. اما دختر قوم من مانند شتر مرغ بری، بیرحم گردیده است. | ۳ 3 |
גַּם־[תַּנִּים] (תנין) חָלְצוּ שַׁד הֵינִיקוּ גּוּרֵיהֶן בַּת־עַמִּי לְאַכְזָר (כי ענים) [כַּיְעֵינִים] בַּמִּדְבָּֽר׃ |
زبان اطفال شیرخواره از تشنگی به کام ایشان میچسبد، و کودکان نان میخواهند وکسی به ایشان نمی دهد. | ۴ 4 |
דָּבַק לְשׁוֹן יוֹנֵק אֶל־חִכּוֹ בַּצָּמָא עֽוֹלָלִים שָׁאֲלוּ לֶחֶם פֹּרֵשׂ אֵין לָהֶֽם׃ |
آنانی که خوراک لذیذ میخورند در کوچه ها بینوا گشتهاند. آنانی که در لباس قرمز تربیت یافتهاند مزبلهها را در آغوش میکشند. | ۵ 5 |
הָאֹֽכְלִים לְמַעֲדַנִּים נָשַׁמּוּ בַּחוּצוֹת הָאֱמֻנִים עֲלֵי תוֹלָע חִבְּקוּ אַשְׁפַּתּֽוֹת׃ |
زیرا که عصیان دختر قوم من از گناه سدوم زیاده است، که در لحظهای واژگون شد و کسی دست بر او ننهاد. | ۶ 6 |
וַיִּגְדַּל עֲוֺן בַּת־עַמִּי מֵֽחַטַּאת סְדֹם הַֽהֲפוּכָה כְמוֹ־רָגַע וְלֹא־חָלוּ בָהּ יָדָֽיִם׃ |
نذیرگان او از برف، صاف تر و از شیر، سفیدتر بودند. بدن ایشان از لعل سرختر و جلوه ایشان مثل یاقوت کبود بود. | ۷ 7 |
זַכּוּ נְזִירֶיהָ מִשֶּׁלֶג צַחוּ מֵחָלָב אָדְמוּ עֶצֶם מִפְּנִינִים סַפִּיר גִּזְרָתָֽם׃ |
اما صورت ایشان از سیاهی سیاهتر شده است که در کوچهها شناخته نمی شوند. پوست ایشان به استخوانهایشان چسبیده و خشک شده، مثل چوب گردیده است. | ۸ 8 |
חָשַׁךְ מִשְּׁחוֹר תׇּֽאֳרָם לֹא נִכְּרוּ בַּחוּצוֹת צָפַד עוֹרָם עַל־עַצְמָם יָבֵשׁ הָיָה כָעֵֽץ׃ |
کشتگان شمشیر از کشتگان گرسنگی بهترند. زیرا که اینان از عدم محصول زمین مجروح شده، کاهیده میگردند. | ۹ 9 |
טוֹבִים הָיוּ חַלְלֵי־חֶרֶב מֵֽחַלְלֵי רָעָב שֶׁהֵם יָזֻבוּ מְדֻקָּרִים מִתְּנוּבֹת שָׂדָֽי׃ |
زنان مهربان، اولاد خود را میپزند بهدستهای خویش. و آنها در هلاکت دختر قوم من غذای ایشان هستند. | ۱۰ 10 |
יְדֵי נָשִׁים רַחֲמָנִיּוֹת בִּשְּׁלוּ יַלְדֵיהֶן הָיוּ לְבָרוֹת לָמוֹ בְּשֶׁבֶר בַּת־עַמִּֽי׃ |
خداوند غضب خود را به اتمام رسانیده، حدت خشم خویش را ریخته است، و آتشی درصهیون افروخته که اساس آن را سوزانیده است. | ۱۱ 11 |
כִּלָּה יְהֹוָה אֶת־חֲמָתוֹ שָׁפַךְ חֲרוֹן אַפּוֹ וַיַּצֶּת־אֵשׁ בְּצִיּוֹן וַתֹּאכַל יְסֹדֹתֶֽיהָ׃ |
پادشاهان جهان و جمیع سکنه ربع مسکون باور نمی کردند که عدو و دشمن به دروازه های اورشلیم داخل شود. | ۱۲ 12 |
לֹא הֶאֱמִינוּ מַלְכֵי־אֶרֶץ (וכל) [כֹּל] יֹשְׁבֵי תֵבֵל כִּי יָבֹא צַר וְאוֹיֵב בְּשַׁעֲרֵי יְרוּשָׁלָֽ͏ִם׃ |
بهسبب گناه انبیا و گناه کاهنانش، که خون عادلان را در اندرونش ریختند. | ۱۳ 13 |
מֵֽחַטֹּאות נְבִיאֶיהָ עֲוֺנֹת כֹּהֲנֶיהָ הַשֹּׁפְכִים בְּקִרְבָּהּ דַּם צַדִּיקִֽים׃ |
مثل کوران در کوچهها نوان میشوند و ازخون نجس شدهاند، که لباس ایشان را لمس نمی توانند کرد. | ۱۴ 14 |
נָעוּ עִוְרִים בַּֽחוּצוֹת נְגֹֽאֲלוּ בַּדָּם בְּלֹא יֽוּכְלוּ יִגְּעוּ בִּלְבֻשֵׁיהֶֽם׃ |
و به ایشان ندا میکنند که دور شوید، نجس (هستید)! دور شوید دور شوید و لمس منمایید! چون فرار میکردند نوان میشدند و در میان امتها میگفتند که در اینجا دیگر توقف نخواهند کرد. | ۱۵ 15 |
סוּרוּ טָמֵא קָרְאוּ לָמוֹ סוּרוּ סוּרוּ אַל־תִּגָּעוּ כִּי נָצוּ גַּם־נָעוּ אָֽמְרוּ בַּגּוֹיִם לֹא יוֹסִפוּ לָגֽוּר׃ |
خشم خداوند ایشان را پراکنده ساخته وایشان را دیگر منظور نخواهد داشت. به کاهنان ایشان اعتنا نمی کنند و بر مشایخ، رافت ندارند. | ۱۶ 16 |
פְּנֵי יְהֹוָה חִלְּקָם לֹא יוֹסִיף לְהַבִּיטָם פְּנֵי כֹהֲנִים לֹא נָשָׂאוּ (זקנים) [וּזְקֵנִים] לֹא חָנָֽנוּ׃ |
چشمان ما تا حال در انتظار اعانت باطل ماکاهیده میشود. بر دیده بانگاههای خود انتظارکشیدیم، برای امتی که نجات نمی توانند داد. | ۱۷ 17 |
(עודינה) [עוֹדֵינוּ] תִּכְלֶינָה עֵינֵינוּ אֶל־עֶזְרָתֵנוּ הָבֶל בְּצִפִּיָּתֵנוּ צִפִּינוּ אֶל־גּוֹי לֹא יוֹשִֽׁעַ׃ |
قدمهای ما را تعاقب نمودند به حدی که درکوچه های خود راه نمی توانیم رفت. آخرت مانزدیک است و روزهای ما تمام شده زیرا که اجل ما رسیده است. | ۱۸ 18 |
צָדוּ צְעָדֵינוּ מִלֶּכֶת בִּרְחֹבֹתֵינוּ קָרַב קִצֵּנוּ מָלְאוּ יָמֵינוּ כִּי־בָא קִצֵּֽנוּ׃ |
تعاقب کنندگان ما از عقابهای هواتیزروتراند. ما را بر کوهها تعاقب میکنند و برای ما در صحرا کمین میگذارند. | ۱۹ 19 |
קַלִּים הָיוּ רֹדְפֵינוּ מִנִּשְׁרֵי שָׁמָיִם עַל־הֶהָרִים דְּלָקֻנוּ בַּמִּדְבָּר אָרְבוּ לָֽנוּ׃ |
مسیح خداوند که نفخه بینی ما میبود درحفره های ایشان گرفتار شد، که درباره اومی گفتم زیر سایه او در میان امتها، زیست خواهیم نمود. | ۲۰ 20 |
רוּחַ אַפֵּינוּ מְשִׁיחַ יְהֹוָה נִלְכַּד בִּשְׁחִיתוֹתָם אֲשֶׁר אָמַרְנוּ בְּצִלּוֹ נִֽחְיֶה בַגּוֹיִֽם׃ |
مسرور باش و شادی کنای دختر ادوم که در زمین عوص ساکن هستی! بر تو نیز اینجام خواهد رسید و مست شده، عریان خواهی شد. | ۲۱ 21 |
שִׂישִׂי וְשִׂמְחִי בַּת־אֱדוֹם (יושבתי) [יוֹשֶׁבֶת] בְּאֶרֶץ עוּץ גַּם־עָלַיִךְ תַּעֲבׇר־כּוֹס תִּשְׁכְּרִי וְתִתְעָרִֽי׃ |
ای دختر صهیون سزای گناه تو تمام شد وتو را دیگر جلای وطن نخواهد ساخت. ای دخترادوم، عقوبت گناه تو را به تو خواهد رسانید وگناهان تو را کشف خواهد نمود. | ۲۲ 22 |
תַּם־עֲוֺנֵךְ בַּת־צִיּוֹן לֹא יוֹסִיף לְהַגְלוֹתֵךְ פָּקַד עֲוֺנֵךְ בַּת־אֱדוֹם גִּלָּה עַל־חַטֹּאתָֽיִךְ׃ |