پس ایوب در جواب گفت: | ۱ 1 |
וַיַּ֥עַן אִיֹּ֗וב וַיֹּאמַֽר׃ |
«شخص بیقوت را چگونه اعانت کردی؟ و بازوی ناتوان را چگونه نجات دادی؟ | ۲ 2 |
מֶה־עָזַ֥רְתָּ לְלֹא־כֹ֑חַ הֹ֝ושַׁ֗עְתָּ זְרֹ֣ועַ לֹא־עֹֽז׃ |
شخص بیحکمت را چه نصیحت نمودی؟ وحقیقت امر را به فراوانی اعلام کردی! | ۳ 3 |
מַה־יָּ֭עַצְתָּ לְלֹ֣א חָכְמָ֑ה וְ֝תוּשִׁיָּ֗ה לָרֹ֥ב הֹודָֽעְתָּ׃ |
برای که سخنان را بیان کردی؟ و نفخه کیست که از توصادر شد؟ | ۴ 4 |
אֶת־מִ֭י הִגַּ֣דְתָּ מִלִּ֑ין וְנִשְׁמַת־מִ֝י יָצְאָ֥ה מִמֶּֽךָּ׃ |
ارواح مردگان میلرزند، زیر آبها وساکنان آنها. | ۵ 5 |
הָרְפָאִ֥ים יְחֹולָ֑לוּ מִתַּ֥חַת מַ֝֗יִם וְשֹׁכְנֵיהֶֽם׃ |
هاویه به حضور او عریان است، وابدون را ستری نیست. (Sheol h7585) | ۶ 6 |
עָרֹ֣ום שְׁאֹ֣ול נֶגְדֹּ֑ו וְאֵ֥ין כְּ֝ס֗וּת לָֽאֲבַדֹּֽון׃ (Sheol h7585) |
شمال را بر جو پهن میکند، و زمین را بر نیستی آویزان میسازد. | ۷ 7 |
נֹטֶ֣ה צָפֹ֣ון עַל־תֹּ֑הוּ תֹּ֥לֶה אֶ֝֗רֶץ עַל־בְּלִי־מָֽה׃ |
آبها را در ابرهای خود میبندد، پس ابر، زیرآنها چاک نمی شود. | ۸ 8 |
צֹרֵֽר־מַ֥יִם בְּעָבָ֑יו וְלֹא־נִבְקַ֖ע עָנָ֣ן תַּחְתָּֽם׃ |
روی تخت خود رامحجوب میسازد و ابرهای خویش را پیش آن میگستراند. | ۹ 9 |
מְאַחֵ֥ז פְּנֵי־כִסֵּ֑ה פַּרְשֵׁ֖ז עָלָ֣יו עֲנָנֹֽו׃ |
به اطراف سطح آبها حد میگذاردتا کران روشنایی و تاریکی. | ۱۰ 10 |
חֹֽק־חָ֭ג עַל־פְּנֵי־מָ֑יִם עַד־תַּכְלִ֖ית אֹ֣ור עִם־חֹֽשֶׁךְ׃ |
ستونهای آسمان متزلزل میشود و از عتاب او حیران میماند. | ۱۱ 11 |
עַמּוּדֵ֣י שָׁמַ֣יִם יְרֹופָ֑פוּ וְ֝יִתְמְה֗וּ מִגַּעֲרָתֹֽו׃ |
به قوت خود دریا را به تلاطم میآورد، و به فهم خویش رهب را خرد میکند. | ۱۲ 12 |
בְּ֭כֹחֹו רָגַ֣ע הַיָּ֑ם וּבִתוּבְנָתֹו (וּ֝בִתְבוּנָתֹ֗ו) מָ֣חַץ רָֽהַב׃ |
به روح اوآسمانها زینت داده شد، و دست او مار تیز رو راسفت. | ۱۳ 13 |
בְּ֭רוּחֹו שָׁמַ֣יִם שִׁפְרָ֑ה חֹֽלֲלָ֥ה יָ֝דֹ֗ו נָחָ֥שׁ בָּרִֽיחַ׃ |
اینک اینها حواشی طریق های او است. و چه آواز آهستهای درباره او میشنویم، لکن رعد جبروت او را کیست که بفهمد؟» | ۱۴ 14 |
הֶן־אֵ֤לֶּה ׀ קְצֹ֬ות דַּרְכֹּו (דְּרָכָ֗יו) וּמַה־שֵּׁ֣מֶץ דָּ֭בָר נִשְׁמַע־בֹּ֑ו וְרַ֥עַם גְּבוּרָתֹו (גְּ֝בוּרֹותָ֗יו) מִ֣י יִתְבֹּונָֽן׃ ס |