و خداوند مرا گفت: «اگرچه هم موسی و سموئیل به حضور من میایستادندجان من به این قوم مایل نمی شد. ایشان را ازحضور من دور انداز تا بیرون روند. | ۱ 1 |
וַיֹּאמֶר יְהוָה אֵלַי אִם־יַעֲמֹד מֹשֶׁה וּשְׁמוּאֵל לְפָנַי אֵין נַפְשִׁי אֶל־הָעָם הַזֶּה שַׁלַּח מֵֽעַל־פָּנַי וְיֵצֵֽאוּ׃ |
و اگر به توبگویند به کجا بیرون رویم، به ایشان بگو: خداوندچنین میفرماید: آنکه مستوجب موت است به موت و آنکه مستحق شمشیر است به شمشیر وآنکه سزاوار قحط است به قحط و آنکه لایق اسیری است به اسیری. | ۲ 2 |
וְהָיָה כִּֽי־יֹאמְרוּ אֵלֶיךָ אָנָה נֵצֵא וְאָמַרְתָּ אֲלֵיהֶם כֹּֽה־אָמַר יְהוָה אֲשֶׁר לַמָּוֶת לַמָּוֶת וַאֲשֶׁר לַחֶרֶב לַחֶרֶב וַאֲשֶׁר לָֽרָעָב לָֽרָעָב וַאֲשֶׁר לַשְּׁבִי לַשֶּֽׁבִי׃ |
و خداوند میگوید: برایشان چهار قسم خواهم گماشت: یعنی شمشیربرای کشتن و سگان برای دریدن و مرغان هوا وحیوانات صحرا برای خوردن و هلاک ساختن. | ۳ 3 |
וּפָקַדְתִּי עֲלֵיהֶם אַרְבַּע מִשְׁפָּחוֹת נְאֻם־יְהוָה אֶת־הַחֶרֶב לַֽהֲרֹג וְאֶת־הַכְּלָבִים לִסְחֹב וְאֶת־עוֹף הַשָּׁמַיִם וְאֶת־בֶּהֱמַת הָאָרֶץ לֶאֱכֹל וּלְהַשְׁחִֽית׃ |
وایشان را در تمامی ممالک جهان مشوش خواهم ساخت. بهسبب منسی ابن حزقیا پادشاه یهودا وکارهایی که او در اورشلیم کرد. | ۴ 4 |
וּנְתַתִּים לזועה לְזַֽעֲוָה לְכֹל מַמְלְכוֹת הָאָרֶץ בִּגְלַל מְנַשֶּׁה בֶן־יְחִזְקִיָּהוּ מֶלֶךְ יְהוּדָה עַל אֲשֶׁר־עָשָׂה בִּירוּשָׁלָֽ͏ִם׃ |
زیراای اورشلیم کیست که بر تو ترحم نماید و کیست که برای تو ماتم گیرد و کیست که یکسو برود تا ازسلامتی تو بپرسد؟ | ۵ 5 |
כִּי מִֽי־יַחְמֹל עָלַיִךְ יְרוּשָׁלִַם וּמִי יָנוּד לָךְ וּמִי יָסוּר לִשְׁאֹל לְשָׁלֹם לָֽךְ׃ |
خداوند میگوید: چونکه تومرا ترک کرده، به عقب برگشتی من نیز دست خودرا بر تو دراز کرده، تو را هلاک ساختم زیرا که ازپشیمان شدن بیزار گشتم. | ۶ 6 |
אַתְּ נָטַשְׁתְּ אֹתִי נְאֻם־יְהוָה אָחוֹר תֵּלֵכִי וָאַט אֶת־יָדִי עָלַיִךְ וָֽאַשְׁחִיתֵךְ נִלְאֵיתִי הִנָּחֵֽם׃ |
و ایشان را دردروازه های زمین با غربال خواهم بیخت و قوم خود را بیاولاد ساخته، هلاک خواهم نمودچونکه از راههای خود بازگشت نکردند. | ۷ 7 |
וָאֶזְרֵם בְּמִזְרֶה בְּשַׁעֲרֵי הָאָרֶץ שִׁכַּלְתִּי אִבַּדְתִּי אֶת־עַמִּי מִדַּרְכֵיהֶם לוֹא־שָֽׁבוּ׃ |
بیوهزنان ایشان برایم از ریگ دریا زیاده شدهاند، پس بر ایشان در وقت ظهر بر مادر جوانان تاراج کنندهای خواهم آورد و ترس و آشفتگی رابر شهر ناگهان مستولی خواهم گردانید. | ۸ 8 |
עָֽצְמוּ־לִי אַלְמְנֹתָו מֵחוֹל יַמִּים הֵבֵאתִי לָהֶם עַל־אֵם בָּחוּר שֹׁדֵד בַּֽצָּהֳרָיִם הִפַּלְתִּי עָלֶיהָ פִּתְאֹם עִיר וּבֶהָלֽוֹת׃ |
زاینده هفت ولد زبون شده، جان بداد و آفتاب او که هنوز روز باقی بود غروب کرد و او خجل و رسواگردید. و خداوند میگوید: من بقیه ایشان را پیش روی دشمنان ایشان به شمشیر خواهم سپرد.» | ۹ 9 |
אֻמְלְלָה יֹלֶדֶת הַשִּׁבְעָה נָפְחָה נַפְשָׁהּ באה בָּא שִׁמְשָׁהּ בְּעֹד יוֹמָם בּוֹשָׁה וְחָפֵרָה וּשְׁאֵֽרִיתָם לַחֶרֶב אֶתֵּן לִפְנֵי אֹיְבֵיהֶם נְאֻם־יְהוָֽה׃ |
وای بر من که توای مادرم مرا مرد جنگجوو نزاع کنندهای برای تمامی جهان زاییدی. نه به ربوا دادم ونه به ربوا گرفتم. معهذا هر یک از ایشان مرا لعنت میکنند. | ۱۰ 10 |
אֽוֹי־לִי אִמִּי כִּי יְלִדְתִּנִי אִישׁ רִיב וְאִישׁ מָדוֹן לְכָל־הָאָרֶץ לֹֽא־נָשִׁיתִי וְלֹא־נָֽשׁוּ־בִי כֻּלֹּה מְקַלְלַֽונִי׃ |
خداوند میگوید: «البته تورا برای نیکویی رها خواهم ساخت و هر آینه دشمن را در وقت بلا و در زمان تنگی نزد تومتذلل خواهم گردانید. | ۱۱ 11 |
אָמַר יְהוָה אִם־לֹא שרותך שֵֽׁרִיתִיךָ לְטוֹב אִם־לוֹא ׀ הִפְגַּעְתִּֽי בְךָ בְּעֵת־רָעָה וּבְעֵת צָרָה אֶת־הָאֹיֵֽב׃ |
آیا آهن میتواند آهن شمالی و برنج را بشکند؟ | ۱۲ 12 |
הֲיָרֹעַ בַּרְזֶל ׀ בַּרְזֶל מִצָּפוֹן וּנְחֹֽשֶׁת׃ |
توانگری وخزینه هایت را نه به قیمت، بلکه به همه گناهانت و در تمامی حدودت به تاراج خواهم داد. | ۱۳ 13 |
חֵילְךָ וְאוֹצְרוֹתֶיךָ לָבַז אֶתֵּן לֹא בִמְחִיר וּבְכָל־חַטֹּאותֶיךָ וּבְכָל־גְּבוּלֶֽיךָ׃ |
و تورا همراه دشمنانت به زمینی که نمی دانی خواهم کوچانید زیرا که ناری در غضب من افروخته شده شما را خواهد سوخت.» | ۱۴ 14 |
וְהַֽעֲבַרְתִּי אֶת־אֹיְבֶיךָ בְּאֶרֶץ לֹא יָדָעְתָּ כִּֽי־אֵשׁ קָדְחָה בְאַפִּי עֲלֵיכֶם תּוּקָֽד׃ |
ای خداوند تو این را میدانی پس مرا بیادآورده، از من تفقد نما و انتقام مرا از ستمکارانم بگیر و به دیرغضبی خویش مرا تلف منما و بدان که بهخاطر تو رسوایی را کشیدهام. | ۱۵ 15 |
אַתָּה יָדַעְתָּ יְהוָה זָכְרֵנִי וּפָקְדֵנִי וְהִנָּקֶם לִי מֵרֹדְפַי אַל־לְאֶרֶךְ אַפְּךָ תִּקָּחֵנִי דַּע שְׂאֵתִי עָלֶיךָ חֶרְפָּֽה׃ |
سخنان تویافت شد و آنها را خوردم و کلام تو شادی وابتهاج دل من گردید. زیرا که به نام توای یهوه خدای صبایوت نامیده شدهام. | ۱۶ 16 |
נִמְצְאוּ דְבָרֶיךָ וָאֹכְלֵם וַיְהִי דבריך דְבָֽרְךָ לִי לְשָׂשׂוֹן וּלְשִׂמְחַת לְבָבִי כִּֽי־נִקְרָא שִׁמְךָ עָלַי יְהוָה אֱלֹהֵי צְבָאֽוֹת׃ |
در مجلس عشرت کنندگان ننشستم و شادی ننمودم. بهسبب دست تو به تنهایی نشستم زیرا که مرا ازخشم مملو ساختی. | ۱۷ 17 |
לֹֽא־יָשַׁבְתִּי בְסוֹד־מְשַׂחֲקִים וָֽאֶעְלֹז מִפְּנֵי יָֽדְךָ בָּדָד יָשַׁבְתִּי כִּֽי־זַעַם מִלֵּאתָֽנִי׃ |
درد من چرا دایمی است و جراحت من چرا مهلک و علاج ناپذیر میباشد؟ آیا تو برای من مثل چشمه فریبنده و آب ناپایدارخواهی شد؟ | ۱۸ 18 |
לָמָּה הָיָה כְאֵבִי נֶצַח וּמַכָּתִי אֲנוּשָׁה מֵֽאֲנָה הֵֽרָפֵא הָיוֹ תִֽהְיֶה לִי כְּמוֹ אַכְזָב מַיִם לֹא נֶאֱמָֽנוּ׃ |
بنابراین خداوند چنین میگوید: «اگربازگشت نمایی من بار دیگر تو را به حضور خودقایم خواهم ساخت و اگر نفایس را از رذایل بیرون کنی، آنگاه تو مثل دهان من خواهی بود وایشان نزد تو خواهند برگشت و تو نزد ایشان بازگشت نخواهی نمود. | ۱۹ 19 |
לָכֵן כֹּֽה־אָמַר יְהוָה אִם־תָּשׁוּב וַאֲשִֽׁיבְךָ לְפָנַי תַּֽעֲמֹד וְאִם־תּוֹצִיא יָקָר מִזּוֹלֵל כְּפִי תִֽהְיֶה יָשֻׁבוּ הֵמָּה אֵלֶיךָ וְאַתָּה לֹֽא־תָשׁוּב אֲלֵיהֶֽם׃ |
و من تو را برای این قوم دیوار برنجین حصاردار خواهم ساخت و باتو جنگ خواهند نمود، اما بر تو غالب نخواهندآمد زیرا خداوند میگوید: من برای نجات دادن ورهانیدن تو با تو هستم. | ۲۰ 20 |
וּנְתַתִּיךָ לָעָם הַזֶּה לְחוֹמַת נְחֹשֶׁת בְּצוּרָה וְנִלְחֲמוּ אֵלֶיךָ וְלֹא־יוּכְלוּ לָךְ כִּֽי־אִתְּךָ אֲנִי לְהוֹשִֽׁיעֲךָ וּלְהַצִּילֶךָ נְאֻם־יְהוָֽה׃ |
و تو را از دست شریران خواهم رهانید و تو را از کف ستمکیشان فدیه خواهم نمود.» | ۲۱ 21 |
וְהִצַּלְתִּיךָ מִיַּד רָעִים וּפְדִתִיךָ מִכַּף עָרִצִֽים׃ |