مرد عادل تلف شد و کسی نیست که این را در دل خود بگذراند و مردان روف برداشته شدند و کسی فکر نمی کند که عادلان ازمعرض بلا برداشته میشوند. | ۱ 1 |
הצדיק אבד ואין איש שם על לב ואנשי חסד נאספים באין מבין כי מפני הרעה נאסף הצדיק |
آنانی که به استقامت سالک میباشند بسلامتی داخل شده، بربسترهای خویش آرامی خواهند یافت. | ۲ 2 |
יבוא שלום ינוחו על משכבותם הלך נכחו |
و اماشماای پسران ساحره و اولاد فاسق و زانیه به اینجا نزدیک آیید! | ۳ 3 |
ואתם קרבו הנה בני עננה זרע מנאף ותזנה |
بر که تمسخر میکنید و برکه دهان خود را باز میکنید و زبان را درازمی نمایید؟ آیا شما اولاد عصیان و ذریت کذب نیستید | ۴ 4 |
על מי תתענגו--על מי תרחיבו פה תאריכו לשון הלוא אתם ילדי פשע זרע שקר |
که در میان بلوطها و زیر هر درخت سبزخویشتن را به حرارت میآورید و اطفال را دروادیها زیر شکاف صخرهها ذبح مینمایید؟ | ۵ 5 |
הנחמים באלים תחת כל עץ רענן שחטי הילדים בנחלים תחת סעפי הסלעים |
در میان سنگهای ملسای وادی نصیب تواست همینها قسمت تو میباشد. برای آنها نیزهدیه ریختنی ریختی و هدیه آردی گذرانیدی آیا من از اینها تسلی خواهم یافت؟ | ۶ 6 |
בחלקי נחל חלקך הם הם גורלך גם להם שפכת נסך העלית מנחה--העל אלה אנחם |
بر کوه بلند ورفیع بستر خود را گستردی و به آنجا نیز برآمده، قربانی گذرانیدی. | ۷ 7 |
על הר גבה ונשא שמת משכבך גם שם עלית לזבח זבח |
و پشت درها و باهوها یادگارخود را واگذاشتی زیرا که خود را به کسی دیگرغیر از من مکشوف ساختی و برآمده، بستر خودرا پهن کردی و درمیان خود و ایشان عهد بسته، بستر ایشان را دوست داشتی جایی که آن رادیدی. | ۸ 8 |
ואחר הדלת והמזוזה שמת זכרונך כי מאתי גלית ותעלי הרחבת משכבך ותכרת לך מהם--אהבת משכבם יד חזית |
و با روغن در حضور پادشاه رفته، عطریات خود را بسیار کردی و رسولان خود رابجای دور فرستاده، خویشتن را تا به هاویه پست گردانیدی. (Sheol h7585) | ۹ 9 |
ותשרי למלך בשמן ותרבי רקחיך ותשלחי צריך עד מרחק ותשפילי עד שאול (Sheol h7585) |
از طولانی بودن راه درمانده شدی اما نگفتی که امید نیست. تازگی قوت خود رایافتی پس از این جهت ضعف بهم نرسانیدی. | ۱۰ 10 |
ברב דרכך יגעת לא אמרת נואש חית ידך מצאת על כן לא חלית |
از که ترسان و هراسان شدی که خیانت ورزیدی و مرا بیاد نیاورده، این را در دل خود جاندادی؟ آیا من از زمان قدیم نیز ساکت نماندم پس از این جهت از من نترسیدی؟ | ۱۱ 11 |
ואת מי דאגת ותיראי כי תכזבי ואותי לא זכרת לא שמת על לבך הלא אני מחשה ומעלם ואותי לא תיראי |
من عدالت واعمال تو را بیان خواهم نمود که تو را منفعت نخواهد داد. | ۱۲ 12 |
אני אגיד צדקתך ואת מעשיך ולא יועילוך |
چون فریاد برمی آوری اندوخته های خودت تو را خلاصی بدهد و لکن باد جمیع آنها را خواهد برداشت و نفس آنها راخواهد برد. اما هرکه بر من توکل دارد مالک زمین خواهد بود و وارث جبل قدس من خواهد گردید. | ۱۳ 13 |
בזעקך יצילך קבוציך ואת כלם ישא רוח יקח הבל והחוסה בי ינחל ארץ ויירש הר קדשי |
و گفته خواهد شد برافرازید! راه را برافرازید ومهیا سازید! و سنگ مصادم را از طریق قوم من بردارید! | ۱۴ 14 |
ואמר סלו סלו פנו דרך הרימו מכשול מדרך עמי |
زیرا او که عالی و بلند است و ساکن درابدیت میباشد و اسم او قدوس است چنین میگوید: «من در مکان عالی و مقدس ساکنم و نیزبا کسیکه روح افسرده و متواضع دارد. تا روح متواضعان را احیا نمایم و دل افسردگان را زنده سازم. | ۱۵ 15 |
כי כה אמר רם ונשא שכן עד וקדוש שמו--מרום וקדוש אשכון ואת דכא ושפל רוח להחיות רוח שפלים ולהחיות לב נדכאים |
زیرا که تا به ابد مخاصمه نخواهم نمودو همیشه خشم نخواهم کرد مبادا روحها وجانهایی که من آفریدم به حضور من ضعف به هم رسانند. | ۱۶ 16 |
כי לא לעולם אריב ולא לנצח אקצוף כי רוח מלפני יעטוף ונשמות אני עשיתי |
بهسبب گناه طمع وی غضبناک شده، او را زدم و خود را مخفی ساخته، خشم نمودم و او به راه دل خود رو گردانیده، برفت. | ۱۷ 17 |
בעון בצעו קצפתי ואכהו הסתר ואקצף וילך שובב בדרך לבו |
طریق های او را دیدم و او را شفا خواهم داد واو را هدایت نموده، به او و به آنانی که با وی ماتم گیرند تسلی بسیار خواهم داد.» | ۱۸ 18 |
דרכיו ראיתי וארפאהו ואנחהו ואשלם נחמים לו ולאבליו |
خداوند که آفریننده ثمره لبها است میگوید: «بر آنانی که دورند سلامتی باد و بر آنانی که نزدیکند سلامتی باد و من ایشان را شفا خواهم بخشید.» | ۱۹ 19 |
בורא נוב (ניב) שפתים שלום שלום לרחוק ולקרוב אמר יהוה--ורפאתיו |
اماشریران مثل دریای متلاطم که نمی تواند آرام گیرد و آبهایش گل و لجن برمی اندازد میباشند. | ۲۰ 20 |
והרשעים כים נגרש כי השקט לא יוכל ויגרשו מימיו רפש וטיט |
خدای من میگوید که شریران را سلامتی نیست. | ۲۱ 21 |
אין שלום אמר אלהי לרשעים |