برای سالار مغنیان. مزمور بنی قورح ای تمامی قومها این را بشنوید! ای جمیع سکنه ربع مسکون این را گوش گیرید! | ۱ |
ای عوام و خواص! ای دولتمندان وفقیران جمیع! | ۲ |
زبانم به حکمت سخن میراند وتفکر دل من فطانت است. | ۳ |
گوش خود را به مثلی فرا میگیرم. معمای خویش را بر بربط میگشایم. | ۴ |
چرا در روزهای بلا ترسان باشم، چون گناه پاشنه هایم مرا احاطه میکند؛ | ۵ |
آنانی که بر دولت خود اعتماد دارند و بر کثرت توانگری خویش فخر مینمایند. | ۶ |
هیچکس هرگز برای برادر خودفدیه نخواهد داد و کفاره او را به خدا نخواهد بخشید. | ۷ |
زیرا فدیه جان ایشان گران بهاست و ابد بدان نمی توان رسید | ۸ |
تا زنده بماند تا ابدالاباد وفساد را نبیند. | ۹ |
زیرا میبیند که حکیمان میمیرند. و جاهلان و ابلهان با هم هلاک میگردند و دولت خود را برای دیگران ترک میکنند. | ۱۰ |
فکر دل ایشان این است که خانه های ایشان دائمی باشد و مسکنهای ایشان دوربه دور؛ و نامهای خود را بر زمینهای خود مینهند. | ۱۱ |
لیکن انسان در حرمت باقی نمی ماند، بلکه مثل بهایم است که هلاک میشود. | ۱۲ |
این طریقه ایشان، جهالت ایشان است و اعقاب ایشان سخن ایشان را میپسندند، سلاه. | ۱۳ |
مثل گوسفندان درهاویه رانده میشوند و موت ایشان را شبانی میکند و صبحگاهان راستان بر ایشان حکومت خواهند کرد و جمال ایشان در هاویه پوسیده خواهد شد تا مسکنی برای آن نباشد. (Sheol h7585) | ۱۴ |
لیکن خدا جان مرا از دست هاویه نجات خواهد دادزیرا که مرا خواهد گرفت، سلاه. (Sheol h7585) | ۱۵ |
پس ترسان مباش، چون کسی دولتمندگردد و جلال خانه او افزوده شود! | ۱۶ |
زیرا چون بمیرد چیزی از آن نخواهد برد و جلالش در عقب او فرو نخواهد رفت. | ۱۷ |
زیرا در حیات خود، خویشتن را مبارک میخواند. و چون بر خوداحسان میکنی، مردم ترا میستایند. | ۱۸ |
لیکن به طبقه پدران خود خواهد پیوست که نور را تا به ابدنخواهند دید. | ۱۹ |
انسانی که در حرمت است وفهم ندارد، مثل بهایم است که هلاک میشود. | ۲۰ |