לַמְנַצֵּ֗חַ מַשְׂכִּ֥יל לְדָוִֽד׃ בְּב֤וֹא ׀ דּוֹאֵ֣ג הָאֲדֹמִי֮ וַיַּגֵּ֪ד לְשָׁ֫א֥וּל וַיֹּ֥אמֶר ל֑וֹ בָּ֥א דָ֝וִ֗ד אֶל־בֵּ֥ית אֲחִימֶֽלֶךְ׃ מַה־תִּתְהַלֵּ֣ל בְּ֭רָעָה הַגִּבּ֑וֹר חֶ֥סֶד אֵ֝֗ל כָּל־הַיּֽוֹם׃ | 1 |
برای رهبر سرایندگان. قصیدۀ داوود دربارۀ زمانی که دوآغ ادومی نزد شائول رفت و او را خبر داد که: «داوود به خانۀ اخیملک رفته است.» ای جنگاور، چرا از ظلم خود فخر میکنی؟ آیا نمیدانی عدالت خدا همیشه پابرجاست؟ |
הַ֭וּוֹת תַּחְשֹׁ֣ב לְשׁוֹנֶ֑ךָ כְּתַ֥עַר מְ֝לֻטָּ֗שׁ עֹשֵׂ֥ה רְמִיָּֽה׃ | 2 |
ای حیلهگر، توطئه میچینی که دیگران را نابود کنی؛ زبانت مانند تیغ، تیز و برّنده است. |
אָהַ֣בְתָּ רָּ֣ע מִטּ֑וֹב שֶׁ֓קֶר ׀ מִדַּבֵּ֖ר צֶ֣דֶק סֶֽלָה׃ | 3 |
بدی را به نیکی ترجیح میدهی و دروغ را بیشتر از راستی دوست میداری. |
אָהַ֥בְתָּ כָֽל־דִּבְרֵי ־בָ֗לַע לְשׁ֣וֹן מִרְמָֽה׃ | 4 |
ای فریبکار، تو دوست داری با سخنانت تباهی بار بیاوری. |
גַּם־אֵל֮ יִתָּצְךָ֪ לָ֫נֶ֥צַח יַחְתְּךָ֣ וְיִסָּחֲךָ֣ מֵאֹ֑הֶל וְשֵֽׁרֶשְׁךָ֨ מֵאֶ֖רֶץ חַיִּ֣ים סֶֽלָה׃ | 5 |
بنابراین، خدا نیز تو را از خانهات بیرون کشیده تو را به کلی نابود خواهد کرد و ریشهات را از زمین زندگان خواهد کند. |
וְיִרְא֖וּ צַדִּיקִ֥ים וְיִירָ֗אוּ וְעָלָ֥יו יִשְׂחָֽקוּ׃ | 6 |
نیکان این را دیده، خواهند ترسید و به تو خندیده، خواهند گفت: |
הִנֵּ֤ה הַגֶּ֗בֶר לֹ֤א יָשִׂ֥ים אֱלֹהִ֗ים מָֽע֫וּזּ֥וֹ וַ֭יִּבְטַח בְּרֹ֣ב עָשְׁר֑וֹ יָ֝עֹ֗ז בְּהַוָּתֽוֹ׃ | 7 |
«ببینید، این همان مردی است که به خدا توکل نمیکرد، بلکه به ثروت هنگفت خود تکیه مینمود و برای حفظ و حراست از خود به ظلم متوسل میشد.» |
וַאֲנִ֤י ׀ כְּזַ֣יִת רַ֭עֲנָן בְּבֵ֣ית אֱלֹהִ֑ים בָּטַ֥חְתִּי בְחֶֽסֶד־אֱ֝לֹהִ֗ים עוֹלָ֥ם וָעֶֽד׃ | 8 |
اما من مانند درخت زیتونی هستم که در خانهٔ خدا سبز میشود؛ من تا ابد به محبت خدا توکل خواهم کرد. |
אוֹדְךָ֣ לְ֭עוֹלָם כִּ֣י עָשִׂ֑יתָ וַאֲקַוֶּ֖ה שִׁמְךָ֥ כִֽי־ט֝֗וֹב נֶ֣גֶד חֲסִידֶֽיךָ׃ | 9 |
خدایا، به خاطر آنچه که کردهای پیوسته از تو تشکر خواهم نمود و در حضور قوم تو اعلام خواهم کرد که تو نیکو هستی. |