מי יתנך כאח לי יונק שדי אמי אמצאך בחוץ אשקך גם לא יבזו לי | 1 |
ای کاش تو برادر من بودی که از سینۀ مادرم شیر خورده است. آنگاه هر جا تو را میدیدم میتوانستم تو را ببوسم، بدون آنکه رسوا شوم. |
אנהגך אביאך אל בית אמי--תלמדני אשקך מיין הרקח מעסיס רמני | 2 |
دستت را میگرفتم و تو را به خانهٔ مادرم که مرا بزرگ کرده، میبردم. در آنجا شراب خوش طعم و عصارهٔ انار خود را به تو میدادم تا بنوشی. |
שמאלו תחת ראשי וימינו תחבקני | 3 |
دست چپ تو زیر سر من میبود و دست راستت مرا در آغوش میکشید. |
השבעתי אתכם בנות ירושלם מה תעירו ומה תעררו את האהבה עד שתחפץ | 4 |
ای دختران اورشلیم، شما را قسم میدهم که مزاحم عشق ما نشوید. |
מי זאת עלה מן המדבר מתרפקת על דודה תחת התפוח עוררתיך--שמה חבלתך אמך שמה חבלה ילדתך | 5 |
این کیست که بر محبوب خود تکیه کرده و از صحرا میآید؟ محبوب در زیر آن درخت سیب، جایی که مادرت با درد زایمان تو را به دنیا آورد، من عشق را در دلت بیدار کردم. |
שימני כחותם על לבך כחותם על זרועך--כי עזה כמות אהבה קשה כשאול קנאה רשפיה--רשפי אש שלהבתיה (Sheol h7585) | 6 |
عشق مرا در دل خود مهر کن و مرا چون حلقهٔ طلا بر بازویت ببند تا همیشه با تو باشم. عشق مانند مرگ قدرتمند است و شعلهاش همچون شعلههای پرقدرت آتش با بیرحمی میسوزاند و نابود میکند. (Sheol h7585) |
מים רבים לא יוכלו לכבות את האהבה ונהרות לא ישטפוה אם יתן איש את כל הון ביתו באהבה--בוז יבוזו לו | 7 |
آبهای بسیار نمیتوانند شعلهٔ عشق را خاموش کنند و سیلابها قادر نیستند آن را فرو نشانند. هر که بکوشد با ثروتش عشق را بچنگ آورد، جز خفت و خواری چیزی عایدش نخواهد شد. |
אחות לנו קטנה ושדים אין לה מה נעשה לאחתנו ביום שידבר בה | 8 |
خواهر کوچکی داریم که سینههایش هنوز بزرگ نشدهاند. اگر کسی به خواستگاری او بیاید چه خواهیم کرد؟ |
אם חומה היא נבנה עליה טירת כסף ואם דלת היא נצור עליה לוח ארז | 9 |
اگر او دیوار میبود بر او برجهای نقره میساختیم و اگر در میبود با روکشی از چوب سرو او را میپوشاندیم. |
אני חומה ושדי כמגדלות אז הייתי בעיניו כמוצאת שלום | 10 |
من دیوارم و سینههایم برجهای آن. من دل از محبوب خود ربودهام. |
כרם היה לשלמה בבעל המון נתן את הכרם לנטרים איש יבא בפריו אלף כסף | 11 |
سلیمان در بعل هامون تاکستانی داشت و آن را به کشاورزان اجاره داد که هر یک، هزار سکه به او بدهند. |
כרמי שלי לפני האלף לך שלמה ומאתים לנטרים את פריו | 12 |
اما ای سلیمان، من تاکستان خود را به تو میدهم، هزار سکهٔ آن مال توست و دویست سکه مال کسانی که از آن نگهداری میکنند. |
היושבת בגנים חברים מקשיבים לקולך--השמיעני | 13 |
ای محبوبهٔ من، بگذار صدایت را از باغ بشنوم، دوستانم منتظرند تا صدایت را بشنوند. |
ברח דודי ודמה לך לצבי או לעפר האילים--על הרי בשמים | 14 |
نزد من بیا ای محبوب من، همچون غزال و بچه آهو بر کوههای عطرآگین، به سوی من بیا. |