למנצח שיר מזמור הריעו לאלהים כל-הארץ | 1 |
برای سالار مغنیان. سرود و مزمور ای تمامی زمین، برای خدا بانگ شادمانی بزنید! | ۱ |
זמרו כבוד-שמו שימו כבוד תהלתו | 2 |
جلال نام او رابسرایید! و در تسبیح او جلال او را توصیف نمایید! | ۲ |
אמרו לאלהים מה-נורא מעשיך ברב עזך יכחשו לך איביך | 3 |
خدا را گویید: «چه مهیب است کارهای تو! از شدت قوت تو دشمنانت نزد تو تذلل خواهند کرد! | ۳ |
כל-הארץ ישתחוו לך--ויזמרו-לך יזמרו שמך סלה | 4 |
تمامی زمین تو را پرستش خواهند کرد و تو را خواهند سرایید و به نام توترنم خواهند نمود.» سلاه. | ۴ |
לכו וראו מפעלות אלהים נורא עלילה על-בני אדם | 5 |
بیایید کارهای خدا را مشاهده کنید. او درکارهای خود به بنی آدم مهیب است. | ۵ |
הפך ים ליבשה--בנהר יעברו ברגל שם נשמחה-בו | 6 |
دریا را به خشکی مبدل ساخت و مردم از نهر با پا عبورکردند. در آنجا بدو شادی نمودیم. | ۶ |
משל בגבורתו עולם-- עיניו בגוים תצפינה הסוררים אל-ירימו (ירומו) למו סלה | 7 |
در توانایی خود تا به ابد سلطنت میکند و چشمانش مراقب امتها است. فتنه انگیزان خویشتن را برنیفرازند، سلاه. | ۷ |
ברכו עמים אלהינו והשמיעו קול תהלתו | 8 |
ای قومها، خدای ما را متبارک خوانید وآواز تسبیح او را بشنوانید. | ۸ |
השם נפשנו בחיים ולא-נתן למוט רגלנו | 9 |
که جانهای ما را درحیات قرار میدهد و نمی گذارد که پایهای مالغزش خورد. | ۹ |
כי-בחנתנו אלהים צרפתנו כצרף-כסף | 10 |
زیراای خدا تو ما را امتحان کردهای و ما را غال گذاشتهای چنانکه نقره راغال میگذارند. | ۱۰ |
הבאתנו במצודה שמת מועקה במתנינו | 11 |
ما را به دام درآوردی و باری گران بر پشتهای ما نهادی. | ۱۱ |
הרכבת אנוש לראשנו באנו-באש ובמים ותוציאנו לרויה | 12 |
مردمان را بر سرما سوار گردانیدی و به آتش و آب درآمدیم. پس ما را بهجای خرم بیرون آوردی. | ۱۲ |
אבוא ביתך בעולות אשלם לך נדרי | 13 |
قربانی های سوختنی به خانه تو خواهم آورد. نذرهای خود را به تو وفا خواهم نمود، | ۱۳ |
אשר-פצו שפתי ודבר-פי בצר-לי | 14 |
که لبهای خود را بر آنها گشودم و در زمان تنگی خودآنها را به زبان خود آوردم. | ۱۴ |
עלות מיחים אעלה-לך עם-קטרת אילים אעשה בקר עם-עתודים סלה | 15 |
قربانی های سوختنی پرواری را نزد تو خواهم گذرانید. گوسالهها و بزها را با بخور قوچها ذبح خواهم کرد، سلاه. | ۱۵ |
לכו-שמעו ואספרה כל-יראי אלהים אשר עשה לנפשי | 16 |
ای همه خداترسان بیایید و بشنوید تا ازآنچه او برای جان من کرده است خبر دهم. | ۱۶ |
אליו פי-קראתי ורומם תחת לשוני | 17 |
به دهانم نزد او آواز خود را بلند کردم و تسبیح بلند بر زبان من بود. | ۱۷ |
און אם-ראיתי בלבי-- לא ישמע אדני | 18 |
اگر بدی را در دل خودمنظور میداشتم، خداوند مرا نمی شنید. | ۱۸ |
אכן שמע אלהים הקשיב בקול תפלתי | 19 |
لیکن خدا مرا شنیده است و به آواز دعای من توجه فرموده. | ۱۹ |
ברוך אלהים-- אשר לא-הסיר תפלתי וחסדו מאתי | 20 |
متبارک باد خدا که دعای مرا ازخود، و رحمت خویش را از من برنگردانیده است. | ۲۰ |