דברי אגור בן-יקה--המשא נאם הגבר לאיתיאל לאיתיאל ואכל | 1 |
کلمات و پیغام آکور بن یاقه. وحی آن مرد به ایتیئیل یعنی به ایتیئیل و اکال. | ۱ |
כי בער אנכי מאיש ולא-בינת אדם לי | 2 |
یقین من از هر آدمی وحشی تر هستم، و فهم انسان را ندارم. | ۲ |
ולא-למדתי חכמה ודעת קדשים אדע | 3 |
من حکمت را نیاموختهام و معرفت قدوس را ندانستهام. | ۳ |
מי עלה-שמים וירד מי אסף-רוח בחפניו מי צרר-מים בשמלה-- מי הקים כל-אפסי-ארץ מה-שמו ומה-שם-בנו כי תדע | 4 |
کیست که به آسمان صعود نمود و از آنجانزول کرد؟ کیست که باد را در مشت خود جمع نمود؟ و کیست که آب را در جامه بند نمود؟ کیست که تمامی اقصای زمین را استوار ساخت؟ نام او چیست و پسر او چه اسم دارد؟ بگو اگراطلاع داری. | ۴ |
כל-אמרת אלוה צרופה מגן הוא לחסים בו | 5 |
تمامی کلمات خدا مصفی است. او به جهت متوکلان خود سپر است. | ۵ |
אל-תוסף על-דבריו פן-יוכיח בך ונכזבת | 6 |
به سخنان او چیزی میفزا، مبادا تو را توبیخ نماید و تکذیب شوی. | ۶ |
שתים שאלתי מאתך אל-תמנע ממני בטרם אמות | 7 |
دو چیز از تو درخواست نمودم، آنها را قبل از آنکه بمیرم از من بازمدار: | ۷ |
שוא ודבר-כזב הרחק ממני-- ראש ועשר אל-תתן-לי הטריפני לחם חקי | 8 |
بطالت و دروغ را از من دور کن، مرا نه فقر ده و نه دولت. به خوراکی که نصیب من باشد مرابپرور، | ۸ |
פן אשבע וכחשתי-- ואמרתי מי יהוה ופן-אורש וגנבתי ותפשתי שם אלהי | 9 |
مبادا سیر شده، تو را انکار نمایم و بگویم که خداوند کیست. و مبادا فقیر شده، دزدی نمایم، واسم خدای خود را به باطل برم. | ۹ |
אל-תלשן עבד אל-אדנו פן-יקללך ואשמת | 10 |
بنده را نزد آقایش متهم مساز، مبادا تو رالعنت کند و مجرم شوی. | ۱۰ |
דור אביו יקלל ואת-אמו לא יברך | 11 |
گروهی میباشند که پدر خود را لعنت مینمایند، و مادر خویش را برکت نمی دهند. | ۱۱ |
דור טהור בעיניו ומצאתו לא רחץ | 12 |
گروهی میباشند که در نظر خود پاکاند، اما از نجاست خود غسل نیافتهاند. | ۱۲ |
דור מה-רמו עיניו ועפעפיו ינשאו | 13 |
گروهی میباشند که چشمانشان چه قدربلند است، و مژگانشان چه قدر برافراشته. | ۱۳ |
דור חרבות שניו-- ומאכלות מתלעתיו לאכל עניים מארץ ואביונים מאדם | 14 |
گروهی میباشند که دندانهایشان شمشیرها است، و دندانهای آسیای ایشان کاردهاتا فقیران را از روی زمین و مسکینان را از میان مردمان بخورند. | ۱۴ |
לעלוקה שתי בנות-- הב הב שלוש הנה לא תשבענה ארבע לא-אמרו הון | 15 |
زالو را دو دختر است که بده بده میگویند. سه چیز است که سیر نمی شود، بلکه چهار چیزکه نمی گوید که کافی است: | ۱۵ |
שאול ועצר-רחם ארץ לא-שבעה מים ואש לא-אמרה הון (Sheol h7585) | 16 |
هاویه و رحم نازاد، و زمینی که از آب سیرنمی شود، و آتش که نمی گوید که کافی است. (Sheol h7585) | ۱۶ |
עין תלעג לאב-- ותבז ליקהת-אם יקרוה ערבי-נחל ויאכלוה בני-נשר | 17 |
چشمی که پدر را استهزا میکند و اطاعت مادر را خوار میشمارد، غرابهای وادی آن راخواهند کند و بچه های عقاب آن را خواهندخورد. | ۱۷ |
שלשה המה נפלאו ממני וארבע (וארבעה) לא ידעתים | 18 |
سه چیز است که برای من زیاده عجیب است، بلکه چهار چیز که آنها را نتوانم فهمید: | ۱۸ |
דרך הנשר בשמים-- דרך נחש עלי-צור דרך-אניה בלב-ים-- ודרך גבר בעלמה | 19 |
طریق عقاب در هوا و طریق مار بر صخره، و راه کشتی در میان دریا و راه مرد با دخترباکره. | ۱۹ |
כן דרך אשה-- מנאפת אכלה ומחתה פיה ואמרה לא-פעלתי און | 20 |
همچنان است طریق زن زانیه، میخورد ودهان خود را پاک میکند و میگوید گناه نکردم. | ۲۰ |
תחת שלוש רגזה ארץ ותחת ארבע לא-תוכל שאת | 21 |
بهسبب سه چیز زمین متزلزل میشود، و بهسبب چهار که آنها را تحمل نتواند کرد: | ۲۱ |
תחת-עבד כי ימלוך ונבל כי ישבע-לחם | 22 |
بهسبب غلامی که سلطنت میکند، واحمقی که از غذا سیر شده باشد، | ۲۲ |
תחת שנואה כי תבעל ושפחה כי תירש גברתה | 23 |
بهسبب زن مکروهه چون منکوحه شود، وکنیز وقتی که وارث خاتون خود گردد. | ۲۳ |
ארבעה הם קטני-ארץ והמה חכמים מחכמים | 24 |
چهار چیز است که در زمین بسیار کوچک است، لیکن بسیار حکیم میباشد: | ۲۴ |
הנמלים עם לא-עז ויכינו בקיץ לחמם | 25 |
مورچهها طایفه بیقوتند، لیکن خوراک خود را در تابستان ذخیره میکنند. | ۲۵ |
שפנים עם לא-עצום וישימו בסלע ביתם | 26 |
ونکها طایفه ناتوانند، اما خانه های خود رادر صخره میگذارند. | ۲۶ |
מלך אין לארבה ויצא חצץ כלו | 27 |
ملخها را پادشاهی نیست، اما جمیع آنهادسته دسته بیرون میروند. | ۲۷ |
שממית בידים תתפש והיא בהיכלי מלך | 28 |
چلپاسهها بهدستهای خود میگیرند و درقصرهای پادشاهان میباشند. | ۲۸ |
שלשה המה מיטיבי צעד וארבעה מיטבי לכת | 29 |
سه چیز است که خوش خرام است، بلکه چهار چیز که خوش قدم میباشد: | ۲۹ |
ליש גבור בבהמה ולא-ישוב מפני-כל | 30 |
شیر که در میان حیوانات تواناتر است، و ازهیچکدام روگردان نیست. | ۳۰ |
זרזיר מתנים או-תיש ומלך אלקום עמו | 31 |
تازی و بز نر، و پادشاه که با او مقاومت نتوان کرد. | ۳۱ |
אם-נבלת בהתנשא ואם-זמות יד לפה | 32 |
اگر از روی حماقت خویشتن رابرافراشتهای و اگر بد اندیشیدهای، پس دست بردهان خود بگذار، | ۳۲ |
כי מיץ חלב יוציא חמאה-- ומיץ-אף יוציא דם ומיץ אפים יוציא ריב | 33 |
زیرا چنانکه از فشردن شیر، پنیر بیرون میآید، و از فشردن بینی، خون بیرون میآید، همچنان از فشردن غضب نزاع بیرون میآید. | ۳۳ |