כי יהיה ריב בין אנשים ונגשו אל המשפט ושפטום והצדיקו את הצדיק והרשיעו את הרשע | 1 |
اگر در میان مردم مرافعهای باشد و به محاکمه آیند و در میان ایشان داوری نمایند، آنگاه عادل را عادل شمارند، و شریر راملزم سازند. | ۱ |
והיה אם בן הכות הרשע--והפילו השפט והכהו לפניו כדי רשעתו במספר | 2 |
و اگر شریر مستوجب تازیانه باشدآنگاه داور، او را بخواباند و حکم دهد تا او راموافق شرارتش به حضور خود به شماره بزنند. | ۲ |
ארבעים יכנו לא יסיף פן יסיף להכתו על אלה מכה רבה ונקלה אחיך לעיניך | 3 |
چهل تازیانه او را بزند و زیاد نکند، مبادا اگر ازاین زیاده کرده، تازیانه بسیار زند، برادرت در نظرتو خوار شود. | ۳ |
לא תחסם שור בדישו | 4 |
دهن گاو را هنگامی که خرمن را خرد میکند، مبند. | ۴ |
כי ישבו אחים יחדו ומת אחד מהם ובן אין לו--לא תהיה אשת המת החוצה לאיש זר יבמה יבא עליה ולקחה לו לאשה ויבמה | 5 |
اگر برادران با هم ساکن باشند و یکی از آنهابی اولاد بمیرد، پس زن آن متوفی، خارج به شخص بیگانه داده نشود، بلکه برادر شوهرش به او درآمده، او را برای خود به زنی بگیرد، و حق برادر شوهری را با او بجا آورد. | ۵ |
והיה הבכור אשר תלד--יקום על שם אחיו המת ולא ימחה שמו מישראל | 6 |
ونخست زادهای که بزاید به اسم برادر متوفای اووارث گردد، تا اسمش از اسرائیل محو نشود. | ۶ |
ואם לא יחפץ האיש לקחת את יבמתו ועלתה יבמתו השערה אל הזקנים ואמרה מאן יבמי להקים לאחיו שם בישראל--לא אבה יבמי | 7 |
واگر آن مرد به گرفتن زن برادرش راضی نشود، آنگاه زن برادرش به دروازه نزد مشایخ برود وگوید: «برادر شوهر من از برپا داشتن اسم برادرخود در اسرائیل انکار میکند، و از بجا آوردن حق برادر شوهری با من ابا مینماید.» | ۷ |
וקראו לו זקני עירו ודברו אליו ועמד ואמר לא חפצתי לקחתה | 8 |
پس مشایخ شهرش او را طلبیده، با وی گفتگو کنند، و اگر اصرار کرده، بگوید نمی خواهم او را بگیرم، | ۸ |
ונגשה יבמתו אליו לעיני הזקנים וחלצה נעלו מעל רגלו וירקה בפניו וענתה ואמרה ככה יעשה לאיש אשר לא יבנה את בית אחיו | 9 |
آنگاه زن برادرش نزد وی آمده، به حضورمشایخ کفش او را از پایش بکند، و به رویش آب دهن اندازد، و در جواب گوید: «با کسیکه خانه برادر خود را بنا نکند، چنین کرده شود.» | ۹ |
ונקרא שמו בישראל בית חלוץ הנעל | 10 |
ونام او در اسرائیل، خانه کفش کنده خوانده شود. | ۱۰ |
כי ינצו אנשים יחדו איש ואחיו וקרבה אשת האחד להציל את אישה מיד מכהו ושלחה ידה והחזיקה במבשיו | 11 |
و اگر دو شخص با یکدیگر منازعه نمایند، و زن یکی پیش آید تا شوهر خود را از دست زنندهاش رها کند و دست خود را دراز کرده، عورت او را بگیرد، | ۱۱ |
וקצתה את כפה לא תחוס עינך | 12 |
پس دست او را قطع کن. چشم تو بر او ترحم نکند. | ۱۲ |
לא יהיה לך בכיסך אבן ואבן גדולה וקטנה | 13 |
در کیسه تو وزنه های مختلف، بزرگ وکوچک نباشد. | ۱۳ |
לא יהיה לך בביתך איפה ואיפה גדולה וקטנה | 14 |
در خانه تو کیلهای مختلف، بزرگ و کوچک، نباشد. | ۱۴ |
אבן שלמה וצדק יהיה לך איפה שלמה וצדק יהיה לך--למען יאריכו ימיך על האדמה אשר יהוה אלהיך נתן לך | 15 |
تو را وزن صحیح وراست باشد و تو را کیل صحیح و راست باشد، تاعمرت در زمینی که یهوه، خدایت، به تومی دهد دراز شود. | ۱۵ |
כי תועבת יהוה אלהיך כל עשה אלה כל עשה עול | 16 |
زیرا هرکه این کار کندیعنی هرکه بیانصافی نماید، نزد یهوه خدایت مکروه است. | ۱۶ |
זכור את אשר עשה לך עמלק בדרך בצאתכם ממצרים | 17 |
بیاد آور آنچه عمالیق وقت بیرون آمدنت از مصر در راه به تو نمودند. | ۱۷ |
אשר קרך בדרך ויזנב בך כל הנחשלים אחריך--ואתה עיף ויגע ולא ירא אלהים | 18 |
که چگونه تو رادر راه، مقابله کرده، همه واماندگان را در عقب تو از موخرت قطع نمودند، در حالی که توضعیف و وامانده بودی و از خدا نترسیدند. | ۱۸ |
והיה בהניח יהוה אלהיך לך מכל איביך מסביב בארץ אשר יהוה אלהיך נתן לך נחלה לרשתה--תמחה את זכר עמלק מתחת השמים לא תשכח | 19 |
پس چون یهوه خدایت تو را در زمینی که یهوه، خدایت، تو را برای تصرفش نصیب میدهد، از جمیع دشمنانت آرامی بخشد، آنگاه ذکر عمالیق را از زیر آسمان محو ساز و فراموش مکن. | ۱۹ |