مزمور داوود. ای خداوند، نزد تو فریاد برمیآورم؛ ای تکیهگاه من، دعایم را بشنو! اگر دعای مرا نشنوی به سرنوشت کسانی دچار خواهم شد که الان در قبرها خفتهاند. |
وقتی دستهای خود را به سوی قُدس تو بلند میکنم و با گریه و زاری از تو کمک میطلبم، مرا اجابت فرما. |
مرا جزو بدکاران و شروران محسوب نکن. آنها در ظاهر با همسایگان خود سخنان دوستانه میگویند، اما در دل خود قصد اذیت و آزارشان را دارند. |
آنها را برای آنچه که کردهاند مجازات کن! برای کارهای زشتی که مرتکب شدهاند، مزدشان را کف دستشان بگذار! |
آنها را چنان بر زمین بکوب که دیگر نتوانند بلند شوند، زیرا به آفرینش و کارهای دست تو اهمیت نمیدهند. |
خداوند را سپاس باد! او فریاد التماس مرا شنیده است. |
خداوند قوت و سپر من است. از صمیم قلب بر او توکل کردم و او نیز مرا یاری نمود. از این رو، دلم شاد است و با سرود از او تشکر مینمایم. |
خداوند قوم خود را حفظ میکند و از پادشاه برگزیدهٔ خویش حمایت مینماید و او را نجات میبخشد. |
ای خداوند، قوم برگزیدهٔ خود را نجات ده و عزیزان خود را برکت عنایت فرما. تو شبان ایشان باش و تا ابد از ایشان نگهداری کن! |