وقتی عیسی سخنان خود را به پایان رساند، به سوی آسمان نگاه کرد و گفت: «پدر، وقت موعود فرا رسیده است. بزرگی و جلال پسرت را آشکار کن تا او نیز جلال و بزرگی را به تو بازگرداند. |
زیرا تو اختیار زندگی تمام مردم دنیا را به دست او سپردهای؛ و او به آن عدهای که به او عطا کردهای، زندگی جاوید میبخشد. (aiōnios g166) |
و حیات جاویدان این است که تو را که یگانه خدای راستین هستی، و عیسی مسیح را که فرستادهای، بشناسند. (aiōnios g166) |
«بر روی زمین آنچه را که به من محول کرده بودی، انجام دادم تا باعث بزرگی و جلال تو شوم. |
و حال، ای پدر، مرا در حضور خود جلال بده، با همان جلالی که پیش از آفرینش جهان نزد تو داشتم. |
«من تو را به کسانی که به من بخشیدی، شناساندم. ایشان در دنیا بودند و تو ایشان را به من بخشیدی. در واقع همیشه از آن تو بودند و تو ایشان را به من دادی؛ و هر چه به ایشان گفتم، اطاعت کردند. |
حال، میدانند که هر چه من دارم، هدیهٔ توست. |
هر دستوری به من دادی، به ایشان دادم و ایشان قبول کردند و دانستند که من از نزد تو به این جهان آمدهام و ایمان دارند که تو مرا فرستادهای. |
«من برای مردم دنیا دعا نمیکنم بلکه برای کسانی دعا میکنم که به من بخشیدی، چون از آن تو هستند. |
هر چه از آن من باشد متعلق به تو نیز هست، و هر چه از آن تو باشد متعلق به من هم میباشد. از این جهت، ایشان باعث افتخار و سربلندی منند. |
بهزودی من این جهان را گذاشته، نزد تو خواهم آمد، ولی ایشان در این جهان میمانند. پس ای پدر مقدّس، کسانی را که به من بخشیدهای، با توجهات پدرانهات حفظ فرما تا مانند من و تو با هم یکی باشند. |
تا زمانی که با ایشان بودم، با قدرت نامی که به من دادی، از ایشان محافظت کردم. ایشان را طوری حفظ کردم که هیچیک از دست نرفت، مگر آن کس که برای هلاکت مقرر شده بود، تا نوشتۀ کتب مقدّس به واقعیت بپیوندد. |
«و حال، نزد تو میآیم. تا وقتی که با آنان بودم، چیزهای بسیار به ایشان گفتم تا از خوشی من لبریز باشند. |
من احکام تو را به ایشان دادهام. دنیا از آنان نفرت دارد، زیرا آنان به این دنیا تعلق ندارند، چنانکه من ندارم. |
نمیخواهم که ایشان را از دنیا ببری، بلکه میخواهم آنان را از قدرت شیطان حفظ کنی. |
ایشان نیز مانند من از این دنیا نیستند. |
کلام راستی خود را به آنان بیاموز تا پاک و مقدّس شوند. |
همانطور که تو مرا به این جهان فرستادی، من نیز ایشان را به میان مردم میفرستم. |
من خود را وقف آنان کردهام تا در راستی و پاکی رشد کنند. |
«من فقط برای این شاگردان دعا نمیکنم؛ بلکه برای ایمانداران آینده نیز دعا میکنم که بهوسیلهٔ شهادت ایشان به من ایمان خواهند آورد. |
دعا میکنم تا همه یک باشند، همانطور که ای پدر، من و تو با هم یکی هستیم؛ تا همچنانکه تو در منی، و من در تو ایشان نیز با ما یک باشند، تا از این راه مردم جهان ایمان آورند که تو مرا فرستادهای. |
«جلالی را که به من بخشیدی به ایشان دادهام، تا آنان نیز مانند ما یکی گردند. |
من در ایشان و تو در من، تا به این ترتیب ایشان نیز به تمام معنا با هم یکی باشند، و مردم دنیا بدانند که تو مرا فرستادهای و بفهمند که ایشان را دوست داری، به همان اندازه که مرا دوست داری. |
پدر، میخواهم همهٔ آنانی که به من ایمان میآورند، در آینده با من باشند تا از نزدیک بزرگی و جلال مرا ببینند. تو به من جلال دادی، چون حتی پیش از آفرینش جهان مرا دوست میداشتی. |
«ای پدرِ عادل، مردم جهان تو را نمیشناسند ولی من تو را میشناسم و این شاگردان میدانند که تو مرا فرستادهای. |
من تو را به ایشان شناساندم و باز هم خواهم شناسانید تا آن محبت بیپایانی که تو نسبت به من داری در ایشان نیز به وجود آید و من هم در ایشان باشم.» |