< Hosea 7 >

1 “and when I wanted to heal them [again], [I did not do it, ] [because] I saw the wicked things that [the people of] Samaria [city] and [other places in] Israel [DOU] have done. They constantly deceive others; bandits rob people in the streets.
«هر وقت خواستم اسرائیل را شفا دهم و ایشان را دوباره کامیاب سازم، دیدم باز گناه می‌کنند. پایتخت آن سامره مملو از آدمهای فریبکار و دزد و راهزن است!
2 But they do not realize that I do not forget all the evil things that they do. [It is as though] they are surrounded by [all] the sins that they commit; and [it is though] those sins are [always right] in front of me [MTY].
ساکنان آنجا نمی‌دانند که من هرگز شرارتشان را فراموش نمی‌کنم. اعمال گناه‌آلودشان از همه طرف آنها را لو می‌دهد و من همه را می‌بینم.
3 Their king is delighted with the wicked things that the people do; his officials are happy about the people’s lies.
«پادشاه از شرارت مردم لذت می‌برد و رهبران از دروغهایشان.
4 [The king and his officials] are all treacherous. [They are always eager to do wicked things; ] they are like [SIM] an oven that is [very] hot: a baker mixes the dough and waits for it to expand, and he does not [need to] cause the oven to become hotter.
همگی آنها زناکارند و در آتش شهوت می‌سوزند. آتش شهوت آنها مانند آتش آمادهٔ تنور نانوایی است که خمیرش را مالش داده و منتظر برآمدن آن است.
5 The king and his officials get very drunk during their festivals, carousing with others who also do foolish things.
«در جشنهای پادشاه، رهبران از شراب مست می‌شوند و او نیز با کسانی که وی را دست انداخته‌اند هم پیاله می‌گردد.
6 The officials angrily plan to murder the king; it is like [SIM] they have an oven in their inner beings. All during the night their [eagerness/wanting to murder the king] is like a fire that is smouldering, but in the morning it becomes like [MET] a roaring fire.
دلهایشان از دسیسه بازی، مثل تنور زبانه می‌کشند. توطئهٔ آنها تمام شب به آرامی می‌سوزد و همین که صبح شد مثل آتش ملتهب شعله‌ور می‌گردد.
7 All those officials are like [MET] hot flames that completely burn up their rulers, so all their kings are murdered, and no one pleads with me [to help them].”
«مردم اسرائیل مانند تنوری سوزان شده، پادشاهان و رهبرانشان را یکی پس از دیگری کشتند و فریاد هیچ‌کدام برای درخواست کمک از من، بلند نشد.
8 “[The leaders of] Israel join with leaders of [godless] nations; so [the leaders of] Israel are [as worthless as] a pancake that is cooked on only one side.
«قوم من با بت‌پرستان آمیزش کرده، راههای گناه‌آلود آنها را یاد می‌گیرند. آنها همچون نان نیم پخته‌ای هستند که نمی‌شود خورد.
9 Joining with the rulers of foreign nations has caused Israel to be a weak [nation], but the Israelis do not realize that. Israel has become [like] [MET] a gray-haired old man, but the people of Israel do not realize it.
پرستش خدایان بیگانه قوت ایشان را گرفته است، ولی خودشان نمی‌دانند. موهای سر اسرائیل سفید شده و عمر او به پایان رسیده، اما او از آن بی‌خبر است.
10 Their being proud [PRS] testifies against them, but in spite of that, they do not return to [me], Yahweh, their God, or [even] try to know me.
فخر او به خدایان دیگر، آشکارا او را رسوا کرده است. با این حال به سوی خدای خود بازگشت نمی‌کند و در صدد یافتن او برنمی‌آید.
11 [The people of] Israel have become foolish and stupid like [SIM] doves. [First] they called out to Egypt [to help them], [and then] they sought help from Assyria.
«قوم اسرائیل مانند کبوتر، نادان و بی‌فهم هستند. آنها از مصر کمک می‌خواهند و به آشور پرواز می‌کنند؛
12 But wherever they go [to get help], [I will not allow them to succeed]; [it will be as though] [MET] I will throw a net over them like [SIM] [a hunter uses a net to capture] birds; I will punish them for the evil things that they do.
ولی من در حین پروازشان تور خود را بر ایشان می‌اندازم و مثل پرنده‌ای آنها را از آسمان به زمین می‌کشم و به خاطر تمام کارهای شرارتبارشان ایشان را مجازات می‌کنم.
13 Terrible things will happen to them because they abandoned/deserted me! They will be destroyed because they rebelled against me. I wanted to rescue them, but they tell lies about me.
«وای بر قوم من! بگذار آنها هلاک شوند، زیرا مرا ترک کرده و به من گناه ورزیده‌اند. می‌خواستم ایشان را نجات بخشم، ولی آنها با من صادق نبودند.
14 They do not cry out to me sincerely [IDM]; they [only] lie on their beds and wail. They gather together and ask [me to give them] grain and wine, but they turn away from me.
آنها از صمیم دل به حضور من فریاد بر نمی‌آورند، بلکه در بستر خود ناله و شیون می‌کنند. آنها خود را زخمی کرده، برای غله و شراب به بتها دعا می‌کنند، و از من روی برمی‌گردانند.
15 I trained/taught them and enabled them to become strong, but now they plan [to do] evil things to me.
«من ایشان را یاری نموده و نیرومند ساخته‌ام، ولی از من روگردان شده‌اند.
16 They have rejected me, their Great God, and turned to their god Baal; they are [as useless] as [SIM] a crooked bow. Their leaders boast [that they are very strong], but they will be killed by [their enemies’] swords. As a result, [the people of] Egypt will laugh at them.”
«آنها به همه جا نگاه می‌کنند، جز به آسمان و به سوی خدای متعال. مانند کمان کجی هستند که هرگز تیرش به هدف نمی‌خورد. رهبرانشان به دلیل گستاخی و بی‌احترامی نسبت به من با شمشیر دشمن نابود خواهند شد و تمام مردم مصر به ایشان خواهند خندید.»

< Hosea 7 >