برای رهبر سرایندگان. مزمور پسران قورَح. ای همهٔ قومهای روی زمین این را بشنوید! ای تمام مردم جهان گوش فرا دهید! |
ای عوام و خواص، ای ثروتمندان و فقیران، همگی |
به سخنان حکیمانهٔ من گوش دهید. |
میخواهم با مثلی معمای زندگی را بیان کنم؛ میخواهم با نوای بربط این مشکل را بگشایم. |
چرا باید در روزهای مصیبت ترسان باشم؟ چرا ترسان باشم که دشمنان تبهکار دور مرا بگیرند |
و آنانی که اعتمادشان بر ثروتشان است و به فراوانی مال خود فخر میکنند مرا محاصره نمایند؟ |
هیچکس نمیتواند بهای جان خود را به خدا بپردازد و آن را نجات دهد. |
زیرا فدیهٔ جان انسان بسیار گرانبهاست و کسی قادر به پرداخت آن نیست. |
هیچکس نمیتواند مانع مرگ انسان شود و به او زندگی جاوید عطا کند. |
زیرا میبینیم که چگونه هر انسانی، خواه دانا خواه نادان، میمیرد و آنچه را اندوخته است برای دیگران برجای مینهد. |
آنان املاک و زمینهای خود را به نام خود نامگذاری میکنند و گمان میبرند که خانههایشان دائمی است و تا ابد باقی میماند. |
غافل از اینکه هیچ انسانی تا به ابد در شکوه خود باقی نمیماند بلکه همچون حیوان جان میسپارد. |
این است سرنوشت افرادی که به خود توکل میکنند و سرنوشت کسانی که از ایشان پیروی مینمایند. |
آنها گوسفندانی هستند که به سوی هلاکت پیش میروند زیرا مرگ، آنها را شبانی میکند. صبحگاهان، شروران مغلوب نیکان میشوند و دور از خانههای خود، اجسادشان در عالم مردگان میپوسد. (Sheol h7585) |
اما خداوند جان مرا از عالم مردگان نجات داده، خواهد رهانید. (Sheol h7585) |
نگران نشو وقتی کسی ثروتمند میشود و بر شکوه خانهاش افزوده میگردد! |
زیرا هنگامی که بمیرد چیزی را از آنچه دارد با خود نخواهد برد و ثروتش به دنبال او به قبر نخواهد رفت. |
هر چند او در زندگی خوشبخت باشد و مردم او را برای موفقیتش بستایند، |
اما او سرانجام به جایی که اجدادش رفتهاند خواهد شتافت و در ظلمت ابدی ساکن خواهد شد. |
آری، انسان با وجود تمام فرّ و شکوهش، سرانجام مانند حیوان میمیرد. |