قصیدۀ داوود. خوشا به حال کسی که گناهش آمرزیده شد، و خطایش پوشانیده گردید. |
خوشا به حال کسی که خداوند او را مجرم نمیشناسد و حیله و تزویری در وجودش نیست. |
وقتی گناهم را اعتراف نمیکنم، استخوانهایم میپوسند و تمام شب غصه و گریه امانم نمیدهد! |
تو، ای خداوند، شب و روز مرا تنبیه میکنی، به طوری که طراوت و شادابی خود را مانند بخار آب در گرمای تابستان از دست میدهم. |
اما وقتی در حضور تو به گناه خود اعتراف میکنم و خطایم را نمیپوشانم و به خود میگویم: «باید گناه خود را نزد خداوند اقرار کنم»، تو نیز گناه مرا میآمرزی. |
بنابراین، باشد که هر شخص با ایمانی، تا زمانی که فرصت باقی است، در حضور تو دعا کند. طوفان حوادث هرگز به چنین شخصی آسیب نخواهد رساند. |
تو پناهگاه من هستی و مرا از بلا حفظ خواهی کرد. دل مرا با سرودهای رهایی، شادمان خواهی ساخت! |
خداوند میفرماید: «تو را هدایت خواهم نمود و راهی را که باید بروی به تو تعلیم خواهم داد؛ تو را نصیحت خواهم کرد و چشم از تو برنخواهم داشت! |
پس، مانند اسب و قاطر نباش که با لگام و افسار، هدایت و رام میشوند و از خود فهم و شعوری ندارند!» |
غم و غصهٔ اشخاص شرور پایان ندارد؛ اما هر که به خداوند توکل کند از محبت او برخوردار خواهد شد. |
ای عادلان، به سبب آنچه خداوند انجام داده است شادی کنید! ای پاکدلان، بانگ شادی برآورید! |