برای رهبر سرایندگان. مزمور داوود. ای خداوند، تو مرا آزموده و شناختهای. |
تو از نشستن و برخاستن من آگاهی. فکرهای من از تو پوشیده نیست. |
تو کار کردن و خوابیدن مرا زیر نظر داری و از همهٔ راهها و روشهای من باخبر هستی. |
حتی پیش از آنکه سخنی بر زبان آورم تو آن را میدانی. |
مرا از هر سو احاطه کردهای و دست محافظ خود را بر من نهادهای. |
شناختی که تو از من داری بسیار عمیق است و من یارای درک آن را ندارم. |
از روح کجا میتوانم بگریزم؟ از حضور تو کجا میتوانم بروم؟ |
اگر به آسمان صعود کنم، تو در آنجا هستی؛ اگر به اعماق زمین فرو روم، تو در آنجا هستی. (Sheol h7585) |
اگر بر بالهای سحر سوار شوم و به آن سوی دریاها پرواز کنم، |
در آنجا نیز حضور داری و با نیروی دست خود مرا هدایت خواهی کرد. |
اگر خود را در تاریکی پنهان کنم یا روشنایی اطراف خود را به ظلمت شب تبدیل کنم، |
نزد تو تاریکی تاریک نخواهد بود و شب همچون روز روشن خواهد بود. شب و روز در نظر تو یکسان است. |
تو همۀ اعضای ظریف درون بدن مرا آفریدی؛ تو مرا در رَحِم مادرم در هم تنیدی. |
تو را شکر میکنم که مرا اینچنین شگفتانگیز آفریدهای! با تمام وجود دریافتهام که کارهای تو عظیم و شگفتانگیز است. |
وقتی استخوانهایم در رحم مادرم به دقت شکل میگرفت و من در نهان نمو میکردم، تو از وجود من آگاه بودی؛ |
حتی پیش از آنکه من به وجود بیایم تو مرا دیده بودی. پیش از آنکه روزهای زندگی من آغاز شود، تو همهٔ آنها را در دفتر خود ثبت کرده بودی. |
خدایا، چه عالی و چه گرانبها هستند نقشههایی که تو برای من داشتهای! |
حتی قادر به شمارش آنها نیستم؛ آنها از دانههای شن نیز بیشترند! هر روز که از خواب بیدار میشوم کماکان خود را در حضور تو میبینم. |
خدایا، بدکاران را نابود کن! ای جنایتکاران از من دور شوید! |
خداوندا، آنان دربارهٔ تو سخنان زشت بر زبان میآورند و به تو کفر میگویند. |
پس ای خداوند، آیا حق ندارم از کسانی که از تو نفرت دارند، متنفر باشم؟ |
آری، از آنها بسیار متنفر خواهم بود و دشمنان تو را دشمنان خود تلقی خواهم کرد! |
خدایا، مرا بیازما و دلم را بشناس؛ مرا امتحان کن و افکار پریشانم را بدان. |
ببین آیا فساد و نادرستی در من هست؟ تو مرا به راه حیات جاوید هدایت فرما. |