بعد از این دیدم که ناگاه دروازهای درآسمان باز شده است و آن آواز اول را که شنیده بودم که چون کرنا با من سخن میگفت، دیگرباره میگوید: «به اینجا صعود نما تا اموری را که بعد از این باید واقع شود به تو بنمایم.» | ۱ |
فی الفور در روح شدم و دیدم که تختی درآسمان قائم است و بر آن تختنشینندهای. | ۲ |
وآن نشیننده، در صورت، مانند سنگ یشم و عقیق است و قوس قزحی در گرد تخت که به منظرشباهت به زمرد دارد | ۳ |
و گرداگرد تخت، بیست وچهار تخت است؛ و بر آن تختها بیست و چهارپیر که جامهای سفید در بر دارند نشسته دیدم و برسر ایشان تاجهای زرین. | ۴ |
و از تخت، برقها وصداها و رعدها برمی آید؛ و هفت چراغ آتشین پیش تخت افروخته که هفت روح خدا میباشند. | ۵ |
و درپیش تخت، دریایی از شیشه مانند بلور ودر میان تخت و گرداگرد تخت چهار حیوان که ازپیش و پس به چشمان پر هستند. | ۶ |
و حیوان اول مانند شیر بود؛ و حیوان دوم مانند گوساله؛ وحیوان سوم صورتی مانند انسان داشت؛ و حیوان چهارم مانند عقاب پرنده. | ۷ |
و آن چهار حیوان که هر یکی از آنها شش بال دارد، گرداگرد و درون به چشمان پر هستند وشبانهروز باز نمی ایستند از گفتن «قدوس قدوس قدوس، خداوند خدای قادر مطلق که بود وهست و میآید.» | ۸ |
و چون آن حیوانات جلال وتکریم و سپاس به آن تختنشینی که تا ابدالابادزنده است میخوانند، (aiōn g165) | ۹ |
آنگاه آن بیست و چهار پیر میافتند در حضور آن تختنشین و او را که تاابدالاباد زنده است عبادت میکنند و تاجهای خود را پیش تخت انداخته، میگویند: (aiōn g165) | ۱۰ |
«ای خداوند، مستحقی که جلال و اکرام و قوت رابیابی، زیرا که تو همه موجودات را آفریدهای ومحض اراده تو بودند و آفریده شدند.» | ۱۱ |