خداوند میفرماید: «شیپور خطر را به صدا درآورید! دشمن مثل عقاب بر سر قوم من فرود میآید، چون قوم من عهد مرا شکسته و از فرمانهایم سرپیچی کردهاند. |
«اسرائیل از من یاری میخواهند و مرا خدای خود میخوانند. |
ولی دیگر دیر شده است! قوم اسرائیل فرصتی را که داشتند با بیاعتنایی از دست دادند، پس اینک دشمنانش به جانشان خواهند افتاد. |
ایشان پادشاهان و رهبران خود را بدون تأیید من تعیین کرده و بتهایی از طلا و نقره ساختهاند، پس اینک نابود خواهند شد. |
«ای سامره، من از این بُتی که به شکل گوساله ساختهای بیزارم. آتش غضبم بر ضد تو شعلهور است. چقدر طول خواهد کشید تا یک انسان درستکار در میان تو پیدا شود؟ |
چقدر طول خواهد کشید تا بفهمی گوسالهای که میپرستی، ساختهٔ دست انسان است؟ این گوساله، خدا نیست! پس خرد خواهد شد. |
«آنها باد میکارند و گردباد درو میکنند. خوشههای گندمشان محصولی نمیدهد و اگر محصولی نیز بدهد بیگانگان آن را میخورند. |
«اسرائیل بلعیده شده و اکنون همچون ظرفی شکسته در میان قومها افتاده است. |
ایشان همچون گورخری تنها که در پی یافتن زوج است، به آشور رفتهاند. مردم اسرائیل خود را به عاشقان زیادی فروختهاند. |
با اینکه دوستانی از سرزمینهای مختلف با پول خریدهاند، اما من ایشان را به اسیری میفرستم تا زیر بار ظلم و ستم پادشاه آشور جانشان به ستوه آید. |
«اسرائیل مذبحهای زیادی ساخته است، ولی نه برای پرستش من! آنها مذبحهای گناهند! |
هزاران حکم از شریعت خود به ایشان دادم، اما آنها را چیزی غریب دانستند. |
قوم اسرائیل مراسم قربانیهای خود را دوست دارند، ولی این مراسم مورد پسند من نیست. من گناه آنها را فراموش نخواهم کرد و ایشان را مجازات کرده به مصر باز خواهم گرداند. |
«اسرائیل قصرهای بزرگی ساخته و یهودا برای شهرهایش استحکامات دفاعی عظیمی بنا کرده است، ولی آنها آفرینندۀ خود را فراموش کردهاند. پس من این قصرها و استحکامات را به آتش خواهم کشید.» |