يَا ٱبْنِي، أَصْغِ إِلَى حِكْمَتِي. أَمِلْ أُذُنَكَ إِلَى فَهْمِي، | ١ 1 |
ای پسر من، به حکمت من توجه نما، و گوش خود را به فطانت من فراگیر، | ۱ |
لِحِفْظِ ٱلتَّدَابِيرِ، وَلْتَحْفَظَ شَفَتَاكَ مَعْرِفَةً. | ٢ 2 |
تاتدابیر را محافظت نمایی، و لبهایت معرفت رانگاه دارد. | ۲ |
لِأَنَّ شَفَتَيِ ٱلْمَرْأَةِ ٱلْأَجْنَبِيَّةِ تَقْطُرَانِ عَسَلًا، وَحَنَكُهَا أَنْعَمُ مِنَ ٱلزَّيْتِ، | ٣ 3 |
زیرا که لبهای زن اجنبی عسل رامی چکاند، و دهان او از روغن ملایم تر است. | ۳ |
لَكِنَّ عَاقِبَتَهَا مُرَّةٌ كَٱلْأَفْسَنْتِينِ، حَادَّةٌ كَسَيْفٍ ذِي حَدَّيْنِ. | ٤ 4 |
لیکن آخر او مثل افسنتین تلخ است و برنده مثل شمشیر دودم. | ۴ |
قَدَمَاهَا تَنْحَدِرَانِ إِلَى ٱلْمَوْتِ. خَطَوَاتُهَا تَتَمَسَّكُ بِٱلْهَاوِيَةِ. (Sheol h7585) | ٥ 5 |
پایهایش به موت فرو میرود، وقدمهایش به هاویه متمسک میباشد. (Sheol h7585) | ۵ |
لِئَلَّا تَتَأَمَّلَ طَرِيقَ ٱلْحَيَاةِ، تَمَايَلَتْ خَطَوَاتُهَا وَلَا تَشْعُرُ. | ٦ 6 |
به طریق حیات هرگز سالک نخواهد شد. قدمهایش آواره شده است و او نمی داند. | ۶ |
وَٱلْآنَ أَيُّهَا ٱلْبَنُونَ ٱسْمَعُوا لِي، وَلَا تَرْتَدُّوا عَنْ كَلِمَاتِ فَمِي. | ٧ 7 |
و الانای پسرانم مرابشنوید، و از سخنان دهانم انحراف مورزید. | ۷ |
أَبْعِدْ طَرِيقَكَ عَنْهَا، وَلَا تَقْرَبْ إِلَى بَابِ بَيْتِهَا، | ٨ 8 |
طریق خود را از او دور ساز، و به در خانه اونزدیک مشو. | ۸ |
لِئَلَّا تُعْطِيَ زَهْرَكَ لِآخَرِينَ، وَسِنِينَكَ لِلْقَاسِي. | ٩ 9 |
مبادا عنفوان جوانی خود را به دیگران بدهی، و سالهای خویش را به ستم کیشان. | ۹ |
لِئَلَّا تَشْبَعَ ٱلْأَجَانِبُ مِنْ قُوَّتِكَ، وَتَكُونَ أَتْعَابُكَ فِي بَيْتِ غَرِيبٍ. | ١٠ 10 |
و غریبان از اموال تو سیر شوند، و ثمره محنت تو به خانه بیگانه رود. | ۱۰ |
فَتَنُوحَ فِي أَوَاخِرِكَ، عِنْدَ فَنَاءِ لَحْمِكَ وَجِسْمِكَ، | ١١ 11 |
که در عاقبت خودنوحه گری نمایی، هنگامی که گوشت و بدنت فانی شده باشد، | ۱۱ |
فَتَقُولَ: «كَيْفَ أَنِّي أَبْغَضْتُ ٱلْأَدَبَ، وَرَذَلَ قَلْبِي ٱلتَّوْبِيخَ! | ١٢ 12 |
و گویی چرا ادب را مکروه داشتم، و دل من تنبیه را خوار شمرد، | ۱۲ |
وَلَمْ أَسْمَعْ لِصَوْتِ مُرْشِدِيَّ، وَلَمْ أَمِلْ أُذُنِي إِلَى مُعَلِّمِيَّ. | ١٣ 13 |
و آواز مرشدان خود را نشنیدم، و به معلمان خود گوش ندادم. | ۱۳ |
لَوْلَا قَلِيلٌ لَكُنْتُ فِي كُلِّ شَرٍّ، فِي وَسَطِ ٱلزُّمْرَةِ وَٱلْجَمَاعَةِ». | ١٤ 14 |
نزدیک بود که هر گونه بدی را مرتکب شوم، در میان قوم و جماعت. | ۱۴ |
اِشْرَبْ مِيَاهًا مِنْ جُبِّكَ، وَمِيَاهًا جَارِيَةً مِنْ بِئْرِكَ. | ١٥ 15 |
آب را از منبع خود بنوش، و نهرهای جاری را از چشمه خویش. | ۱۵ |
لَا تَفِضْ يَنَابِيعُكَ إِلَى ٱلْخَارِجِ، سَوَاقِيَ مِيَاهٍ فِي ٱلشَّوَارِعِ. | ١٦ 16 |
جویهای تو بیرون خواهد ریخت، و نهرهای آب در شوارع عام، | ۱۶ |
لِتَكُنْ لَكَ وَحْدَكَ، وَلَيْسَ لِأَجَانِبَ مَعَكَ. | ١٧ 17 |
و از آن خودت به تنهایی خواهد بود، و نه از آن غریبان با تو. | ۱۷ |
لِيَكُنْ يَنْبُوعُكَ مُبَارَكًا، وَٱفْرَحْ بِٱمْرَأَةِ شَبَابِكَ، | ١٨ 18 |
چشمه تو مبارک باشد، و از زن جوانی خویش مسرور باش، | ۱۸ |
ٱلظَّبْيَةِ ٱلْمَحْبُوبَةِ وَٱلْوَعْلَةِ ٱلزَّهِيَّةِ. لِيُرْوِكَ ثَدْيَاهَا فِي كُلِّ وَقْتٍ، وَبِمَحَبَّتِهَا ٱسْكَرْ دَائِمًا. | ١٩ 19 |
مثل غزال محبوب و آهوی جمیل. پستانهایش تو را همیشه خرم سازد، و از محبت او دائم محفوظ باش. | ۱۹ |
فَلِمَ تُفْتَنُ يَا ٱبْنِي بِأَجْنَبِيَّةٍ، وَتَحْتَضِنُ غَرِيبَةً؟ | ٢٠ 20 |
لیکنای پسر من، چرا از زن بیگانه فریفته شوی؟ و سینه زن غریب را در برگیری؟ | ۲۰ |
لِأَنَّ طُرُقَ ٱلْإِنْسَانِ أَمَامَ عَيْنَيِ ٱلرَّبِّ، وَهُوَ يَزِنُ كُلَّ سُبُلِهِ. | ٢١ 21 |
زیراکه راههای انسان در مدنظر خداوند است، وتمامی طریقهای وی را میسنجد. | ۲۱ |
ٱلشِّرِّيرُ تَأْخُذُهُ آثَامُهُ وَبِحِبَالِ خَطِيَّتِهِ يُمْسَكُ. | ٢٢ 22 |
تقصیرهای شریر او را گرفتار میسازد، و به بندهای گناهان خود بسته میشود. | ۲۲ |
إِنَّهُ يَمُوتُ مِنْ عَدَمِ ٱلْأَدَبِ، وَبِفَرْطِ حُمْقِهِ يَتَهَوَّرُ. | ٢٣ 23 |
او بدون ادب خواهد مرد، و به کثرت حماقت خویش تلف خواهد گردید. | ۲۳ |