ויען אליפז התימני ויאמר׃ | 1 |
آنگاه الیفاز تیمانی پاسخ داد: |
הנסה דבר אליך תלאה ועצר במלין מי יוכל׃ | 2 |
ای ایوب، آیا اجازه میدهی چند کلمهای حرف بزنم؟ چون دیگر نمیتوانم ساکت بمانم. |
הנה יסרת רבים וידים רפות תחזק׃ | 3 |
تو در گذشته بسیاری را نصیحت کردهای که به خدا توکل جویند. به ضعیفان و بیچارگان و کسانی که گرفتار یأس بودند، قوت قلب دادهای. |
כושל יקימון מליך וברכים כרעות תאמץ׃ | 4 |
כי עתה תבוא אליך ותלא תגע עדיך ותבהל׃ | 5 |
ولی اکنون که مصیبت به سراغ تو آمده است بیطاقت و پریشان شدهای. |
הלא יראתך כסלתך תקותך ותם דרכיך׃ | 6 |
آیا اطمینان تو نباید بر خداترسیات باشد، و امید تو بر زندگی بیعیبی که داری؟ |
זכר נא מי הוא נקי אבד ואיפה ישרים נכחדו׃ | 7 |
قدری فکر کن و ببین آیا تا به حال دیدهای انسانی درستکار و بیگناهی هلاک شود؟ |
כאשר ראיתי חרשי און וזרעי עמל יקצרהו׃ | 8 |
تجربه من نشان میدهد که هر چه بکاری همان را درو میکنی. کسانی که گناه و بدی میکارند همان را درو میکنند. |
מנשמת אלוה יאבדו ומרוח אפו יכלו׃ | 9 |
دَمِ خدا آنها را نابود میکند، و آنها از بادِ غضبش تباه میشوند. |
שאגת אריה וקול שחל ושני כפירים נתעו׃ | 10 |
شیر میغُرّد و شیر ژیان نعره میکشد، اما دندانهای شیران قوی خواهند شکست. |
ליש אבד מבלי טרף ובני לביא יתפרדו׃ | 11 |
شیر نر از گرسنگی تلف میشود و تمام بچههایش پراکنده میگردند. |
ואלי דבר יגנב ותקח אזני שמץ מנהו׃ | 12 |
سخنی در خفا به من رسید، گویی کسی در گوشم زمزمه میکرد. |
בשעפים מחזינות לילה בנפל תרדמה על אנשים׃ | 13 |
این سخن در رویایی آشفته، هنگامی که مردم در خوابی سنگین بودند بر من آشکار گشت. |
פחד קראני ורעדה ורב עצמותי הפחיד׃ | 14 |
ناگهان ترس وجودم را فرا گرفت و لرزه بر استخوانهایم افتاد. |
ורוח על פני יחלף תסמר שערת בשרי׃ | 15 |
روحی از برابر من گذشت و موی بر تنم راست شد! |
יעמד ולא אכיר מראהו תמונה לנגד עיני דממה וקול אשמע׃ | 16 |
حضور روح را احساس میکردم، ولی نمیتوانستم او را ببینم. سپس در آن سکوت وحشتناک این ندا به گوشم رسید: |
האנוש מאלוה יצדק אם מעשהו יטהר גבר׃ | 17 |
«آیا انسان خاکی میتواند در نظر خدای خالق، پاک و بیگناه به حساب بیاید؟ |
הן בעבדיו לא יאמין ובמלאכיו ישים תהלה׃ | 18 |
خدا حتی به فرشتگان آسمان نیز اعتماد ندارد و بر خادمان خود خرده میگیرد، |
אף שכני בתי חמר אשר בעפר יסודם ידכאום לפני עש׃ | 19 |
چه برسد به آدمیانی که از خاک آفریده شدهاند و مانند بید ناپایدارند. |
מבקר לערב יכתו מבלי משים לנצח יאבדו׃ | 20 |
صبح، زندهاند و شب، میمیرند و برای همیشه از بین میروند و اثری از آنها باقی نمیماند. |
הלא נסע יתרם בם ימותו ולא בחכמה׃ | 21 |
طنابِ خیمۀ آنها کشیده میشود و خیمه فرو میافتد، و آنها در جهالت میمیرند.» |